طهورا
⤴️⤴️⤴️ #ادامه_قسمت_۱۹ چرا ⁉️ چون ببینید اون دختری که اهل آرایشه واقعاً فهم درستی از زندگی نداره، ا
⤴️⤴️⤴️
بسم الله الرحمن الرحیم
#ازدواج💍
#قسمت_بیستم👩❤️👨
#خواستگاری
🔷 یکی از خانمها میگفتن که ما اگر بخواهیم توی جلسه خواستگاری، اون زمانی که قراره با پسر صحبت بکنیم، دقیقا چه سوالاتی باید بکنیم که مطمئن بشیم طرف مقابل خیلی خوب هست و بتونیم باخیال راحت باهاش ازدواج بکنیم.🤔
🔶خدمت شما عرض بکنم که:
اول از همه اینرو برای خودتون جا بندازید که واقعاً توی یه جلسه نمیشه کسی رو کامل شناخت👍✅
❗️مگر اینکه شما خودتون آدم قوی باشید، انسانشناس قهاری باشید که بتونید، از رفتارها، از حرف زدن، از نوع حتی نشستن، نوع حرکتهایی که انجام میده بفهمید که چه جور شخصیتی داره، و چه آدمی هست.💪
💢ولی از خود فرد خیلی نمیشه به تنهایی در حالت معمولی اطلاعاتی بدست آورد، و بیشتر باید شما تمرکزتون رو روی #آشنایان اون شخص بزارید
حالا یا توی محیط کار یا از دوست و آشنا و فامیلش #تحقیق بشه، و اگرم امکان این هست یه #مسافرتی برید با اون پسر، اگر حالا فامیل هست دوست خانوادگی از هر چی هست اونم میتونه ملاک خوبی باشه.👌🚘
📌 آدمها وقتی که توی مسافرت میرن خیلی از زوایای پنهان خودشونرو نشون میدن که چجور آدمی هستند.
ولی در کل این رو بدونید اون چیزی که خیلی مهمه و میتونه موثر باشه #خانواده_طرف هست،
رفتار پدر و مادر اون فرد با همدیگه هست💯 این رفتار پدر ومادر شخص توی خونه خیلی میتونه کمک بکنه به اینکه آدم بتونه بهتر اون شخصرو بشناسه.
🔆و عرض کردیم که اگر پسری بود که پدر و مادرش تربیت درستی کرده باشند این بچه رو،، مثلاً پدر در واقع محبت بکنه به مادر، و مادر اطاعت بکنه از پدر، معلومه که این بچهها هم توی خانواده خوبی بزرگ شدن و این آدم میتونه بهتر انسانرو یاری بکنه در مسیر زندگیش 👌
🔰ولی در کل اون چیزی که عامل سعادت اون انسان هست همسرخوب نیست، اون چیزی که مهمترین عامل سعادت انسانه همون داشتن خودسازی و داشتن برنامه مبارزه با هوای نفس در طول زندگی خواهد بود.✔️😊
#ادامه_دارد👌
#ازدواج_آسان_وپایدار
#ندای_فطرت
#الگوی_سوم
#زن_تراز_انقلاب
#پایگاه_بسیج_خواهران_مهدیه
#تعلیم_تربیت_پایگاه
#حوزه_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/dokhtaranetahoora
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_بیستم
پدرم از یزد راه افتاد سمت روستایمان اسلامیه .
وسیر تا پیاز زندگی اش را گفت : از کوچکی اش تا ازدواج با مادرم و اوضاع فعلی اش . بعد هم کف دستش را گرفت طرف محمد حسین و گفت :«همهٔ زندگی م همینه ، گذاشتم جلوت . کسی که می خواد دوماد خونه من بشه ، فرزند خونه منه و باید همه چیز این زندگی رو بدونه !»☺️
اون هم کف دستش را نشان داد و گفت :« منم با شما رو راستم !»
تا اسلامیه از خودش و پدر و مادرش تعریف کرد ، حتی وضعیت مالی اش را شفاف بیان کرد . دوباره قضیه موتور تریل را که تمام دارایی اش بود گفت .
خیلی هم زود با پدر و مادرم پسر خاله شد!😐😂
موقع برگشت به پیشنهاد پدرم رفتیم امامزاده جعفر (ع)
یادم هست بعضی از حرف ها را که می زد ، پدرم برمی گشت عقب ماشین را نگاه می کرد ، از او می پرسید :«این حرفا رو به مرجان هم گفتی ؟»🤔
گفت :«بله!»
در جلسه خواستگاری همه رابه من گفته بود 😅
مادرش زنگ زد تا جواب بگیرد .
من که از ته دل راضی بودم
پدرم هم توپ را انداخته بود در زمین خودم .
مادرم گفت :« به نظرم بهتره چند جلسه دیگه با هم صحبت کنن !»😁
کور از خدا چه میخواهد ، دو چشم بینا!
قار قرار صدای موتورش در کوچه مان پیچید.
سر همان ساعتی که گفته بود رسید : چهار بعد از ظهر از روز های اردیبهشت.
نمی دانم آن دسته گل را چطور با موتور این قدر سالم رسانده بود 😂
مادرم به دایی ام زنگ زد که بیاید سبک سنگینش کند .
نشنیدم با پدر و دایی ام چه خوش و بش کردند .
تا وارد اتاقم شد پرسید :«دایی تون نظامیه ؟»🤔
گفتم :«از کجا می دونید؟»
خندید که «از کفشش حدس زدم !»😂
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯