eitaa logo
🌹دختران حاج قاسم❤
70 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
722 ویدیو
1 فایل
🌹این کانال ویژه دختران حاج قاسم می باشد. 🌹آمادگی اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان مکتب،برگزاری کنگره،یادواره،تولیدات و...ویژه مکتب حاج قاسم عزیز را داریم... خادم کانال 👇 @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
سرلشکر شده بود اما خیلیها به همان اسم حاج قاسم میشناختندش. با همین نام هم صدایش میزدند. حاجی اما متواضع تر از این ها بود. میگفت:« اگر به من قاسم بگن از حاج قاسم راحت ترم. به من سردار نگید، قاسم صدام بزنید. من چوپان بودم، بچه عشایری ،بودم یادم نره...» یک جایی سخنرانی کرده بود و گفته بود:« این لباسی که در تن من است همان لباس دیروز است، تنها بدون محاسن سفید که در قامت یک فرد ۲۱ ساله بدون هیچ لقب و پسوندی به جز .برادر من باز همان برادر. قاسم دیروز هستم.» منابع: صوت سخنرانی حجت الاسلام کاظمی کیاسری در نشست لاله پژوهی مؤسسه روایت سیره شهدا برادر قاسم ابو ذر مهروان ،فر انتشارات مهر امیرالمؤمنین (ع) 🖤🥀🖤  ┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄ 📌به کانال بپویندید : 👇👇 https://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
دختر جوان از دور زل زده بود به ماشین حاجی، باور نمیکرد. هی نگاه از صورت حاج قاسم میگرفت و دور و اطراف را می پاییدهی زل میزد به صورت حاجی. زد روی شانه دوستش و با تعجب گفت:« سردار سلیمانیه.» دوستش بی تفاوت پوزخندی زد و گفت:« چی میگی تو، مگه میشه بدون بادیگارد و محافظ اینجا باشه؟» آمدند نزدیک و نزدیکتر. زدند به شیشه ماشین. حاجی، شیشه را پایین داد. نگاه متعجبشان ماسید روی زبانشان - شما....شما سردار سلیمانی هستید؟ حاجی خندید. - بله. -میشه بهمون یادگاری بدید؟ حاجی تسبیحی که دستش بود را هدیه داد به آن دو دختر جوان. وقتی دید کم مانده سر تسبیح دعوایشان بشود انگشترش را هم در آورد داد بهشان. راوی: احمد حمزه ای ‌ ‌‌‌‌           ┄┅ ❥❥❥ ┅ 🖤🥀🖤  ┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 📌به کانال بپویندید : 👇👇 https://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
حضرت آقا آمده بودند کرمان.مثل همیشه یکی از برنامه هایشان دیدار با خانواده شهدا بود. قرعه افتاده بود به نام ما. دیگر از خدا چه میخواستیم؟ وقتی آمدند حاج قاسم هم همراهشان آمده بود. لابه لای حرف ها از فرصت استفاده کردم و رو به حضرت آقا گفتم:«آقا ان شاء الله فردای قیامت همه ما رو که اینجا هستیم شفاعت کنید.» _فرمودند:«پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کنند.» بعد هم خم شدند و سرشان را به طرف حاج قاسم گرداندند. نگاهی به حاجی کردند و فرمودند:«این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند ان شاء الله.» حاجی سرش را انداخت پایین. دو دستش را گرفت روی صورتش. _بله! از ایشان قول بگیرید به شرطی که زیر قولشان نزنند. جلوی در ورودی دیدمش.مراسم افطاری حاجی به بچه های جبهه و جنگ بود گفتم:«حاجی قول شفاعت میدی یا نه؟ والله اگه قول ندی داد میزنم میگم اون روز حضرت آقا در مورد شما چی گفتن؟» حاجی:«گفت باشه قول میدم فقط صداش رو در نیار.» زوری زوری از حاجی قول شفاعت را گرفتم. راوی: جواد روح اللهی  ┄┅┅┅┅❀💟 ❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 📌به کانال بپویندید : 👇👇 https://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1