طهورا
💕➖💕➖💕➖ #ازدواج💍 #ادامه_قسمت_چهاردهم 🔶این چیزی که شما تحت عنوان عشق میبینید در فرهنگهای مختلف
💕➖💕➖💕
🌱بسم الله الرحمن الرحیم
#ازدواج
#قسمت_پانزدهم
💢مخالفتهای پدر و مادر
💠یه بنده خدایی یه جوانی اومد مراجعه کرد به ما
گفت: حاج آقا من میخوام با یه دختری ازدواج بکنم ولی خب پدر و مادرم مخالفند هر کاری میکنم راضی نمیشن چیکار کنم❓
🔷بهش گفتم که ببین دوتا مسئله هست 👇
یکی اینکه اولاً توی زندگیت همیشه یادت باشه که خیلی اصرار نکنی بر یه کاری،
گاهی وقتها خدا نمیخواد برای شما اتفاقی بیفته، نمیخواد مثلاً با یه نفر ازدواج بکنی و صلاح شما رو در اون نمیبینه☺️
ولی شما خیلی اصرار میکنی که درواقع اون ازدواج صورت بگیره😢
یا مثلاً یه چیزی رو نیاز داری، یه رشتهای رو میخوای قبول بشی هرچیزی که فکر میکنی خیلی مهمه
✅توی مسائل دنیوی خیلی اصراری نداشته باش.👍
🔆بله اگه مسئله اخروی هست که خدایا به من تقوا بده اینارو هرچی اصرار کنی اشکالی نداره😌💯
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_پانزدهم
(( دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!))✨
نفسم بند اومده بود، قلبم تندتند می زد وسرم داغ شده بود..
توی دلم حال عجیبی داشتم.
حالا فهمیدم الکی نبود که یک دفعه نظرم عوض شد.😔
انگار دست امام (ع)بود و دل من☺️
ازنوزده سالگی اش گفت که قصد ازدواج داشته و دنبال گزینه مناسب بوده.
دقیقا جمله اش این بود;((راست کار نبودن،گیر وگور داشتن!))😬
گفتم:((ازکجا معلوم من به دردتون بخورم؟))
خندید و گفت:((توی این سالا شما رو خوب شناختم!))😁
یکی از چیزهایی که خیلی نظرش را جلب کرده بود، کتاب هایی بود که دیده و شنیده بود می خوانم.
همان کتاب های پالتویی روایت فتح، خاطرات همسران شهدا.
می گفت:((خـوشم میاد شما این کتابارو نخوندین بلکه خوردین!))😂
فهمیدم خودش هم دستی برآتش دارد.
می گفت:((وقتی این کتابارو
می خوندم، واقعا به حال اونا غبطه
می خوردم که اگه پنج سال ده سال یا حتی یه لحظه باهم زندگی کردن، واقعا زندگی کردن!
اینا خیلی کم دیده می شه، نایابه!))☺️
من هم وقتی آن ها را می خواندم، به همین رسیده بودم که اگر الان سختی می کشند، ولی حلاوتی را که آنها چشیده اند، خیلی ها نچشیده اند🙃
این جمله راهم ضمیمه اش کرد که: ((اگه همین امشب جنگ بشه، منم می رم ..مثل وهب! ))
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯