eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
امࢪوز‌ھ‌حضور‌درانتخآبات‌و شࢪکت‌‌در‌رأۍ‌دادטּ‌یڪ‌حکم‌ شࢪعۍاسٺــــ...🖐🏻!" ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ ـــــــ🚓🗞!"
☆∞🦋∞☆ ♥️🌱 وقتےبراۍدنیاۍبقیھ‌ازدنیاٺ‌گذشتی میشی‌دنیاۍیھ‌دنیا‌آدم...! ایـن اسـٺ﴿عزّٺِ‌بعدِشھادت﴾📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🕊•• ~♥ شَہید، دسݓ نِوشتہ خـُداست... درهمان لَحظہ ڪہ، مآ غافِل عݜقِ یاڔ بۅدیم؛ . ݜہدا عـٰاشق شدند، وخدا پاے عشقِشاݧ ایستاد♥️📿
💕 . . حجاب تا وقتے نباشد☹️🌹 تنها زیبایی های ظاهری دیده مے شود! اما همین کہ پوشیدہ شد🙃 جزء به جزء زیبایی های باطنے به چشم مے آید😉 رفتار اخـــــلاق و لطافت روح شخصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر خوندن نمازشب خیلی برات سنگینه و سخت به نظرت میاد😔 توصیه میکنم این کلیپ را حتماًتماشا کن😍😍 پیشنهادویژه دانلود👌👌 🎤استاددانشمند🎤
نماز امشب را هدیه میدیم به ❤️شهید حاج مهران عزیزانی ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر سردار دلاور ما حاج قاسم سلیمانی از مجاهدت خسته شد ماهم خسته خواهیم شد.
را تخریب کردنـد، آن هم بـه یک دلیـل..
💔 • . روزۍ‌بہ‌آیت‌اللھ‌بھجت(ره)گفتـند: . کتابۍ‌در‌زمینہ‌ۍ‌‌اخـلاق‌معرفۍ‌ کنید.. ایـشان‌فرمودنـد: لازم‌نیست‌یک‌کتـاب‌باشد، یک‌کلمہ‌کافیـست‌کہ‌بـدانۍ.. خدا‌مۍبیند..:)🌿
⏳🔗 __________________________ نفس‌عمیقـے‌ڪشید‌و‌گفت: شهـٰادت‌رهایۍ‌انسان‌از‌حیـٰات‌مادۍ ویڪ‌تولد‌نو‌است،مثل‌رهایـےِ . . یڪ‌پرندھ‌از‌قفـس . .🖐🏼🌿!• ♥️
Γ•🕌✨ من‌هرچه‌دارم‌ ازسراين‌سفره‌بـرده‌ام اصلازڪودڪی،‌دلِ‌من‌مبتلاۍتوست..♥️ ..🍃
معرفی شهید 🌸
گاه گاهے... با نگاهے حال ما را خوب ڪن...🙃💕
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
گاه گاهے... با نگاهے حال ما را خوب ڪن...🙃💕 #شھیدجهادمغنیه
📚🔗 ______________________ یک هفته قبل از شهادتش از سوریه به خانه امد، پنجشنبه شب بود نصف شب دیدم صدای ناله و گریه جهاد می آید، رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم دیدم جهاد سرسجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با امام زمان صحبت میکند، دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم، وانمود کردم که چیزی ندیدم، صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیارم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟ چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد، من به خاطره دلهره ای که داشتم این بار با جدیت بیشتر پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم، گفت چیزی نیست مادر من نماز میخواندم دیگر، دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم، مرابوسید و بغل کرد و رفت. یکشنبه ظهر فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته و آن لحن پر التماس برای چه بوده است. 🌱