•💛🌻💛🌻💛🌻💛•
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_دویست_و_هفتم
#فصل_دوم🌻
•به قلم آیناز غفاری نژاد•
هنوز چند دقیقه ای از رفتن آنالی نگذشته بود که در هال با شتاب باز شد و آنالی با چشمایی گریون وارد شد .
چادرش رو سرش کرد و خواست کیفش رو برداره که بلند شدم و به سمتش رفتم .
- چی شده ؟!
در حالی که هق هق می کرد کیفش رو برداشت .
+ دیگه یک دقیقه هم اینجا نمی مونم .
با عصبانیت کیف رو از دستش گرفتم و با دستم به بازوش زدم .
به آیه اینا اشاره کردم و با چشم و ابرو گفتم که اینجا جای صحبت کردن نیست و با هم به سمت گلخونه رفتیم .
- خب بگو چی شده ؟
دستی به چشماش کشید و گفت :
+ آ ... آب براش بردم ، اول آب رو از دستم گرفت اما وقتی فهمید منم بدون اینکه آب بخوره ، لیوان رو پرتاب کرد که صد تیکه شد .
دوباره خواست گریه کنه که کلافه گفتم :
- به خدا سرم خیلی درد میکنه آنالی .
گریه نکن ، حرف رو بزن .
+ ب ... باشه میگم .
لیوان رو شکوند و گفت که اون روز توی کافه که دستم رو به دستش زدم ، ظهرش اومده بود خونه و راحیل خانوم دلیل عصبانیتش رو پرسیده بود آقا مرتضی هم همه چیز رو براش توضیح داده، راحیل خانوم هم خیلی ناراحت شده بود .
به اینجای حرفش که رسید با گریه گفت :
+ گ ... گفت که دیگه نمی خواد من رو ببینه چون باعث شدم راحیل خانوم ناراحت بشه .
گفت که برم گم بشم .
کلافه نفسی کشیدم و با دستم به دیوار کوبیدم .
- آنالی تو دیوانه شدی ؟!
واقعا برای این حرف آقا مرتضی میخوای بری ؟
میخوای من رو دست تنها بزاری و بری ؟
بابا مگه وضعیتشون رو نمی بینی ، دو تا جوون از دست دادن ، دخترشون تازه عروس بوده ، پسره بیست سالش بوده !
مگه وضعیت آیه و مژده رو نمی بینی ؟!
اینها داغدارن بفهم ، آنالی بفهم !
اگر چیزی بگن اصلا دست خودشون نیست ، هرچی میگن از روی عصبانیته ، حالشون خیلی بده آنالی !
یکم درک کن ، از این به بعد هم دور و ور آقا مرتضی نپلک خودم کارها رو انجام میدم .
بیا برو پیش آیه اینا ، حواست بهشون باشه خودم خرما ها رو میبرم .
چادرش رو از سرش در آورد و با چادر صورتش رو پاک کرد و به سمت آشپزخونه رفت .
ظرف خرما ها رو برداشتم و از هال خارج شدم .
توی حیاط اینقدر آدم نشسته بود که جا برای سوزن انداختن نبود ، نگاهم به سمت در حیاط رفت آقا مرتضی با موهایی پریشون و صورتی قرمز کنار در افتاده بود ، کاوه هم کنارش نشسته بود و دستاش رو گرفته بود که مبادا خودزنی کنه .
ادامه دارد ...
• 💛🌻💛🌻💛 •
پایان فعالیت 🌿
وضو قبل خواب فراموش نشه رفقــا 🌹
برامون دعا کنیـد 💔
یا علــے مدد 🍃
امام زمانم ❣
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شـب تـار بـر مـلا خـواهـد شـد
در راه، عـزیـزی ست که با آمدنش
هر قطب نما، قبله نما خواهد شـد
السلامعلیڪیابقیةاللهفیارضه✋
اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#امام_زمان
جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا
#تلنگر
رفیق 🙃
یهنگاهبهاطرافتبنداز...👀
اوناییکهدارابودنرفتن...👑
اوناییکهمعمولیبودنرفتن...👜
اوناییکهفقیربودنهمرفتن...👝
اعصابخودتوخوردنکن!🚫
ایندنیامحلگذره...
کارکن،تلاشکن،زحمتبکش...💪
امابرایخدا ✨،برایخدمتبهمردم
برایخدمتبهامام زمان (عج)،
برای خدمت به اسلاموتشیع...🌸😇
دلنبندبهدنیاییکهازیکثانیهدیگشخبرنداری! 😞
❌ اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقالناس است سعی کنید در همین دنیا تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آنجا حل کردنش خیلی مشکل است..🚶♂🚶♂
*آیت الله بهجت*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ زود قضاوت نکن..!!
💥خشک مذهبی ها پدر جامعه درآورده!
⭕️❌ حق قضاوت نداری
تقـــدیــمـ نگـــاهــتــونـــ📺✨
°↲🌿سربازان مهد؎🌿↳°
🦋 فرشته ها هم می خندند...
به زن بد حجابی که در جوانی با زیبایی خود، دل نامحرمان را لرزانده و محرمان بی غیرتش او را نپوشاندند؛🧝♀
اما
وقتی به دیار باقی رفته و مردمان از دیدنش نفرت دارند، 😬
او را در قبر گذاشته و می پوشانند...🥀
‼️این حقیقت است‼️
#حجاب
#اَلـلّـﮪُمَّ_عـَجـِّل_لـِوَلـٻَۧـکَ_الـفـَࢪَج
ولےحیفنیستبآاینگوشےکہ
عکسڪربلآ رومیبینیمومدآحےگوشمیدیم
گنآھڪنیم:)؟
#گوشیتوپآڪنگهدار . . .
¦↜ #بـدونتعآرفـ
پلاک🌺
.
ویزا رو هم که برداشتن
انگار خودتم دیگه آروم آروم
دلت داره برامون تنگ میشه :))
آروم آروم داری راها رو برا اومدن
بَدا هم هموار میکنی ..
.
آخ که نمیدونی چقد شبا دلتنگت
میشم
پوشه عکسای سال ۹۵ کربلا باز میکنم ،
میشینم یه گوشه
" اگه تو بخوای آروممکنی میتونی حسین "
رو پلی میکنم و غرق میشم تو خاطراتو
خیلی وقتام ممکنه این گونه ها خیس بشه :)💔
.
آره دیگه
خیلی دلمون برات تنگ شده
خیلی ...💔
.
یبار دیگه هم ما رو راه بده
#حَضرتصدُبیستُهشت
🌿|°
پیامبر اکرم (ص) :
هر كس روز #جمعه صد بار بر من صلوات بفرستد..
خداوند شصت حاجت او را روا میكند؛
سى حاجت آن براى دنيا،
و سى حاجت براى آخرت است...
#امام_زمان
#جمعه 🌷
#تلنگرانہ
.
وقتـےبـمـیـرم،تـلگرامـمآفلـایـنمیـشہ🔕
دیگہتوصفحـہامعڪسنمیزارم📲
ڪہلـایڪبشہوڪامنٺبـخورھ ⌨
گـوشۍامخامـوشمیشہوهیچپیامے;
ازدوسـٺوآشـنانمۍیاد📬🍂
پـسچـےمـیمـونہ؟؟🤔
←قرآنـےڪہوقتـۍزنـدھبـودمخـوندم📓🌿
←پنـجوعـدهنمـازۍڪہمیخونم🐚🌷
←احترامےڪہبہپـدرومـادرمگـذاشتـم🌸🤍
←حجابۍکہرعـایـٺڪردمـ🧕🏻💐
←دࢪوغنگفـتموتـہمـتنـزدمـ💛🌱
←ڪارهـاۍخـوبۍڪہڪردم🎨🥇
همـہڪارهایـےڪہاینـجاانجامـ دادم...
درقـبرآنـلـایـنخواهـدبـود⏳
چقـدرحواسـموݩبہلحظاٺتوایـن🎈
دنـیـامـونهـسـٺرفیق؟⁉️🔗
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که شفای مادرش را از امام حسین (ع) گرفت
🔹باندها را باز کرد و شال سبز را به دور مچ پایم را بست و گفت مادر! به زیرزمین برو و دیگهای مراسم امام حسین (ع) را بشور.
🔹از خواب برخاستم، دیدم آنچه در خواب دیدم، در واقعیت نیز رخ داده است.
میگفت :
آبروی مؤمن حَرَمہ، کاش همگے
مدافع حرم باشیم ...!
راسمیگفت...👌🏻
فکرڪردی خیلی شاخے ڪه
آبروی مومنے رو میبری ؟💔
[ اَلْمُؤْمِنُأَعْظَمُحُرْمَةًمِنَاَلْكَعْبَةِ...]
آبرو و حُرمت مومن از حرمت کعبہ بالاتره !☝️🏻
فقط یہ چی بگم ...
حواسمون هست ؟
خدا بیشتر از همہ اَزَمون آتو دارها...🙂🌿
#خــــــــــدا
آقـاجـانـ🖐🏻
بایادتونشستهام درراهۍکہعبورکنۍمیخواهمـ درآخرینـ غروبزندگۍبرجاۍپاۍتونمازبگذارمـ🤲🏻📿
اغࢪیـبہهمیشہآشناۍمنمھدۍجانـ!بازگرد دیگرجانۍنماندهاست
جوانیمانـ رفتونیامدۍ😔
❍مـنتظـرآنھ••🕊
❍اَلسَـلامُعَلیکَیـٰابقیه اللّٰہ•••
Reza Narimani - Poshte Pat Ab Mirizam (320).mp3
13.43M
پشٺپاتآبمیریزمدلبیٺابمیریزم
دستحقپشٺوپنان
دوبارھخبررسیدڪہیہلالهـپرکشید
کوچهمشکۍشدبراٺ💔...
بانواے:ڪربلاییسیدرضانریمانۍ
#مداحے
16.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منـم بایـد بـرم ..
آرھ بـرم سـرم بـره :)
• 💔🥀 •
#خادمساخت
#امام_زمان
#حذفلینکدرفیلمپیگردقانونیدارد ❌
🌹🌿↯
@dokhtaranzeinabi00
🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!
حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم...
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد...
حداقل برای یک☝نفر ارسال کنید.
🍋🍋🍋🍋
*خواب بودم نیمه شب در بسترم*
سایه ای افتاد ناگه بر سرم
*خواب بر چشمم هنوز تحمیل بود*
سر بلند کردم که عزرائیل بود
*رنگ از رخسار گلگونم پرید*
آب پیشانی به دامانم چکید
*دست و پایم سست، تن خیس از عرق*
خِس خسی در سینه، جانم بی رمق
*التماسش کردم و گفتم : امان*
گفت : امر است از خدای آسمان
*زندگانی بر سرت پایان گرفت*
از تو باید این دقیقه جان گرفت
*گفتمش : مال و منالم مال تو*
تا رها یابم من از چنگال تو
*گفت : نه هنگامه ی هجران توست*
آنچه داری سهم فرزندان توست
*سالها از عمر خود دادی هدر*
از گناهان کاش میکردی حذر
*آن همه فرصت چه کردی تا کنون*
حال فرصت از کفَت آمد برون
*کن وداع با خانمان و زندگی*
رَو به عُقبی با چنین شرمندگی
*گفتم أشهد ، جان من تسلیم شد.*
روح من دست ملَک تقدیم شد
*سخت جانم را برون آورد مَلَک*
نالهام افتاد در گوش فلک
*لاشه ای دیدم زمن در بستر است*
چشمهایش بسته و گوشش کر است
*صبح شد دیدم عیال و خانمان*
آمدند بر بسترم گریه کنان
*دخترم می زد به صورت : کای پدر*
زود بستی از میان بار سفر
*آن طرف تر خواهرم خون میگریست*
داد می زد این مصیبت چیست؟ چیست؟
*یک نفر آمد لباسم را درید.*
آن دگر گفتا که تابوت آورید
*غسل میّت دادنم خویشان من*
در کفن پیچیده کردند جان من
*سوی قبرستان روان کردند مرا*
اهل منزل صد فغان کردند مرا
*زین پس از آنان سرایم دور بود.*
بعد از اینها منزل من گور بود
*بردَنم در قبر نهادند در لحد*
قبر شد منزلگه من تا ابد
*خاک را بسیار بر من ریختند.*
خود دعایی کرده و بگریختند
*آن زمان من بودم و تنگی گور*
ظلمتی گسترده بی یک ذره نور
*ناگهان آمد صدای گفتگو*
دو مَلَک ، با گرز دیدم روبرو
*گفت برخیز ای فلان ابن فلان*
لحظهی پرسش رسیده ست این زمان
*اولین پرسش : بگو ربّ تو کیست؟*
دومین پرسش : بگو دین تو چیست؟
*سومین پرسش : که بود پیغمبرت؟*
کو نماز و روزه ، حجّ اکبرت؟
*مانده بودم در جواب آن دو من*
مهر خاموشی مرا بُد بر دهن
*رَبّ؟ نمیشناسم نکردم طاعتش*
دین؟ نکردم پیروی یک ساعتش
*بی جوابم چون بدیدند آن زمان*
برسرم کوبید با گرزی گران
*آنچنان گرزی که آتش در گرفت*
شعله هایش گور من را بر گرفت
*وامصیبت این چه حال است ای خدا*
ناگهان آمد به گوشم این ندا
*بنده ی من : حُبّ دنیا داشتی*
عمر جاویدان به خود پنداشتی
*حُبّ عیش و نوش و ثروت بود تورا*
پیروی از نفس و شهوت بود تورا
*بر نماز خویش کاهل میشدی*
روزه میآمد تو غافل میشدی
*دست یاری با شیاطین داشتی*
بی خیالی از برِ دین داشتی
*غافل از یاد خدا بودی کنون*
از عذاب سخت کی آیی برون
*در غل و زنجیر کردند پای من*
پس نشان دادند به من مأوای من
*یک در از دوزخ برایم باز شد.*
ناله و درد و فغان آغاز شد.
*ضجّهها کردم خدایا الأمان*
شعله ای برخاست بند آمد زبان
*آه ، دیدم ناله ام بی حاصل است*
دیدم آنجا منزل این جاهل است
*آرزو کردم که : ای کاش این زمان*
بر بگردم ساعتی را در جهان
*تا تن از دوزخ دمی راحت کنم*
بی نهایت سجده و طاعت کنم
*آرزویم بود این ، اما چه سود*
راه برگشتی برای من نبود.
*نشر صدقه
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
*خواب بودم نیمه شب در بسترم* سایه ای افتاد ناگه بر سرم *خواب بر چشمم هنوز تحمیل بود* سر بلند کردم
حتما بخوانید 👌🏻
خیلی زیباست ✨🌿
یادموںباشھیڪروزجوونایے،
ازچشمای خوشگلشونگذشتن…
تاامـرۅزمـــا،
چشمامونغرقخـداباشھ"
نھغرقگناه…🖐🏼💔
#تلنگرانہ
شایـڍ تݪـݩڲࢪ✨
خواهـࢪمـ..(:
وقتی ازخوכٺـ عکس میگیری...📱
فـرقے ندارھ 📸
- عکس ڪامل بذارے 🖼
- عکس باخندت روبذارے 😊
- عکس دستاتـ👐🏻 روبیڹ گݪ هابذارے...🥀
- عکس نیم رخت رو باچادر بذارے...🧕
هیچکدومش خوب نیست.. :)
" امام زماݩ (؏ـڄ)" برای همشـون ناراحته😔❗️
یادتـ باشه⚡️🙂
وقتی عکساتو گرفتئ خواستی بزارے
پروفایلت 📲
به خودت بگو...
من براے خـכا و" امام زمانم "تیپ میزنمـ
یامردم🙁❓🥀
- شهدا ...💔
هم خوشگل بودن هم خوشتیپ🍃☺️
فقط اونا برای "خدا وامام زمان(؏ـڄ)"
تیپ میزدن و دل میبردن..🌹
ماها چی..؟💔😔
#تلنگرانه
پایان فعالیت 🌿
وضو قبل خواب فراموش نشه رفقــا 🌹
برامون دعا کنیـد 💔
یا علــے مدد 🍃
میگفت:
سر نماز مثل حرم امام رضاست...
کفشاتو میدی به کفشداری تا بری #زیارت
بدونِ فکر کفش،بری دیدار!!
سر نماز کفشاتو يعنی همون غصه های دنیاتو از ذهنت در بیار بده به #خدا...
بعد از نماز میبینی خدا کفشاتو واکس زده بهت تحویل داده... :)🌱
حی الی العاشقی•°
#استادپناهیان 💝