eitaa logo
دختران‌ حاج‌ قاسم
564 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
6.4هزار ویدیو
42 فایل
به‌ نام‌ او🪴 آغاز : ۱۱ تیر ۱۴۰۱ 🌱 به‌ قول حاجی‌مون: ما ملت امام‌ حسینیم؛ ما ملت‌ شهادتیم🙂! حرف دلت‌ رو اینجا بگو: https://daigo.ir/secret/2591929634 کپی: واجبه مومن✨ درخدمتیم: @Majnon_hassan @majnoon_roghaieh_315
مشاهده در ایتا
دانلود
زینب سلیمانی: شهید سلیمانی معتقد بود همه دعوای ما با عالم غرب بر سر «مسجد الاقصی» است و برای این اعتقاد جنگید. 🔹این روزها که مردم فلسطین به خروش آمده و برای آزادی آن مسجد می‌جنگند، چهارمین سالگرد شهید عزیزمان را با عنوان گرامی و زنده نگاه خواهیم داشت. 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
🔰 خاطرات شهید سید رضی موسوی از ساعت‌های قبل از شهادت حاج قاسم سلیمانی [▪️هواپیما در فرودگاه دمشق فرود آمد. سید رضی در فرودگاه بود. برای کار دیگری رفته بود که به او خبر دادند «حاج‌قاسم سلیمانی اومده.» سید رضی شوکه شد. سریع به استقبالشان رفت. حاجی ردیف اول نشسته و ماسک زده بود. ▪️سید رضی به‌سمتش رفت و بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت: «حاج‌آقا، ما که هنگ کردیم شما خبر‌نداده اومدی!» حاجی گفت: «حالا یه صلوات بفرست از هنگی در بیای!» سید رضی خندید و زیر لب صلواتی فرستاد. سوار ماشین شدند و به‌سمت مقصد حرکت کردند. ▪️حال‌و‌هوای حاجی خیلی خاص بود. در مسیر نگاهی به سید رضی کرد و بی‌مقدمه گفت: «تو هم دیگه پیر شدی، تو هم باید شهید بشی!» «خدا از دهنت بشنوه، حاجی!»] 📚 برشی از کتاب مستند روایی روزهای پایانی زندگی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی از زبان خانواده، همرزمان و دوستان ایشان
حاجی کجایی اینا از زائرات هم هراس دارند...
زائرانِ‌ لایقت که جامه‌ شهادت بر تنشان‌ شایسته بود در سالروز شهادتت به تو پيوستند ... چگونه‌ زیستی که از شیفتگانِ تو نیز واهمه دارند؟ @be_vaghte_del313
همه آمدند... دیشب اعلام کردند که خون اُ منفی کم آمده،... مردم بیایید... دسته دسته آمدند از همه گروه‌های خونی آمدند از زن و مرد و پیر و جوان آمدند صف بستند از همان مدل دهه شصتی که صف می‌بستند کُپن بگیرند.. اما ایندفعه صف بستند که خون بدهند همه آمدند... دیشب گفتند بسه دیگه، به‌اندازه کافی هست... چند نفر دیگه هم احتیاطا می‌گیریم سرصف دعوا شد... من من من... قرار شد قرعه کشی کنند... سرصف دعوا بود همان اول آقایون گفتند، خانم ها و دخترهای عزیز بروید، تا مرد هست چرا شما آمدید؟ خانمی ظاهرا گفته: چرا ما نباشیم...؟ ما خون گذاشتیم وسط اینجا همه، همه چیزشان را آورده اند برای اهدا .... تو رو خدا اجازه بدید ما هم اهدا کنیم همه آمدند... آن طرف، کادر پزشکی و پرستاری دارند ۲۴ساعته کار می‌کنند... اتاق عمل ها خسته شدند، اما جراح و پرستار خسته نمیشن ظاهرا قرار بود کادر پزشکی از شهرهای دیگر هم بیایند، ولی نمیگذارند اینجا پزشک ها صف بستند که اجازه جراحی داشته باشند،... اینجا شاید اولین بار باشد که با صف پزشکان و جراحان روبرو شدند چه خبر است؟! چقدر شکوه و قدرت در نسبت انسان ها ظهور کرده اینجا انگار خود خدا ظهور کرده. .
داغِ ابراهیم بر دل ماند و اسماعیل رفت، یک‌ خبر تسکینِ‌ این‌ درد است : ـــ ـ اسرائیل رفت !