•[ بسمـ‌‌اللّٰھ‌الرَّحمٰن‌الرَّحیمـ ]•

🌹@dokhtaran_zeiinabi

🌹@dokhtaran_zeiinabi

«💛🌿» بسم‌رب‌علـے"؏ ‌من‌بین‌صفاومروه‌هم‌می‌گویم! ایوان‌ِنجف‌عجب‌صفایی‌دارد:) 💛¦↫#السلام‌علیڪ‌‌یا‌امیرالمومنین 🌿¦↫#یکشنبہ‌هاے‌علوے

- صبحم بھ طلوعِ - دوستت‌ دارم توست˘˘! - ˼#ایها‌العزیز‌قلبم♥️˹ ـــذکرروز: بِھ‌نٰامَت‌یٰاذَاالْجلالِ‌وَالْاِکرام🌱ッ

شهید سید مجتبی علمدار: احتیاط کن!تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند.یک آقایی دارد مرا می بیند.دست از پا خطا نکنم.مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد.وقتی می‌رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد. #عکاسی #تلنگرانه 🌹@dokhtaran_zeiinabi

هیاهوی عالم را می شنوی عالم تو را می خواهد عزیزدل زهرا .... اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج #امام_زمان❤️ 🌹@dokhtaran_zeiinabi

‏🛑 چگونه آبروی اسرائیل را ببریم؟ 👈 با تنبون سه خطی آدیداس بریم خط مقدم :) 🌹@dokhtaran_zeiinabi

هنگام سرماخوردگی به زور به بچه ها غذا ندید❗️ شاید برایتان عجیب باشد اما کم اشتهایی در حین سرماخوردگی یک فرآیند سودمند در جهت پاکسازی دستگاه تنفس و بهبودی بشمار میرود و .. ☝️🏻 🌹@dokhtaran_zeiinabi

قابل توجه مامانای مهربون🤭

🔸او حـاضـر اسـت  🔹ولـی ظـاهر نـیسـت!  🔸مـا ظـاهـریـم  🔹امـا حـاضـر نـیـستـیم!  🔸او منـتـظرحـضـور مـاست  🔹و مـا منـتظر ظهـور اویـیم!  🔸خـدا کـندکه مـا حـاضر شـویـم  🔹تـا او ظـاهر شـود...  🔸درغـیـبتش مـقصریم و در ظـهورش مـوثـر اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 🌹@dokhtaran_zeiinabi

🌷از امام علی علیه السلام پرسیدند: چرا برای جنگ اسب چابک فراهم نمی‌کنی فرمود من نیازی به اسب ندارم زیرا هیچگاه از حمله دشمن فرار نمی‌کنم و کسی را که فرار کرده است دنبال نمی‌کنم. 📙 ابن شهر آشوب مناقب آل ابی طالب 🌹@dokhtaran_zeiinabi

‏حمید معصومی نژاد رممممم😁 #طوفان_الاقصی #فلسطین 🌹@dokhtaran_zeiinabi

🎥 اعتراض نماینده حزب سعادت ترکیه به اردوغان: سوخت هواپیماهای اسرائیل از طریق ترکیه تامین می‌شود 🔹خلبانانی که غزه را بمباران کردند در قونیه آموزش دیدند. سوخت هواپیماهایشان از اسکندرون می‌رود، آب و غذایشان هم از ترکیه می‌رود. زمان غم و اندوه و توئیت همبستگی نیست. زمان قطع پشتیبانی از اسرائیل است. 🌹@dokhtaran_zeiinabi

اکثر نفت رژیم صهیونسیتی از قزاقستان و باکو تامین میشه که از طریق بندر جیهان ترکیه به اسرائیل صادر میشه. جا داره تجمعات قانونی در مرز باکو (مثلا کنار پل خدآفرین) یا جلوی سفارت ترکیه برگزار بشه و جو رسانه ای ایجاد بشه برای ممانعت از صادرات نفتی که بعدها تبدیل به سوخت تانک و هواپیمای ارتش اشغالگر میشه و کودکان فلسطینی رو به خاک و خون میکشه. 🌹@dokhtaran_zeiinabi

•[ بسمـ‌‌اللّٰھ‌الرَّحمٰن‌الرَّحیمـ ]•

🌹@dokhtaran_zeiinabi

🌹@dokhtaran_zeiinabi

کودکی از خدا پرسید تو چه می خوری؟چه می پوشی؟کجا ساکنی؟ و خدا آرام بر دل کودک زمزمه کرد غصه بندگانم را می خورم عیب بندگانم را می پوشانم و در قلب شکسته انان ساکنم 🌹@dokhtaran_zeiinabi

『شهیدانه』 مادر شهید میگفت: ماه ها صبر کردم بیاد ب خوابم، بعد از یه مدت اومد بهش گفتم:چرا دیر کردی مادر؟ گفت:ببخشید داشتن،بازپرسی میکردن گفتم:باز پرسی؟ گفت:مامان! حواست ب نماز صبحت باشه! مراقبیم‌دیگه‌نه؟! 🌹@dokhtaran_zeiinabi

🟢#داستان 🌻"راضيم به رضای خدا"🌻 کشاورزی بود که تنها "یک اسب" برای کشیدن "گاوآهن" داشت. "روزی اسبش فرار کرد." همسایه ها به او گفتند: چه "بد اقبالی!" او پاسخ داد: "راضيم به رضای خدا" روز بعد اسبش با دو اسب دیگر برگشت. همسایه ها گفتند: "چه خوش شانسی!" او گفت: "راضيم به رضای خدا" پسرش وقتی در حال تربیت اسبها بود افتاد و "پایش شکست." همسایه ها گفتند: چه "اتفاق ناگواری!" او پاسخ داد: "راضيم به رضای خدا" فردای آن روز افراد دولتی برای "سربازگیری" به روستای آنها آمدند تا مردان را به "جنگ" ببرند اما پسر او را نبردند. همسایه ها گفتند: چه "خوش شانسی!" او گفت: "راضیم به رضای خدا" و این داستان ادامه دارد... همانطور که زندگی ادامه دارد... و"خدا" هيچگاه بنده اش را نمی آزارد... كه او "عاشق ترين معشوق" است. 🌻از صميم قلب ميگويم؛ راضيم به رضای خدا🌻 🌹@dokhtaran_zeiinabi

💠 #زندگی به سبک شهدا چند روز بود که شوهرم نمی‌توانست مدرسه را نظافت کند. کمرش درد می‌کرد. مدیر چند بار جلوی دانش‌آموزان شوهرم را تحقیر کرده بود. تهدید کرده بود که اخراجمان می‌کند و اثاثیه‌مان را بیرون می‌ریزد. اما چند روز صبح‌ها که بیدار می‌شدیم حیاط مدرسه تمیز و جارو شده بود. نه من جارو می‌زدم، نه شوهرم توانایی این کار را داشت. نمی‌دانستیم چه کسی این کار را می‌کند. فکر کردیم شب را بیدار بمانیم و ببینیم کار کیست؟ نزدیک صبح بود که سایه‌ای از دیوار بالا آمده و حیاط را جارو می‌زد. دوباره نگاهی به حیاط کردیم، گفتم: حتماً خودشه. با شوهرم رفتیم توی حیاط. دانش آموز کوچک اندامی بود که چهره‌اش آشنا به نظر می‌رسید. وقتی ما را دید سرش را زیر انداخت و سلام کرد. گفتیم: اسمت چیه؟ جواب داد: عباس بابایی. گفتم: پدر و مادرت ناراحت می‌شوند اگر بفهمند که به جای درس خواندن، مدرسه را جارو می‌کنی. گفت: من که به شما کمک می‌کنم، خدا هم در خواندن درس‌هایم به من کمک خواهد کرد.✅ #شهید_عباس_بابایی🌷 🌹شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات 🌹@dokhtaran_zeiinabi