سلام علیکم بزرگواران... عزاداری هاتون قبول درگاھ حق...براے دخترخانم جوونے ختم قران گرفتھ شدھ و تا جزء۱۵ خواندھ شدھ ...اگر تونستید بخونید وامکانش بود بھ پیوے بندھ مراجعھ کنید...
التماس دعا🌱
@Najjar0
خـ♡ـدا میگه:
اومدی دمِ درِ خونهی #حسین «سَلامُاللّٰهعَلَیه» مگه بهت بدگذشت؟؟؟
بیشتر بیا....❤️
#مولاےغريبم
به همراهیتان مشکی میپوشم
به همدردیتان اشک میریزم و عاشورا ميخوانم...🖤
به رسم وفا و بندگی🌿
فقط سلامتي و ظهورتان را میخواهم...
و تنها دعاي فرج شما را ميخوانم.....
«عزاداریم نذر ظهور مهدیست»
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
صورت دختر بچه سه ساله این شکلیه؛
اگه یه مرد جنگی بهش سیلی بزنه چه شکلی میشه؟! 😭
🍂غیرتت حتی اجازه نمیده این پیام رو تاآخر بخونی..! ، ببین چقدر پست بودن اونایی که این کار رو کردن و سیلی به سه ساله ارباب زدن😔
رفیق ؛
هروقت فکر گناه به سرت زد ، بدون باانجامش داری اعمالی رو انجام میدی که به این حرومی ها نزدیکت میکنه
اما با پس زدنش و رو آوردن به خدا ؛ زندگیت امام حسینی میشه و شرمنده نگاه سه ساله ارباب نمیشی
نگو گناهام زیاده ، تو از حر گناهکار تر نیستی!
#انتخابباخودته
نگو بار آخره که میخوام انجامش بدم ، بار آخرتت رو سنگین نکن 🚷
از همین الان تصمیم بگیر
سپاه امام حسین
یا سیاهی لشکر یزید !؟
ﺳﯿﻼﺏ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﺭﺩ ﺧﺴﻮﻑ ﺷﺐ ﻗﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
قبلا صدای ناله او سوز و آه داشت
این مشت آخری اثرش را گرفته بود
آن زیر ﭘﺎ فتادن مابین کوچه ها
تاب و توان بال و پرش را گرفته بود
بازار شام عمه نشد یاریش کند
چون تازیانه ها سپرش را گرفته بود
هر جا که خورده بود نگاهش به دست زجر
بی اختیار باز سرش را گرفته بود
شیرین زبان خانه ارباب ای دریغ
تلخی این سفر شکرش را گرفته بود
ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺵ ﮐﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﻣﺎﺑﯿﻦ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﻋﻤﯿﻖ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ
ﺟﺎﭘﺎﯼ ﺧﯿﺰﺭﺍﻥ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ💔🥀
نزدیک ایام #محرم که میشد ، دیگه دل تو دلش نبود
جواد بود و پیراهن مشکی که کل ایام ماه محرم و صفر تنش بود
خیلی مقید بود هر شب حتما در هیئت حضور داشته باشه اکثر وقتها هم تو آشپزخانه مسجد بود و مشغول آماده کردن شام هیئت...
جواد ثابت کرد بچه هیئتی آخرش شهید میشه...
#شهید_مدافع_حرم_جواد_محمدی🌷
#محرم