فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ شهیده ]
𝐣𝐨𝐢𝐧↠@dokhtaranbasij
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
♡دختران بسیجی♡
: #یادت_باشد #داستانی_عاشقانه #عشقی_آسمانی #رمانی_عاطفی #قسمت_هجدهم کم وبیش صدای صحبت مهمان ه
#یادت_باشد
#داستانی_عاشقانه
#عشقی_آسمانی
#رمانی_عاطفی
#قسمت_نوزدهم
بعد هم وقتی دید اوضاع ناجور است از اتاق زد بیرون. دلم مثل سیر وسرکه میجوشید؛دست خودم نبود. روسری ام را آزادتر کردم تا راحت تر نفس بکشم زمانی نگذشته بود که مادرم داخل اتاق آمد. مشخص بود خودش هم استرس دارد. گفت: «دخترم !اجازه بده حمید بیاد با هم حرف بزنین، حرف زدن که اشکال نداره، بیشتر آشنا میشین، آخرش باز هر چی خودت بگی، همون میشه.» شبیه برق گرفته ها شده بودم، اشکم در آمده بود، خیلی محکم گفتم: «نه اصلأ من که قصد ازدواج ندارم، تازه دانشگاه قبول شدم، میخوام درس بخونم.»
هنوز مادرم از چارچوب در بیرون نرفته بود که پدرم عصا زنان وارد اتاق شد وگفت: «من نه میگم صحبت کنید نه میگم حرف نزنید هر چیزی که نظر خودت باشه. میخوای با حمید حرف بزنی یا نه؟!» مات و مبهوت مانده بودم،گفتم: «نه من برای ازدواج تصمیمی ندارم با کسی هم حرف نمیزنم؛ حالا حمید آقا باشه یا هر کس دیگه.»
با آمدن ننه ورق برگشت ننه را نمیتوانستم دست خالی رد کنم گفت: «تو نمیخوای به حرف من و پدر مادرت گوش بدی؟با حمید صحبت کن خوشت نیومد بگو نه.هیچ کس نباید روی حرف من حرف بزنه! دوتا جوون میخوان با هم صحبت کنن، سنگای خودشون رو وا بکنن. حالا که بحثش پیش اومده چند دقیقه صحبت کنید تکلیف روشن بشه»
حرف ننه بین خانواده ما حرف آخر بود. همه از او حساب میبردیم. کاری بود که شده بود. قبول کردم واین طور شد که ما اولین بار صحبت کردیم.
صدای حمید را از پشت در شنیدم که آرام به عمه گفت: "آخه چرا این طوری؟ ما نه دسته گل گرفتیم ، نه شیرینی آوردیم."
ادامه دارد...
کتاب یادت باشد
کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم بگم چی حلاله چی حروم🙂✨
#یادت_باشد
#داستانی_عاشقانه
#عشقی_آسمانی
#رمانی_عاطفی
#قسمت_بیست
عمه هم گفت: «خداوکیلی موندم توی کارشما. حالا که ما عروس رو راضی کردیم، داماد ناز میکنه!»
در ذهنم صحنه های خواستگاری گل های آنچنانی وقرار های رسمی مرور میشد، ولی الآن بدون اینکه روحم از این ماجرا خبر داشته باشد،همه چیز خیلی ساده داشت پیش میرفت گاهی ساده بودن قشنگ است!
▫️▪️▫️
حمیدی که به خواستگاری من آمده بود همان پسر شلوغ کاری بود که پدرم اسم او و برادر دوقلویش را پیشنهاد داده بود. همان پسر عمه ای که با سعید آقا همیشه لباس یکسان میپوشید؛ بیشتر هم شلوار آبی با لباس برزیلی بلند با شماره های قرمز! موهایش را هم از ته میزد؛یک پسر بچهی کچل فوق العاده شلوغ وبی نهایت مهربان که از بچگی هوای من را داشت. نمیگذاشت با پسرها قاطی بشوم. دعوا که میشد طرف من را میگرفت، مکبر مسجد بود وبا پدرش همیشه به پایگاه بسیج محل میرفت. این ها چیزی بود که از حمید میدانستم.
زیر آینه روبه روی پنجره ای که دیدش به حیاط خلوت بود نشستم. حمید هم کنار در به دیوار تکیه داد. هنوز شروع به صحبت نکرده بودیم که مادرم خواست در را ببندد تا راحت صحبت کنیم جلوی در را گرفتم وگفتم :«ما حرف خاصی نداریم. دوتا نامحرم که داخل اتاق در رو نمیبندن!»
سرتا پای حمید را ورانداز کردم. شلوار طوسی و پیراهن معمولی؛ آن هم طوسی رنگ که روی شلوار انداخته بود. بعداً متوجه شدم که تازه از مأموریت برگشته بود، برای همین محاسنش بلند بود.
ادامه دارد...
کتاب یادت باشد
کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم که بگم چی حلاله چی حروم🙂✨
••🌾🌼••
#دخترانههایآرام🌱
هیچبحثےدربارھ پوششزن
ازهجومتبلیغاتیغربمتاثرنباشد؛
مثلا:حجابداشتہباشیم
اماچادرنداشتہباشند❗️
اینفڪرغلطےاست
چادربهتریننوعحجاباست
یڪ نشانہملےماست🇮🇷☝
@dokhtaranbasij
.
#تباهیات🚶🏻♀
قدیمـا:
ڪجامیرۍ؟!
گلزارشھدا
خبریہ؟!
بھشتخۅنمافتاده
امرۅزا:
ڪجابہسلـامتۍ؟!
گلزارشھدا
خـبریہ؟!
لـایڪ اینیستـاگراممڪمشده
میرمچـندتـاعڪسبگیرم..!
@dokhtaranbasij
••🌿🍓••
#حالتوخوبکن🌱
ڪاغذوخودڪارتروبزارجلوٺ
آدمھاۍزندگيٺرويڪۍيڪۍبنويس
حسادتميڪنه...خطبزن
خوبيھاٺبهچشمشنمياد...خطبزن
هروقتتنھاشديادٺميفتہ...خطبزن
پشٺسرٺحــرفميزنہ...خطبزن
مڪثنڪن،فقطخطبزن
ازايننترسڪهتنھابشے
تنھايےشرفدارهبهحضورِاينآدماٺوزندگيٺ
شرو؏ڪن...
اضافۍهاروخطخطےڪن...😌
.
@dokhtaranbasij
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا •••
توشه اعمال بنده ات خالیست 😔
لطف و کرم تو چگونه است ⁉️
#هرکس
@dokhtaranbasij
🍀#حدیث
🌕 امیرالمؤمنین امام على (ع) :
💢 شما را به تقواى الهى و نظم در كارتان سفارش مى كنم☝️🏻
📚 نهج البلاغه #نامه_47
🔶@dokhtaranbasij
🦋
✨حضرت علی (ع) :
هیچ ثروتی چون عقل؛
هیچ فقری چون نادانی؛
هیچ ارثی چون ادب؛
و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست...
🔻#حکمت_54 نهج البلاغه
🔶 @dokhtaranbasij
#دنیا_طلبان
#نهج_البلاغه
💎«وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِکَ ثَمَناً، وَ مِمَّا لَکَ عِنْدَاللهِ عِوَضاً!»
🌗چه بد تجارتى است که تو (اى انسان فاسد و طغيانگر) براى خود فراهم ساخته اى: دنيا را بهاى خويشتن مى بينى و آن را با پاداش هايى ک نزد خدا است (و پروردگارت به تو وعده داده است) معاوضه مى کنى!
📘#خطبه_32
🔶 @dokhtaranbasij
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
خیلی وقتا که حالمون با هیچی خوب نمیشه،
هیچی آروممون نمیکنه،
هیچی آشوب درونمون رو از بین نمیبره،
و...
💥 فقط یک دلیل داره، که ذهنمون هم بهش خطور نمیکنه ❗️
#أین_الرجبیون
@dokhtaranbasij
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
•بینتموماهلبیت...
•امانامانازدلتو💔
.
💚#دوشنبههایامامحسنی
🌱#پناهدلمــ
𝐣𝐨𝐢𝐧↠@dokhtaranbasij
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تـازه میفهمم چرا مشکـیست رنگِ چـادرت؟..
مــاه را تاریکیِ شب، این قَدَر جـذّاب کرد..
#چادری
𝐣𝐨𝐢𝐧↠@dokhtaranbasij
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🔗📲•
شعری زیبا وقابل تامل از #استاد_رائفی_پور
#استوری
💚اللهمعجـللولیڪالفـرج💚
🆔@dokhtaranbasij
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
اَللّهُمَ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج
#استوری
#امام_حسن
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#سیدرضانریمانی
@dokhtaranbasij