🔰 زندگی به سبک شهید محمدرضا کاظمی زاده 🔹خود ساخته بود! همه چیز را لِوَجْهِ اللّٰهْ می‌دید! 🔹محمدرضا فراتر از سنش صحبت می کرد. می‌گفت: حالا که کار برای خداست سخت ترینش رو بدین به من... 👈 مزار شهید در نزدیکی مزار شهید سلیمانی است. #شهید_محمدرضا_کاظمی‌زاده #زندگی_به_سبک_شهدا #واحد_امور_شهدا_و_دفاع_مقدس #آلبوم_خاطرات_دفاع_مقدس #پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه #حوزه_حضرت_زهرا_س #ناحیه_کاشان https://eitaa.com/joinchat/3036479552C806dafabd4 اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─

🎞 دو راه جهشی رسیدن به امام زمان علیه السلام 🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی #پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه #تعلیم_تربیت_پایگاه #عقیدتی_سیاسی_پایگاه #حوزه_مقاومت_بسیج_حضرت_زهرا_س #ناحیه_کاشان 🏡‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@dokhtaranetahoora

🍁کاشان مصلای بقیه الله الاعظم🍁 #ما_ملت_امام_حسینیم #مطالبه_ملت_برخورد_قاطعانه #خبرگزاری_بسیج_کاشان @Basijnews_kashan

🏴 ۳ شهید مظلوم دانش آموز حادثه تروریستی در حرم مطهر شاهچراغ علیه السلام #شاهچراغ #لبیک_یا_خامنه_ای #امام_زمان ─═༅🌹༅═─

🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹 با عرض سلام خدمت بزرگواران 👈جلسه دورهمی دخترانه با محوریت ( پاسخ به شبهات روز ) با حضور : سرکار خانم رمضانعلی زاده 🗓شنبه ۱۴۰۱/۸/۷ 🕰ساعت ۶:۳۰ بعد از نماز مغرب و عشا 🏡منزل آقای باغستانی ( ویژه دختران ۱۴ سال به بالا ) قدوم شما دختران عزیز طوطیای چشم ماست 🌸 🌱گروه دخترانه بِنتُ الْهُدیٰ #پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه #تعلیم_تربیت_پایگاه #حوزه_مقاومت_بسیج_حضرت_زهرا_س #ناحیه_کاشان @dokhtaranetahoora

🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 72 " شبیه پدر " ❤️ دستش بین موهام حرکت می کرد ... و من بی اختیار، اشک می ریختم ...😭 ⭕️ غمِ غربت و تنهایی ... فشار و سختی کار ... و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم... 🔸– خیلی سخت بود؟... 🔹– چی؟... 🔸– زندگی توی غربت... ❇️ سکوتِ عمیقی فضا رو پر کرد ... قدرتِ حرف زدن نداشتم ... و چشم هام رو بستم ... حتی با چشم های بسته ... نگاهِ مادرم رو حس می کردم... 🌷–خیلی شبیه علی شدی ... اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت ... بقیه شریکِ شادی هاش بودن ... حتی وقتی ناراحت بود می خندید ... که مبادا بقیه ناراحت نشن... 🌺 _ اون موقع ها ... جوون بودم ... امّا الان می تونم حتی از پشتِ این چشم های بسته ... حس دختر کوچولوم رو ببینم ... ❣ 🔵 ناخودآگاه ... با اون چشم های خیس ... خنده ام گرفت ... دختر کوچولو... ☺️ چشم هام رو که باز کردم ... دایسون اومد جلوی نظرم ... با ناراحتی، دوباره بستم شون... 😔 –کاش واقعاً شبیه بابا بودم ... اون خیلی آروم و مهربون بود... چشمِ هر کی بهش می افتاد جذبِ اخلاقش می شد ... 💢 _ ولی من اینطوری نیستم ... اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم ... نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک کنم ... من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم ... خیلی... 🔸 سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم ... 🦋 اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت ... دلم برای پدرم تنگ شده بود ... و داشتم کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم ... علتِ رفتنم رو هم نمی فهمیدم ... و جوابِ استخاره رو درک نمی کردم... 🌱 نو+جوان #پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه #تعلیم_تربیت_پایگاه #حوزه_مقاومت_بسیج_حضرت_زهرا_س #ناحیه_کاشان 💫 @dokhtaranetahoora

دعای امروز 🌷❤️🌷 💖معبودا 🌸در شروع هفته ⚪️با سبدی پر از تمنا به سویت می آیم 🌸تا با سبدی پر از رحمتت بازگردم ⚪️و از تو‌ می خواهم  🌸دلی آگاه و قلبی شاکر ⚪️و ذهن و افکاری پر از آرامش 🌸به من و عزیزان و دوستانم ⚪️عطا فرمایی آمین یا رَبَّ الْعالَمین 🙏 ای پروردگار جهانیان 🙏 🌸🍃@dokhtaranetahoora

✨ـ﷽ـ✨ 💠روزے یڪ صفحہ از قرآڹ ڪریم💠 🌹🍃سوره سبا ✨جزء ۲۲ 📖 صفحه ۴۳۱ 💫آیات ۲۳تا۳۱ 💫@dokhtaranetahoora