هدایت شده از بسیج خواهران مهدیه
به نام خدا
#خاطرات_وطن
قسمت بیست و هشتم ؛ تنها مسیر
🏴( عازم ملک عراقم ای اجل مهلت بده ،تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا )
▫ساعت نزدیک سه بعدازظهر بود .مغناطیسی معنوی صدها نفر از اهالی روستای آزران را به بلوار امام رضا (ع) کشانده بود و همه آماده رفتن به سفر مقدس و جهانی #اربعین بودند .
🏴( یک خیابان است در آن وادی پر شور و شین ،
یک طرف قبر ابالفضل (ع) یک طرف قبر حسین(ع))
▫نوای سوزناک "چاووش خوانی " به گوش می رسید .فضا معطر به عطر اسفند و صلوات بود . محوطه پارک لبریز از زائران و بدرقه کنندگان بود و من با عده کمی در کناری به تماشا ایستاده بودم .
🏴(که خدا گفته بر همه آیات
بر محمد(ص) و آل او صلوات )
▫نغمه روح نواز چاووشی ، زائران را پر از شوق رفتن و جامانده ها را پر از اضطراب ماندن کرده بود . شاید کوله پشتی ها هم به خود می بالیدند ؛ چرا که سفر ، سفری مقدس و فراتر از زندگی مادی بود .
▫مقصد نهایی این سفر ، بهشت زمین، "کربلا" بود.
کربلا ، حقیقت عشق
و سفر اربعین : کسب تجربه های الهی ، آزمون صبر و تن زدن به دریای سختی در روزگار رفاه طلبی...
▫در میان جامانده ها غوغایی به پا بود! جوانی دلتنگ ضریح ارباب ، پدری در حسرت دیدار ایوان نجف و مادری اشک ریزان آرزومندِ تل زینبیه بود . حال و هوای عجیبی بود .
▫زائران از نوزاد یک ساله گرفته تا پیرمردی که به مدد عصا راه می رفت ؛ یکی از مدرسه ، یکی از پشت دار قالی ، یکی خسته از کار کشاورزی ، یکی سیر از تکنولوژی ....
همه بی تاب حرم بودند .
▫ در همین ابتدای سفر عهد قشنگی بسته بودند ؛ قرار است از کسانی که به گردنشان حقی دارند یادی کنند .نماز بخوانند ، زیارت کنند و به جای آنها در مسیر عشق قدم بردارند .
عزیزانی مثل پدر ، مادر ، مسافران آسمانی ، #شهید_محله و رهبر عزیز تر از جان. تصاویر و نوشته های روی کوله پشتی عهد قشنگشان را جار می زد.
▫صدای مدیر کاروان شنیده شد
جواد پایدار که عمری است رخ بر ضریح ارباب سائیده خطاب به زائران از سختی های راه و مشگلات سفر می گفت : از تغییرات احتمالی آب و هوا ، سرما ، گرما ، ترافیک لب مرز ،مشگلات گذرنامه و حتی جدا شدن از کاروان ...
اعضای کاروان به یاد مصیبتهای سیدالساجدین(ع) و بانوی ۱۸ داغ "حضرت زینب (ع)" و به امید رسیدن به آخرین عمود و رسیدن به بهشت زمین همه سختی ها را به جان میخرند ..
و چه زیباست رسیدن به انتهای آرزوها بعد از تحمل این همه سختی .
▫لحظاتی بعد ۲۰۰ زائر حسین (ع) آماده حرکت شدند. ماشینها به راه افتاد . بغض جامانده ها شکست و اشک ها جاری شد .
▫راستی !! چرا ما از سفر جا مانده ایم؟!
شاید لیاقت نداریم و حرم جای ما نیست! یا شاید تقدیر ما همیشه جاماندن است؟
نه اینگونه نیست !
میشود در کربلا نبود ولی در "مسیر حسین(ع)" بود .
مسیری که تنها مسیر رستگاری است.
مگر پدری که در کسب روزی حلال بی خوابی می کشد ، مادری که روزها پشت دار قالی ناخن به نخ میزند ، و یا آن دهقانی که زانو بر زمین می ساید و درو می کند ؛ همه برای تربیت فرزندانی صالح نمی کوشند؟
مگر نه این که قرار است ما و فرزندانمان از #یاوران_مهدی باشیم ؟
▫پس میشود در کنج خانه هم #موکب حب الحسین (ع) داشت ، و به نیت تربیت عاشقان و خادمان حسین (ع)و یاوران مهدی (عج)، خادم شد و خدمت کرد
و در مسیر #عشق_حسین قدم برداشت...
به امید زیارتش .....
✍ ط. پایدار
#اربعین_نوشت
__ __