فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱خــدايــا
✨آرامش را سر ليست
🌱تـمامِ اتفاقات
✨زندگي مان قرار بده
🌱آرامـش را تـنها
✨از تــو ميخواهیم
🌱الهی بـه
✨دوستان و عزیزانم
🌱خوابی آرام و فـردایی
✨پراز خیر و برکت عطاکن
🌙شبتون سـرشـار از آرامـش✨
💚 اللهم عجل لولیك الفرج 💚
💠 سه شنبه های جمکرانی 💠
💚 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم 💚
ِ
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ
وَفِی كُلِّ سَاعَة وَلِیّاًوَحَافِظاً وَقَائِداًوَ نَاصِراً
و دَلِیلًا وَعَیْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ
تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸ا
اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَ بَرِحَ الْخفاءُ وَ انْکَشَفَ
الْغِطاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجاءُ وَ ضاقَتِ الاْرْضُ و
َمُنِعَتِ السَّماَّءُ و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ
الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ و
َالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ
اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ
عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً
عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ
یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما
کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا
صاحِبَ الزَّمان الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی
اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ
💚الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
💚بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین.
☀️ #حــدیث_روز
🔔 سبک زندگی اسلامی
✅ امام علی علیه السلام:
پرخوری با تیزهوشی و فهم جمع نمیشود.
@dokhtaranebeheshtiy
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
سلام دختران بهشتی
❇️ روزِ چهارشنبه تون پر از
خیر، برکت، سلامت و آرامش ان شاءالله❤️
✅ذکر امروز(۱۰۰مرتبه): یا حیّ یا قیّوم.✨
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق هست به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام #امام_جواد_علیه_السلام و
#امام_هادی_علیه_السلام
✨ سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس شون هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمون بشه ✨
🔻 ان شاءالله کارهامون رو با نیّت الهی انجام و به این بزرگواران هدیه🎁 میدیم
💫هدیه هاتون
با نیت الهی و خلوص نیّت،
پرارزش و مقبول ان شاء الله😍
چهارده گل صلوات هدیه به این عزیزان
دعای روز چهارشنبه حضرت زهرا سلام الله علیها
اللهم احْرُسنا بِعَیْنِکَ الّتی لن تَنامُ و رُکنِکَ الّذی لا یُرامُ و بِاَسماءِکَ الْعِظام، و صلّ علی محمد و آله، و احْفَظْ عَلَینا ما لَوْ حَفِظَهُ غَیْرُکَ ضاع، و اسْتُر عَلَینا ما لَوْ سَتَرَهُ غَیرُکَ شاع، و اجْعَل کُلُّ ذٰلِکَ لنا مِطواعاً اِنَّکَ سمیعُ الدُّعاءِ قریبٌ مُجیبٌ
خدایا تو ما را در حراست و حفظ خودت قرار بده، با آن چشمی که نمی خوابد و با آن نیرویی که مغلوب نمی شود، با آن اسماء و نام های بزرگی که تو داری ما را حفظ و حراست کن، خدایا، بر محمد و آلش درود فرست، خدایا، برای ما حفظ و نگهداری کن، آنچه را که اگر غیر تو بخواهد حفاظتش کند، ضایع شود، و بپوشان بر ما، آنچه را که اگر غیر تو بخواهد بپوشاند، آشکار شود، خدایا از این حفظ و ستر خود، برای ما وسیله ای در راه اطاعت خودت قرار بده، که تو خواسته ها را می شنوی و نزدیک هستی و جوابگو هستی
صحیفه فاطمیه
@dokhtaranebeheshtiy
#دختران_بهشتی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
آقای مهربان - باکلام.mp3
2.31M
سرود: آقای مهربان
باکلام
فوق زیبا 😍👌👏👏👏👏
#امام_علی
#عید_غدیر_خم
شاعر: محمدمهدی استخری
آهنگساز: سینا پارسیان
@dokhtaranebeheshtiy
1_393117895.mp3
4.84M
🌸 #چهارشنبه_های_امام_رضایی
💐بزار ساده بگم عاشقتم رضا
💐کنار تو باشم داخل جنتم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👏 #سرود
👌بسیار زیبا
نماز...
برات يه جاده روشن می سازه؛
تا توی شلوغی های دنیا گم نشی!
یادت باشه؛
برای موفقیت در هرکاری؛
از نماز، يه اسلحه بساز و بالا برو.
@dokhtaranebeheshtiy
📖تلنگری ازقرآن📖
☘مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ
ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ؟
☘قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ
ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺎ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩﻳﻢ!
🌿( سوره_مدثر42-43)🌿
@dokhtaranebeheshtiy
بسم الله الرحمن الرحیم
کلاس #قصه_قرآنی
جلسه ۲۵ ، حضرت یوسف علیه السلام قسمت پنجم
جودکی
🌸❤️🌸❤️🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض می کنم خدمت همه شما دختران گلم امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید
امروز هم طبق برنامه چهارشنبه ها در خدمت شما عزیزان هستم تا با هم داستان زندگی یکی دیگه از پیامبران خدا رو مرور کنیم
ماجرا به آنجا رسید که حضرت یوسف علیه السلام به عنوان برده خریده شد و به قصر پوتیفار رفت
زلیخا از همان روزهای اول شیفته صورت زیبای یوسف شد
و یوسف را مانند فرزند نداشته خودش بزرگ می کرد
به او رسیدگی می کرد لباس های نو تنش میکرد غذاهای خوب به او می داد و خواندن و نوشتن که بلد بود به او افتخار میکرد
یوسف علیه السلام در قصر پوتیفار چون خواندن و نوشتن بلد بود به عنوان حسابدار مطبخ انتخاب شد
با عدالت زیادی که داشت باعث شد کاهنان معبد به او حسادت کنند زیرا آنها همیشه بیشتر از حق شان به زور طلب می کردند و کسی جلودار آنها نبود اما یوسف علیه السلام جلوی آنها می ایستاد و به آنها بیشتر از حقشان نمیداد
پس از چندی پوتیفار و زلیخا که مشاهده کردهاند حسادت کاهنان معبد بسیار برانگیخته شده است و میخواهند علیه یوسف دسیسه کنند یوسف را به سفره داری خود منصوب کردند و او را از کار در مطبخ منع کردند
حضرت یوسف علیه السلام با این که در قصر زندگی میکرد و زندگی بسیار خوبی داشت و در رفاه بود اما هرگز یاد پدر و خانوادهاش از دل او محو نمیشد و دائماً برای برادرانش دعا می کرد و از خدا میخواست آنها را ببخشد
با اینکه برادرانش در حق او بسیار بدی کرده بودند اما حضرت یوسف علیه السلام بدی های آنها را فراموش کرده بود و در حق آنها دعا می کرد
حضرت یوسف علیه السلام کمکم در قصر پوتیفار بزرگ و بزرگ و بزرگتر شد تا جایی که زیبایی و جمال او شهره عام و خاص شد
هرکس به قصر پوتیفار رفت و آمد داشت و یوسف را می شناخت شیفته زیبایی او شده بود اما هیچ کس جرأت ابراز نظر نداشت
حضرت یوسف علیه السلام در تمام فنون از خود استعداد فوق العاده ای نشان می داد او هر فنی که آموزش میدید به خوبی یاد میگرفت
تا زمانی که زلیخا وقتی چشمش به یوسف افتاد و او را در حال قدم زدن در باغ دید فکر شومی به سرش زد
زلیخا الهه معبد آمون بود یعنی بت پرست بود و خود را تقدیم بت ها کرده بود و فکر میکرد همسر خدا و همسر پوتیفار است
پس برای خود عیب و ننگ و عاری نمی دانست که همسر دیگری هم داشته باشد
در صورتی که داشتن چند همسر برای یک زن در تمام ادیان مذموم و ناپسند است
یک روز و زلیخا یوسف را به اتاق خود دعوت کرد تمام درها را از پشت قفل کرد زیرا اتاق زلیخا در های بسیاری داشت
سپس به یوسف گفت من مالک تو هستم تو را از کودکی بزرگ کرده ام و اکنون تمایل دارم تو همسرم باشی
حضرت یوسف علیه السلام که حتی به صورت زلیخا نگاهم نمی کرد به او گفت این حرف شما بسیار زشت و ناپسند است شما همسر دارید و من به شما و همسرتان مدیون هستم این کار را از من نخواهید که آتش جهنم را در پی دارد
زلیخا گفت تو بسیار زیبا هستی و این زیبایی تو من را مبهوت کرده است
یوسف علیه السلام پاسخ داد زیبایی من در قبر چند روزی بیشتر دوام نخواهد داشت و جسم من خواهد پوسید و از بین خواهد رفت
زلیخا دلایل بسیاری آورد اما حضرت یوسف علیه السلام که مردی پاکدامن با ایمان و با خدا بود و می دانست که پیامبر خدا است تمام آن دلایل بیجای زلیخا را با دلایلی محکم پاسخ داد
وقتی حضرت یوسف علیه السلام دید صحبت کردن هیچ فایده ای ندارد تصمیم گرفت که از اتاق فرار کند و به سمت در اتاق رفت
خیال زلیخا راحت بود که او درها را قفل کرده است اما حضرت یوسف علیه السلام از عمق جانش خدا را صدا زد و از او کمک خواست
به اذن خدا تمام درها یکی یکی باز شد و یا حضرت یوسف علیه السلام به سمت در خروجی فرار کرد
زلیخا که این صحنه را دید بسیار برآشفته شد و دنبال یوسف دوید تا نگذارد او از اتاق خارج شود به آخرین در که رسید دستش به یوسف رسید اما فقط توانست از پشت لباس یوسف را پاره کند و یوسف موفق شد از در بیرون برود
در این لحظه پوتیفار که داشت از همان جا رد میشد این صحنه را مشاهده کرد چند نفر از خدمتکاران قصر هم آنجا بودند و این صحنه را دیدند
زلیخا که آبروی خود را در خطر میدید فوراً دست به دامن دروغ گفتن شد و با گریه و زاری گفت یوسف می خواست من را اذیت کند
پوتیفار برآشفته شد و یوسف و عتاب کرد که آیا زلیخا راست میگوید؟
یوسف هرچه میگفت که حرف زلیخا دروغ است هیچ کس باور نمیکرد
یوسف باز هم از ته دل از خداوند کمک خواست و گفت خدایا من را از این مخمصه نجات بده که تو تنها یارو یاور من هستی
ناگهان کودک خردسالی که در بغل یکی از خدمتکاران بود در گهواره به زبان آمد و گفت اگر زلیخا راست میگفت باید لباس یوسف از جلو پاره می شد اما حالا که لباس یوسف از پشت پاره شده است معلوم است که او داشته از دست زلیخا فرار میکرده
چنین معجزهای همه را به حیرت وا داشت
اما حضرت یوسف علیه السلام بود که لبخند می زد و در دل از خدای مهربان تشکر میکرد که کودکی نوزاد را به زبان آورده تا بتواند او را از دست این تهمت بزرگ نجات دهد
زلیخا سرافکنده شد
تمام مردم شهر وقتی او را می دیدند او را مسخره می کردند و به او نیشخند میزدند
زلیخا که دیگر توان تحمل بی توجهی های پوتیفار و مسخره شدن توسط زنان شهر را نداشت نقشه های عجیب کشید
زلیخا تمام زنان شهر را دعوت کرد به مهمانی بزرگ و به آنها گفت که حتماً منتظر آنهاست
تمام زنان شهر در میهمانی حاضر شدند و همه از خود می پرسیدند علت این میهمانی چیست و حتی در زمانی که در قصر زلیخا حاضر بودند باز هم دست از مسخره کردن و نیشخند زدن به زلیخا بر نمی داشتند
تا اینکه زلیخا به یوسف دستور داد ظرفی میوه بردارد و به مجلس میهمانی وارد شود
وقتی حضرت یوسف علیه السلام با ظرف میوه ای که در دست داشت وارد مجلس میهمانی شد سرش را پایین انداخت و به هیچکس نگاه نکرد مستقیم جلو رفت ظرف میوه را جلوی زلیخا گذاشت و مستقیم از آنجا خارج شد
وقتی یوسف علیه السلام از آنجا خارج شد تمام زنان شهر به خود آمدند و دیدند دست های خود را بریده اند
آری آنها چنان محو زیبایی یوسف شده بودند که حتی متوجه نشده اند به جای پوست کندن میوه در حال بریدن دست خودشان هستند
زلیخا با این کار می خواست به آنها بفهمند هر کدام از آنها به جای زلیخا بودند همین کار را می کردند و همین فکر گناه به سرشان می افتاد
اما پوتیفار بعد از مجلس شروع به شماتت زلیخا کرد و گفت کار تو اشتباه بود ، تو با این کار میخواستی گناه خود را توجیه کنید اما اینکه یک عده چه گناهی انجام بدهند دلیل نمیشود که تو هم همان گناه را انجام بدهی
حضرت یوسف علیه السلام که دیگر طاقت این همه فضای گناه آلود را نداشت سر رو به آسمان کرد و گفت خدایا زندان برای من بهتر از این قصر است من را از این قصر و این فضای گناه نجات بده
چند روز بعد زلیخا که میدید دیگر یوسف به او تعلق نخواهد داشت دستور داد یوسف را به زندان بردند و او را به گناهی دیگر متهم کرد
این گونه بود که یوسف از قصر پوتیفار به زندان مصر منتقل شد
ان شاء الله بقیه داستان را هفته آینده براتون ارسال می کنم
موفق و سلامت و عاقبت بخیر باشید
التماس دعا 🤲
@dokhtaranebeheshtiy