╭─━─━─• · · ·
#استوری | #story📱
.
.
امــروز بــا خــمــــیـــنـــۍ
بــھ جــنـــگ خــمـــیــنـۍ مــیـرن..!
#نفوذ | #حامد_کاشانی🎙
@dokhtaranbasij
••🌿🍊••
«A self-made person cannot be
humiliated by others.»
-آدمِخودساختهرو
دیگراننمیتوننخرابکنن...😇
.
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
💠 حدیث روز 💠
💎 راهکاری برای آسایش دل
🔻امام علی علیه السلام:
اِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَما تَمَلُّ الاَْبْدانُ فَابْتَغُوا لَها طَرائِفَ الْحِكَمِ
❇️ دلهـا نـيـز مانند بدنها خـسـتـه مـیگـردد، بـراى آسـايـش دل، در پى حكمتهاى نو و طرفه برآييد.
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
اگر دیدی باهات مخالفت میکنن . . .🌿!
- حضرت آقا -
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
❪♥️💭❫
منعقیدهےراسخدارم
براینکہیکےازنیازهاےاساسےکشور
زندهنگہداشتننامشہدااست.🌱
- حضرت آقا -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭─━─━─• · · ·
#استوری | #story📱
.
27روز تـا میلاد باسعادت
حضرتولیعصرارواحنافداه
📆#روزشماࢪ | #نیمه_شعبان
#روز_شمار_نیمه_شعبان
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
𝒋𝒐𝒊𝒏↴
「@dokhtaranbasij🥀」
هدایت شده از تنـــــفـس صبـــح
- امـام علی { علیھالـسلام } میفرمایند ؛
صبر دو صبر اسٺ : شکیبایے بر آنچه خوش ندارے و ایسٺادگے در برابر آنچه دوسٺ مےداری!
『@dokhtaranbasij』
-
اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست،
او جانشین همھِ نداشتنهای من است.
• دکتر علۍ شریعتی✨!
『@dokhtaranbasij』
25.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥صحبت های یک دختر ایرانی که در آلمان زندگی میکنه در مورد وضع #حجاب و #عفاف دخترهای ایرانی در اینستاگرام
#پیشنهاد دانلود
𝐣𝐨𝐢𝐧↠@dokhtaranbasij
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
••🌙🌻••
‹رویاییمیبنمبرقلهیخوشبختی
کههمهمتعلقبهمناست:')🌸›
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
••🎈🐣••
#تلنگرانھ🔔
اگرمیخواهےگُناهومَعصیٺنَڪنے،
هَمیشہباوضــوباش
چــونوضُـوانسانراپاڪنَگـہمےدارد
وجُلوےمَعصیٺرامےگیرد..:)🌿
.
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
#یادت_باشد
#داستانی_عاشقانه
#عشقی_آسمانی
#رمانی_عاطفی
#قسمت_سی_نه
من که نظرم رو همون دیروز گفتم. همه ی فامیل های سمت مادری من مهریه های بالا پونصد تا سکه دارن، باز من خوب گفتم سیصد سکه. دویست تا به شما تخفیف دادم. شما هم قبول کن، خیرش رو ببینی! ))هیچ حرفی نزد. از روز اول که باهم صحبت کردیم همین رفتار را داشت، فقط می خواست من راضی باشم. این رفتار برایم خیلی با ارزش بود. بعد از کلی سبک سنگین کردن، یک حلقه ی متوسط خریدیم؛ گرمی صدوچهارده هزارتومان که سرجمع ششصد هزارتومان شد. موقع برگشت از حمید خواستم پیاده برگردیم. دوست داشتم با هم صحبت کنیم، بیشتر بشنوم و بیشتر بشناسمش؛ این طوری حس آرامش بیشتری پیدا می کردم. از بازار تا چهار راه نظام وفا پیاده آمدیم. حمید دنبال مغازه ی آبمیوه فروشی بود که من را مهمان کند، اما هر چه جلو رفتیم چیزی پیدا نکردیم. گفت:" اینجا یه مغازه نداره آدم بخواد خانمش رو مهمون کنه؟"خندیدم و گفتم: "خب این خیابون همش الکتریکیه، کی میاد اینجا آبمیوه فروشی بزنه؟" مغازه های الکتریکی را رد کردیم، نزدیک منبع آب خیابان سعدی بلاخره یک آبمیوه فروشی پیدا کردیم. حسابی خودش را به خرج انداخت؛ دوتا بستنی به همراه آب طالبی و آب هویج خرید. آب معدنی هم خرید. من با لیوان کمی آب خوردم. به حمید گفتم: "از نظر بهداشتی نظر بعضیا اینه که آب رو باید توی لیوان شخصی بخوریم، ولی شنیدم یکی از علما سفارش کردن برای اینکه محبت توی زندگی ایجاد بشه خوبه که زن و شهر توی یه لیوان آب بخورن."
ادامه دارد...
کتاب یادت باشد
کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم که بگم چی حلاله چی حروم🙂✨
🛑فقط اگه کپی کردید دعای شهادت برای ادمین رمان یادتون نره💔
#یادت_باشد
#داستانی_عاشقانه
#عشقی_آسمانی
#رمانی_عاطفی
#قسمت_چهل
تا این را گفتم، حمید لیوان خودش را کنار گذاشت ولیوانی که من با آن آب خورده بودم را پر کرد. موقع آب خوردن خجالت میکشید، گفت: «میشه بهم نگاه نکنی من آب بخورم؟»
میخواستم اذیتش کنم. از او چشم برنداشتم، خنده اش گرفته بود. نمیتوانست چیزی بخورد. گفتم: «من رو که خوب میشناسید، کلاً بچه شیطونی هستم.» بعد هم شروع کردم.به گفتن خاطرات بچگی و بلاهایی که سر خواهر کوچک ترم میآوردم. گفتم: «یادمه بچه که بودم چنگال رو میزدم توی فلفل وبه فاطمه که دوسال بیشتر نداشت میدادم. طفلی از همه جا بی خبر چنگال رو میذاشت داخل دهانش، من هم از گریه آبجی کیف میکردم!»
خاطرات و شیطنت های بچگی را که گفتم، حمید با شوخی و خنده گفت: «دختر دایی، هنوز دیر نشده، شتر دیدی ندیدی! میشه من با شما ازدواج نکنم؟» گفتم: «نه، هنوز دیر نشده! نه به باره، نه به دار! برید خوب فکراتون رو بکنین،خبر بدین.»
بعد از خوردن بستنی، با این که خسته شده بودم، ولی باز پیاده راه افتادیم، حسابی سر دل صحبت هایش باز شده بود، گفت: «عیدها که می اومدیم خونتون دوست داشتم در اتاق رو باز کنی بیای بیرون که ببینمت. وقتی نمیاومدی، حرصم میگرفت، ولی از خونتون که در می اومدیم، ته دلم میدیدم که از کارت خوشم اومده، چون بیرون نیومدی که نامحرم تو رو ببینه». راست میگفت. عادت داشتم وقتی نامحرمی به خانه ما میآمد از اتاقم بیرون نمیآمدم.
برایم جالب بود بدانم عکس العمل حمید وقتی بار اول جواب منفی دادم چه بوده، پرسیدم: «وقتی شنیدین من جواب رد دادم چی شد؟» حمید آهی کشید و گفت: «دست روی دلم نذار، من بی خبر از همه جا وقتی این حرفها رو شنیدم از اتاق بیرون اومدم و از مادرم پرسیدم شما مگه کجا رفته بودین ؟
ادامه دارد...
کتاب یادت باشد
کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم که بگم چی حلاله چی حروم🙂✨
🛑فقط اگه کپی کردید دعای شهادت برای ادمین رمان یادتون نره💔
تجمع دهه هشتادیا که سرباز آقا هستن
دستاشون بالا✋
سربازان جنگ نرم
دستاشون بلا✋
بدو تا ازشون جا نمونی😉
انتظارِ فرج یعنۍ کمر بستھ بودن، آمادھ بودن، خود را اَز همھ جهت براۍ آن هدفۍ کھ اِمام زمان براۍ آن هدف، قیام خواهد کرد، آمادھ کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی ...
ــــــــــــــــــــــــ
- مقامِ معظمِ رهبری
••🌸🌱••
هرزمانکہبراۍخدافکروبرنامهریزۍواقدام کردیم،
خدابہآنبرکتدادھ و
حرکتراهموارساختہاست!
مثلااینطورۍدرسبخونید📚🌿:)
-حاجحسینیکتا 🌱
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
••🖇🌺••
#آیهگرافی🌱
الیساللہبڪافٍعبدهِ!؟
آیـا خدا برایِ بندهاش ڪافے نیسٺ!؟
.
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
••🍓🍀••
مَنْأحَبَّڪَ نَهَاڪَ وَمَنْأبْغَضَڪَ أغْرَاڪَ🌱
دوسـتتـوڪسےاستڪه
توراازگناھ بازدارد
ودشمنت؛آنڪسيستڪھ
تورابدانوادارد...🌼🍃
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبختے یعنے•••
واقف بودن به اینڪہ
هرچه داریم از رحمت خداست.❤️
#تاریـڪیبـہڪـام
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
◖🔗💙◗
.
میگنآقاامامزمان(عج)بینماهستن
نمیبینیمشونچونچشممونپاکنیست
درکشوننمیکنیمچوندلمونپاکنیست
صداشونرونمیشنویمچونگوشمونپاکنیست
دلتنگشوننیستیمچونمنتظرنیستیم!
فقطوفقطادعاداریم..‼️🚶🏻♂
.
¦👓💙¦➺ #منتظرانہ
¦💙👓¦➺ #شایدتلنگر
▹ · –––––––·𖥸·––––––– · ◃
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|
‹🗞🔗›
•
•
مِـۍگُفـت:دِلِـتڪِھگِـرِفٺ
قُـرآنروبَـردآر،بِـسمِاللّٰهبِگـو
یِھصَفحِہاشروبـٰآزڪُنبِگـو...
خُـدآیـٰایِڪَمبـٰآهـامحَـرفبِـزَنآرومشَـم!
فَـقَطتـومِـیتـونِـۍآرومَمڪُنِی..シ!
•
#خداےمنـ
#دلی
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
⛅️ |دُختَرانِ بَسیجی🌿!|