eitaa logo
طهورا
70 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2هزار ویدیو
65 فایل
کانال فرهنگی دختران طهورا ویژه جوانان پایگاه مهدیه
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای امروز 🌷❤️🌷 خدایا🙏 امروزبرای همه رزق حلال برکت بسیار حل مشکلات رفع گرفتاری و ارامش در زندگی عطا فرما ودوستانم راعاقبت بخیر بفرما 🙏 آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏 ای زنده، ای پاینده 🙏 🌸🍃@dokhtaranetahoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام گلهـای گـروه 🍃چهارشنبه تون زیبا 🌸امـروز به اندازه 🍃گلهای دنیا شادمانی 🌸برایتان آرزو میکنم 🍃میدانم که این شادمانی 🌸قرین سلامتیست 🍃پس میگویم حال خوب 🌸نصیب دل پاکتون 🍃روزتون خوش و 🌸پراز خبرهای خوب 🌸🍃@dokhtaranetahoora
❇️ راز موفقیت 🔹وقتی دلت برای یک کار خوب تنگ می‌شود حتما به سراغ آن کار خوب برو و انجامش بده. اما وقتی دلت برای یک کار بد تنگ شد آن را به تأخیر بینداز و سعی کن از زیر حرف دلت فرار کنی. این مهم‌ترین رمز موفقیت در تعالی روح و مبارزه با هوای نفس است. هوس‌های خوبِ دلِ ما الهامات الهی هستند! 🌱 نو+جوان 💫 @dokhtaranetahoora
🌸 آیت الله ناصری رحمت الله 🍃 اگر خدای متعال توفیق سحرخیزی را به کسی داد، یک ضمانت و نگاهبانی و یک نور مضاعفی در طول زمان برای او هست. 🍃 اگر انسان، مقید به سحرخیزی باشد، بهره ای و عصمتی را در طول شبانه روز از ناحیه الهی احساس می کند، آلودگی ها، دلمردگی ها و بی توفیقی هایش دیگر توسعه پیدا نمی کند. 🏡@Bsj_khaharan_mahdieh
هدایت شده از بسیج خواهران مهدیه
📸گزارش تصویری از: دورهمی دخترانه ... 💖دوشنبه ۱۴۰۱/۶/۷ 💖ویژه دختران ۱۴ سال به بالا ◀️مکان:منزل مربی محترم پایگاه سرکار خانم خادم 👈🏻 با حضور سرکار خانم رمضانعلی زاده 👈موضوع: 👌خانم مومن انقلابی تاثیرگذار در جامعه 🔸سرفصل ما باید اول هویت و جایگاه خودمون رو بشناسیم و برای دیگران الگو باشیم شروع کردند 🔸فرق حضور اجتماعی و ظهور اجتماعی رو توضیح دادند که ما باید به دومی فکر کنیم. 🔸قضاوت دیگران درست نیست و تحت تاثیر قضاوت دیگران بودن هم درست نیست. 🔸تحصیلات مهمترین هدفی هست که باید بهش فکر کرد و ازش استفاده کرد در جهت بهتر زندگی کردن @Bsj_khaharan_mahdieh ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
📸 گزارش تصویری از: 🔸تست آمادگی جسمانی اعضای گردان کوثر _پایگاه مهدیه 🔸قد؛ وزن؛ فشار خون؛ نبض؛ دوی سرعت؛ دراز نشست..... 🔹سشنبه ۸ شهریور 🔹سالن ورزشی صالحین بشری'_حوزه حضرت زهرا س ' ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
طهورا
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۱ " فرزند کوچک من " 🔹 هر روز که می گذشت علاقه م بهش بیشتر می شد... ⭕️ ل
🎇 شب 12 💮💖💮 "رحمت خدا" 🔸 مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر نگران علی و خانواده اش بود ... و می خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم ... 🔸 هنوز توی شوک بودم که دیدم علی توی در ایستاده! 👌🏼تا خبردار شده بود، سریع خودش رو رسونده بود خونه چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت... 🔹نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ... خنده روی لبش خشک شد. 🔻با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد ... چقدر گذشت، نمی دونم ... 😓 مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین: - شرمنده ام علی آقا،دختره 😢 نگاه علی خیلی جدی شد. هیچ وقت، اون طوری ندیده بودمش! با همون حالت، رو کرد به مادرم: - حاج خانم، عذرمی خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید؟☺️ 🔹مادرم با ترس ،در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون ... ❤️ اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ... دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه...😭 🔻 بدجور دلم سوخته بود ... - خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟!☺️ دختر رحمت خداست ، برکت زندگیه ... خدا به هر کی نگاه کنه بهش دختر میده... عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود ... و من بلند و بلند تر گریه می کردم ... 🔹با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاقه و با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه ... 😭 دخترم رو بغل کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار زد/ چند لحظه بهش خیره شد ... حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ... 😊 دونه های اشک از کنار چشمش سرازیر شد ... - بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ؛ حق خودته که اسمش رو بزاری😊☺️ 🔸اما من می خوام پیش دستی کنم ... مکث کوتاهی کرد ... زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید...💞 خوش آمدی زینب خانم... خوش اومدی عزیز دل بابا...😌 و من هنوز گریه می کردم ... اما نه از غصه، ترس و نگرانی.... از سر شوق... 🌱 نو+جوان 💫 @dokhtaranetahoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ نیایش صبحگاهی 🌺 🍃 🌺 خدایا🙏 در پنچشنبه شهریور ماه 🌺 گره ازمشکلات همه باز فرما 🙏 دعـا ی همه ی ما را اجابت بفرما 🙏 تمام خانه هارا لبریز از آرامش 🙏 سرشارازخیروبرکت🙏 وغرق درخوشبختی بفرما 🙏 آمیـــن ای فرمانروای حق و آشکار 🙏 🌸🍃@dokhtaranetahoora
✋سلام ☕️صبحتون پرانرژی و 💫معطربه نور الهی، ☀️ سرآغازروزتون ❤️سرشارازعشق ✨وخبرهای عالی 💫زندگی شاد و شاد 🌸🍃@dokhtaranetahoora
💫 🌿🌺ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﻫﺮگز ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺷﻮﯼ، ◀️تنها ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧــﺪﺍ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻦ ... 😇ﻣـﺮﺩﻡ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﻗﺪﺭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺳﻨﺪ! 😇ﻭ ﮔﺎﻫـﺎً ﻧﯿﺰ ﺟـﻮﺍﺏ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑـﺪﯼ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ! ☺️ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧـﻮﺑﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻨﻬـﺎ ﺑـﺮﺍﯼ ﺧـــﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ‌، ◀️ﺩیگر ﻗﺪﺭ ﻧـﺎﺷﻨﺎﺳﯽ، ﻭ حتی ﺑﺪﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﺯ ﮐﺴـﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻘﺶ ﺧــﻮﺑﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯼ، ﺑـﺮﺍﯾﺖ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧـﺪﺍﺭﺩ ... ☺️چون می‌دانی خدا به جای همه برایت جبران خواهد کرد 😊 😍پس بیاییم بخاطر خدا برای بندگان خدا خوبی کنیم ... 🌹 🖕به اسمش ایمان بیاور ای جبران کننده😍❤️ 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌱 نو+جوان 💫@dokhtaranetahoora
طهورا
🎇 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 12 💮💖💮 "رحمت خدا" 🔸 مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر
🌠 شب ۱۳ 🌷 عین پاکی... 🔹 بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود، علی همه رو بیرون کرد ... ⭕️ حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه! اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت... 🔸خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل یه پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ... 🔸 اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ...😢 🔸اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ... بعد از اینکه حالم خوب شد ... با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ... 🔹اون روز ... همون جا توی در ایستادم ... فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ... 🔹همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ... چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ... - چی شده؟ ... چرا گریه می کنی؟ ...🙄 🔹تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ... - چی کار می کنی هانیه؟ دست هام نجسه! 🔸 نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... - تو عین طهارتی علی ... عین طهارت ... هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ... 😭 🔸من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد... ادامه دارد ..... 🌱 نو+جوان 💫 @dokhtaranetahoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا🙏 در آدینه شهریور ماه ☘ همه خونه ها خوشحال همه مادرا پرسـرور همه پدرا سربلنـد همه نیازمندان مورد محبت همه بیمارها رو به بهبودی وهمه دلها پراز محبت باشه💚🙏 آمیـــن 🙏 به برکت صلوات بر 🌸🍃 حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💚 و خاندان مطهرش 🌸 🍃 🌸🍃@dokhtaranetahoora
🌷سلام 🌿جمعه مبارک 🌷یه صبح زیبـا 🌿یه حس خوب 🌷یه تن سالم 🌿یه روح آرام 🌷آرزوی قلبی من برای 🌿تڪ تڪ شما دوستان 🌷روز جمعه ای قشنگ 🌿و پر از اتفاقات خوب در کنار 🌷خانواده و دوستان داشته باشید 🌸🍃@dokhtaranetahoora
🌼 آیت‌الله بهجت: اگر ما برای تعجیل فرج دعا نکنیم، یا در دعا کردن جدی نباشیم، یا آثار جدیت در ما نباشد، به ضرر دنیای ما هم خواهد بود، چه رسد به آخرت. و از شروط استجابت دعا، توبه از معاصی است. 📗 در محضر بهجت، ج3، ص60 🏴 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 🌱نو+جوان 💫 @dokhtaranetahoora
🏝از جا بلند شو!🏝 کاری بکن! دعایی بخوان! زمان به سرعت از دست می‌رود و کسی نمی‌داند برایمان چقدر فرصت باقی مانده تا بتوانیم فضیلتِ یاری و همراهیِ او در عهدِ غیبتش را نصیب خود سازیم ... قاعده‌ی خداوند را که می‌دانی؟! سابقون مقرّب‌ترند! امّا جدا از ارزشِ این فرصت‌ها، اگر امروز سکوت کرده و کلمه‌ای از او نگوییم، فردا چگونه می‌توان صلا و دعوتش را لبّیک گفت!؟ اگر همین حالا قدمی برای جلبِ رضای او برنداریم، در آن لحظه‌ی موعود با کدام شور و اشتیاق، بی‌محابا به سویش خواهیم دوید؟ این روزها اگر از دارایی‌هایمان در راهِ او چشم نپوشیم، چطور می‌شود هنگامِ ظهورش بی‌معطّلی از همه‌ی زندگی و اهل و عیالِ خود بریده و به سوی او هجرت کنیم؟! منتظرِ فردا نشستن را باید خاتمه داد! آری باید سعی و تلاشی کرد و اراده‌ای نشان داد! هر چقدر که در توانِ ماست! اگر جایی به اندازه‌ی یک سرِ سوزن می‌توان مفید بود، سستی و کاهلی در آن مساویست با خسران و افسوسِ ابدی! یا صاحب‌الزّمان مددی! 🏴 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 🌱نو+جوان 💫 @dokhtaranetahoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴 : هی نگویید: انقلاب برای ما چه کرده؟! بگویید: من به عنوان یک شیعه امام زمان‌عج‌الله تعالی فرجه الشّریف چه کاری برای انقلاب و امامم کرده ام 🏴 https://eitaa.com/joinchat/3036479552C806dafabd4 اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طهورا
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۳ 🌷 عین پاکی... 🔹 بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خود
شب 14 "عشق تحصیل"😌 🔷 یه بار زینب، شش هفت ماهه بود، علی رفته بود بیرون، داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه😍 🔸 نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش ...📚 چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم 😌 عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته ... توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم ... حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ... چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش !!! 🔸حالش که بهتر شد با خنده گفت ... عجب غرقی شده بودی... نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم 😊 منم با دل شکسته ... همه داستان رو براش تعریف کردم... چهره اش رفت توی هم ... همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد ... یه نیم نگاهی بهم انداخت ... 🔸 چرا زودتر نگفتی؟ ... من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی ...🙄 یهو حالتش جدی شد ... سکوت عمیقی کرد ... - می خوای بازم درس بخونی؟ ☺️ 🔸 از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... باورم نمی شد ... یه لحظه به خودم اومدم ... - اما من بچه دارم ؛ زینب رو چی کارش کنم؟🙄 - نگران زینب نباش، اگه بخوای کمکت می کنم.👌🏼 🔸ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد ... چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم ... گریه ام گرفته بود ... برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه ... 🔸 علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود . 🔷خودش پیگیر کارهای من شد ... بعد از 3 سال ... پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود ... کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد. مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد ... 💢اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند ... هانیه داره برمی گرده مدرسه!!! ادامه دارد..... 🌱 نو+جوان 💫 @dokhtaranetahoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا