36.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تحقیقات انجام شده پزشکی روز بر اثراث گریه و سینه زنی بر حضرت اباعبدالله الحسین [علیه السلام]
که تا کنون نمی دانستیم کلیپ را چندین مرتبه با آرامش و دقت گوش دهید و برای دیگران هم ارسال کنید ارسال آن ان شاءالله صدقه ای ماندگار خواهد بود..💔🌺
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_هشدارجهتشکستهشدنقلب💔
خواهرم از شتر افتاده😭💔
🔻باحال مناسب گوش کنید
ای وای رقیه😭🥀
#روضه - #علی_پورکاوه
#شب_سوم
#محرم
⇦درمحضـرشہدا♥️!
17.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه خود امام حسین نمیدونست که اگه بره شهید میشه؟
پس چرا رفت؟
اینجوری که خود کشی محسوب میشه، حتی خانوادشون هم شهید شدن😰
2⃣ قسمت دوم ویژه برنامه محرم
#محرم
یه سری احمق سکولار میگن امام حسین دعوتشان کرده قدمشان رو چشم ما...
نمیفهمن که دشمن امام حسین فرستادشان...
بفرستید برای بی بصیرت هایی که نمیفهمند فحشا و منکر یعنی چی
#حجاب
#محرم
⇦درمحضـرشہدا♥️!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"دخترک تاب نیاورد، جلو آمد و گفت:
میشود شمر! که امسال سرش را نبری؟"
#شب_سوم_محرم
#مهدی_جهاندار
@mojallofficial
به نام خدایی که حسین «ع»را آفرید تا ارباب عاشقان شود♥️🙂!
رقیه «س»یعنی،عشق!
یعنی
هق هق گریه های کودکی سه ساله در گوشه های خرابه ی شام!
یعنی
صدایی که برای بابا،نالهی یا اَبَتا سر داد.
یعنی
تکه پارچه ای که نبود تا یاس کبود را کفن شود💔:))).
عشق یعنی،
بابا♥️!
حتی بدون سر😭!
یعنی پیکر بابا کجاست💔؟
یعنی
وقتی نام بابا را میشنوی، دلت برای روزهایی که تو را می بوسید،تنگ شود.💔
بگویی
اگر بود! گوشواره هایم در بازار فروخته نمی شد
اگر بود! آتش و خاکستر سر برادرم سجاد را نمی سوزاند💔!
بابا یعنی...
روزهایم با اشک و دیده ام از خون،سرخ است💔
یعنی اسب و نعل و پیکری ت ک ه ت ک ه شده.
یعنی شبها که برایم لالایی بخواند و بگوید: رقیهی بابا💔🙂!؟!
یعنی سایه ی سرم کجا رفت و سایهی نامحرمان با ما چه خواهد کرد؟!
کربلا یعنی اَخا! اَدرِک اَخاک عباس«ع»!
همان عباسی که لحظه ی آخر، زهرا«س»به او گفت:پسرم!...
کربلا یعنی...
سقا...
دست،افتاد...
مَشک، افتاد...
حرم می گریید و
دشمن،می خندید...
کربلا یعنی،
کوچه و
حسن«ع»و
سیلی💔!
اینحا،میدان
و حسین«ع»
وشمشیر
و عبداللهای که اینبار مثل بابا حسن«ع» سپر عمویش شد.
. درد یعنی...
آسمان
پدرم را دیدی💔؟
عمویم را چه؟!
برادر اصغرم لا به لای اشک زنان گم شد و برادر اکبرم؟!
حالا چگونه ا ک ب ر را کنار هم بگذارم💔؟!
تا برادر ا ک ب ر م ،برادر اکبرم شود؟!
درد یعنی که،با التماس به پدری که بی تن است بگویی:
دستانت را بالا بگیر،
عین آغوش کن،
دل من ،
بغل میخواهد...💔
درد یعنی
عمو!
نرو!...
نرو!...
که با رفتنت زندگیم با تیر سه شعبه،سه تکه شد...💔!
درد یعنی...
چرا؟!
بهای آب خوردن،جان شد💔؟!
حنجره ی سالم،حنجره ی باباست یا داداش اصغر؟!
نیزه از تیر خیلی بلندتر است،سنگین تر است،اگر بر دهان فرود بیاید،بابا میتواند صدایم کند💔؟!
انگشتر بابا که در دستانش بود،حالا کجاست؟!ا
صلا،انگشت بابایم کجاست؟؟!!
درد یعنی...
چرا؟!
اِرباً اِربا بدن اکبر و ...
چشم سالم،
چشم عباس نیست؟!
یعنی...
بابایم تکه شد...💔
یعنی...
جاذبه برعکس شد در قصه ی علی اصغر!..
یعنی،
حتی گهواره ای هم نباشد تا با طفل خیالی،سر کنی...
درد یعنی،دیدم بعد شهادت عون و محمد ،عمه زینب،مادرشان، از خیمه نیامد بیرون!
مبادا تو خجالت بکشی...💔
درد یعنی،
من خودم لرزش زانوهای عمه را،
غربت چشمان عمه را،
نفس تنگ عمه را دیدم...💔
داغیِ قلب داغداری که گلوی تو را بوسید ،خودم،دیدم...💔
یعنی سه ساله ام بود اما هجده ساله مرا میدیدند💔:)!
یعنی چادرم سوخت و نیفتاد ز سرم...
درد یعنی
آنروز ،صحرا را بوی خون گرفته بود
و تمام واژه ها ابری شد...
درد یعنی،
اصلا کاش، سه سالگیم نمی آمد... 💔
درد یعنی
بگویی: خواستم که بابا وقتی که از سفر برگشتی،از دردهایم برایت بگویم.
خواستم از چه ها و چه ها سخن بگویم
ولی...
وقتی سرت را به من دادند،
دیدم درد تو از درد گوشهای خونی و درد سر و خار مُغیلان و تاری چشم و کبودی صورت هم بیشتر است💔
درد های تو کجا و درد های من کجا💔:)))))؟
اکبر بالا بلند بود که جلوی تو مکرر شده بود.
قاسم،امانتی عمو حسن بود که جلوی تو،به هم پیچیده بود.
دستان افتاده ی عمو عباس را تو بوسیدی!
لبخندی را که اصغر بر لب داشت را مگر میشود ندیده باشی،
خون گرم گلوی سرباز کوچکت را با دستان خودت به آسمان پرت کردی!
بر سر تک تک شهدا رفتی بابا جون!
سر تک تکشان را بر دامان گرفتی💔!
دم آخر💔!
چه کسی سر تو را بر دامان داشت؟...
اصلا دردهای من را ولش کن... فقط...چیزی بر سینه ام سنگینی میکند،
درست مثل سنگینی نشستن شمر بر سینه ات....💔
فقط...
فقط...
میخواهم بگویم که درد من،
وقتی سرت را دیدم...💔
یک چیز شد بابا! تو!تو شدی تمام دردم💔:))))!
#شب_سوم
#محرم