eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛓📖 یکی از مدافعان مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :《نمیبینید دارن با تانک اینجا رو میزنن؟ پخش شید!》 بدن لمسم را بهسختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد میزد تا از مقام فاصله بگیریم و ما وحشتزده میدویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام میآید. عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش داعش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمندهای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمیداد و من میترسیدم عباس در برابر گلوله تانک ارباً ارباً شود که با نگاه نگرانم التماسش میکردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله های خمپاره را جا زد و با فریاد 《لبیک یا حسین》 شلیک کرد. در انتقام سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشیها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و بهسرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده میشد، اعتراض کرد :《تو اینجا چیکار میکنی؟》تکیهام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانیام شکسته است. با انگشتش خط خون را از کنار پیشانی تا گونه ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سد صبرم شکست و اشک از چشمانم جاری شد. فهمید چقدر ترسیده ام، به رزمندهای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمیخواستم بقیه با دیدن صورت خونیام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس میگوید :《داعشیها پیغام دادن اگه اسلحه ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.》خون غیرت در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :《واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟》عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمیدانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بیتوجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب میلرزید، ادامه داد :《خبر دارین با روستای چیکار کردن؟ داعش به اونا هم امان داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!》 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بالایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :《میدونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار موصل حراجشون کردن!》دیگر رمقی به قدم هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 📍🖇نویسنده: فاطمه ولی نژاد🔖
⛓📖 اگر دست داعش به آمرلی میرسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ اماننامه داعش را با داد و بیداد میداد :《این بیشرف ها فقط میخوان مقاومت ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمیکنن!》 شاید میترسید عمو خیال تسلیم شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :《ما داریم با دست خالی باهاشون میجنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! حاج قاسم اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟》 اصالً فرصت نمیداد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :《همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی میکنه تو این جهنم هلیکوپتر بفرسته!« و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :《ما فقط باید چند روز دیگه مقاومت کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیاتشون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی میرسن!》 عمو تکیه اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :《فکر کردی من تسلیم میشم؟》 و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت وعده داد :《اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش میجنگم!》ولی حتی شنیدن نام اماننامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته خدا را گواه گرفت :《والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.》 و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در را که پشت سرش بست صدای اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد. دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود. رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود. چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت. سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم. پس از یک روز روزه داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت. خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کالم شیرینش تَر کنم که با رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود. 📍🖇نویسنده: فاطمه ولی نژاد🔖
°°✨♥️°° هـرگـز‌نمـیرد‌آنڪه‌دلش‌جلـد‌مشہـداسٺ حتے‌اگـر‌بـال‌وپـرش‌را‌جـدا‌ڪنند . . . 💓🕊
زین اسبم را چرا آلوده بر سَم مےڪنند ؟! من ڪہ مرگم را همان شام غریبان دیده ام💔 (ع)🏴
ڪارتان را برای نڪنید ! برای ڪار کنید... :] " '
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ⚡️حلم امام باقر علیه السلام⚡️ ✍امام باقر علیه السلام ، لقبش " باقر " است .باقر يعنی شكافنده . به آن حضرت " باقر العلوم " می‏گفتند ، يعنی‏ شكافنده دانشها .مردی مسيحی ، به صورت سخريه و استهزاء ، كلمه " باقر " را تصحيف‏ كرد به كلمه " بقر " يعنی گاو - به آن حضرت گفت : "انت بقر " يعنی تو گاوی امام بدون آنكه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانيت كند ، با كمال سادگی گفت : نه ، من بقر نيستم من باقرم مسيحی گفت : تو پسر زنی هستی كه آشپز بود.حضرت پاسخ داد: شغلش اين بود ، عار و ننگی محسوب نمی‏شود. او گفت : مادرت سياه و بی‏شرم و بد زبان بود. حضرت فرمود: اگر اين نسبتها كه به مادرم می‏دهی راست است ، خداوند او را بيامرزد و از گناهش بگذرد . و اگر دروغ است ، از گناه تو بگذرد كه دروغ‏ و افترا بستی " مشاهده اين همه حلم ، از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار يك‏ مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد ، كافی بود كه انقلابی در روحيه مرد مسيحی ايجاد نمايد ، و او را به سوی اسلام بكشاند. مرد مسيحی بعدا مسلمان شد.  📚بحار الانوار ،ج۱۱ ،حالات امام باقر ،ص۸۳ ✨شهادت امام باقر (ع) تسلیت باد✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡{•بانوے دمشق•}♡: 🌸🍃' "بـسم‌الله‌الࢪحمن‌الࢪحـیم" السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم حسن علا نجمه♥🖇'! 🌙'!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹💣🖤› تلویزیون‌زبان‌بی‌هویت‌را‌ترویج‌می‌کند بعضی‌ا‌زترانہ‌های‌تلویزیون‌بسیار‌نازل‌ است‌از‌صدا‌و‌سیما‌گِلہ‌مندم ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ شکر خدا که در تک تک نفس هایم ، در تمام سلول هایم ، در طپش های قلبم ، در پرواز مرغان اندیشه ام ... در تمامی وجودم یاد و نام شما جاری است ... شکر خدا که در این آشفته بازار مرگ بار و غفلت زا ، من با چلچراغ محبت بهشتی شما پرامید و دلخوشم ... شکر خدا که یادتان ، نامتان و مهرتان بزرگترین دارایی من است ... الهی ‌بِحَقِ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
🏴مومنان آخر الزمان ، برادران حضرت خاتم النبیین صلوات الله علیه و آله ✍ابو بصير از امام محمد باقر عليه السّلام روايت نموده كه پيغمبر اكرم صلّي اللَّه عليه و آله روزي در جمعي از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمايان. اصحاب عرض كردند: يا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نيستيم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من مي باشيد، برادران من مردمي در آخر الزمان هستند كه به من ايمان مي آورند، با اين كه مرا نديده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پيش از آن كه از صلب پدران و رحم مادرانشان بيرون بيايند، به من شناسانده است. ثابت ماندن يكي از آنها بر دين خود، از صاف كردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلماني، دشوارتر است. و يا مانند كسي است كه پاره اي از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاه دارد. آنها چراغهاي شب تار مي باشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تيره و تاري نجات مي دهد. 📚بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج ۵۲ ، ص ۱۵۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علم میزند و سر ز جا میکند و چو حیدر ز مادر گرفته مدد و قدم میزند و کشته ها بی عدد و عدو چون غبار در هوا می پرد و ابوفاضل یا اباالفضل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"اندر حکایت شکر و ناشکریهای ما آدم ها" پیرمرد تهیدستی "زندگی" را در فقر و تنگدستی میگذراند، و به سختی برای زن و فرزندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم میساخت. از "قضا" یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقانی مقداری "گندم" در دامن لباسش ریخت. پیرمرد "خوشحال" شد و گوشه های دامن را گره زد و به سوی خانه دوید !!!! در همان حال با "پروردگار" از مشکلات خود سخن می گفت، و برای گشایش آنها "فرج" می طلبید و تکرار میکرد؛ "ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.." پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره ای از گره هایش "باز" شد، و تمامی گندمها به زمین ریخت. او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به "خدا" کرد و گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز؟؟ آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟؟ پیرمرد بسیار ناراحت نشست، تا گندمها را از زمین جمع کند، ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از "طلا" ریخته اند... "تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه" 👤مولانا
🌱 از من بهت نصیحت :) ‌هیچوقت تو زندگیت هیچ‌ چیزیت رو با‌ بقیه‌ مقایسه‌ نکن ! چه‌ وضع‌ِ زندگیت چه‌ شغل‌ یا‌ تحصیلات چه‌ حتی‌ همسر‌ و‌ فرزندت ... همیشه اینو بدون که اولین قیاس کننده "شیطان" بود !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷عادت نداشت کفشش را بگذارد توی پلاستیک و دست بگیرد. فقط کفش داری. حتی در زمان های شلوغی که باید توی صف می ایستاد. 🌷می گفت: «اگه جایی بری مهمونی، با کفشات می ری تو خونه؟ ادب حکم می کنه بذاری دم در.» ❤️ شهید محسن حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
∞♥∞ ؟ 💚یک مدت از سرِ احـترام خدا کارهایت را بھ خاطر خُـدا انجام بده؛ کم‌کم عاشقش می‌شوے...! ❤️وقتی عاشق‌خدا شـدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت کھ از هر لحـظه‌اش لذت‌ها می‌بری ...🌱
۱۱ روز تــا عــید عـاشـقی💚 <فقط‌عـلی‌امـیر‌المومنـین‌است♡>