.•.✉️⃟🕊️.•.
.
.
آرمــانبشـدت اهل رعـایت حـق النـاس بــود.
یہ ســال انتخـابـات بــود و مــن و آرمــان رفتہ بــودیم براے شمارش آراء. نیمہ شـب گذشتہ بــود و آرمــان خیلے خستہ شـده بــود؛ بهش گفتم پسـرم شمـا بـرو قدرے استـراحت ڪن مــن خـودم ڪار رو انجـام میـدم؛ فعلا هـم بہ شمـا احتیاجے نیست.
آرمــان رفت و حدود ۳ سـاعت خـوابید، فرداے اون روز بمن گفت: بابا من چون رفتم خـوابیدم واسہ شمـارش آراء پولے رو قبـول نمیڪنم.
گفتم: پسـرم یہ مقدار استـراحت براے اعضـاء طبیعیہ و مشڪلے نـداره. امــا آرمــان راضے نشد...
گفـت:من وظیفہم بوده اونجـا سرشمارے آراء رو انجـام بدم امـا رفتم خـوابیدم، پس این پـول حـق مـن نیست...
آخـرم پـول رو نگـرفت🥀💔...
"به روایـت پدر بزرگوار شهیـد"
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#روایت_آرمان
#فاطمیه
هدایت شده از 🕊️شهــید آࢪمــان علےوࢪدے🕊️
33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹⃟🕊️
.
.
#روایت_آرمان
.
_خانم علےوردے چے شد اسم آرمان رو گذاشتید آرمــان؟!
▫️قسمتی از مستند ماجراے امروز روایت #شهیدآرمانعلےوردے از زبان مادرشان
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهیدانه
#مستند
@shahidarmanaliverdiiii
هدایت شده از 🕊️شهــید آࢪمــان علےوࢪدے🕊️
✨🕊
.
.
.
#روایت_آرمان
| اهـل شوخــی بود |✨
شبها همیشه قبل خواب گوشی رو میگرفت دستش تا پیامهاش رو چک کنه.
هر وقتی لطیفه جالبی میخوند اول خودش ریز میخندید بعد هم برای من تعریف میکرد و اینبار با صدای بلندتر باهم میخندیدیم. میگفت:
دلم نمیاد تنها بخندم... اینجوری حالش بیشتره.
خیلی اهل شوخی بود. همیشه تمام سعیش رو میکرد که اطرافیانش رو بخندونه و شاد کنه.
هر وقت میدیدمش روحیه میگرفتم...
آرمان_عزیز🌱✨
شهیدآرمان علی وردی