#مولایمن♡'
تو را ندارم و دلتنگم و دلم قرص است
ڪه انتهای صبر و انتظار تویی..🕊!
❤️🥀شـــــهدا
نـگاه هایتـاݩ
گاهـے نگراݩ استـــ
گاهـے ناراحتـــ
شایـد هم دݪگیـر
اما هر چه هستـــ
هیچگاه سایـه ے چشمهایتاݩ را
از سـرماݩ برندارید
نـگاهماݩ ڪنید
🥀شهدا گاهی نگاهی
#رفاقت_باشهدا_دو_طرفه_است
#رفیق_شهید
#شهید_حجت_الله_رحیمی
سلام صبحتون شهدایی 🌺
#خاطرات_شهدا
✨
موقع رفتن بهش گفتم:
برو داداش،ولی برگـرد...🙃🍂
یه لبخندی زد و گفت:
من دیگه برنمیگردم...😊✋🏻
گفتم:نزن این حرفو،تو بچه ڪوچیک داری...😔
یه دست زد به گردنش و گفت:
این گردنو میبینے؟!
#خوراک_بریدنه...💔😇
✨🌱
#شهید_حججـے
#گناهممنوع
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عفیف باشی،شهـیدی...✨
•
#پویش_حجاب_فاطمے
•°~🌱
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ....
ﺻﺪﺍمون قلبے ﺭو نشکنہ!
ﻋﯿﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭو ﺩﺍﺩ ﻧﺰﻥ
ﺍﻭﻝ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭو
ﺗﺮﻭﺭ مےکنے، ﺑﻌﺪ ﺁﺑﺮﻭﯼ اونها رو....
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺻﺪﺍی تَرَڪ دل ها رو
ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﯾﺎد ﺯﺑﺎنها ﻣﯽﺷﻨﻮه.❤️
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت5
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
سرشو سریع آورد بالا و با جدیت گفت :_مگه من هنوز استخدام نشدم ؟ ولے اون آقاعه اسمش چے بود عا آقا رضا اون گفت که من استخدام شدم و فردا میتونم بیام که !
نفسمو کلافه بیرون دادم و +خیر ایشون اشتباه گفتن شما تشریف ببرید بنده به بچه ها میگم باهاتون تماس بگیرند ..
عصبے گفت :_باشه خداحافظ
آروم لب زدم :+یاعلے
رفتم سمت رضا و در زدم :_بله
+رضا جان منم مجتبے _بیا داخل داداش
وارد اتاقش شدم که گفت :_چرا در میزنی داداش راحت باش بیا برو :)
لبخندۍ زدمو رو صندلے نشستم شرمنده سرم رو انداختم پایین +رضا داداشے !
_جانم +جانت بی بلا منو میبخشے ؟
تعجب کرد :_مگه چیکار کردۍ که ببخشمت !؟
سر بلند کردمو زل زدم تو چشم هاش :+سرت داد زدم دیگه !
خندیدو گفت :_بابا منم آدمم بهت حق میدم ناراحت شده باشے ولے باور کن فقط همین خانم اونم با کلے التماس اومده میدونے پایِ این پرونده لنگه . حالا اگه نمیخواۍ استخدامش کنے به من مربوط نمیشه برادر من ' هر کار که از نظرت درسته انجام بده ..
لبخندۍ زدم و :+ممنون داداش
_خواهش میکنم
بلند شدم که از اتاق برم بیرون که یاد یه چیزۍ افتادم +راستی رضا !
سرشو از رو میز بلند کرد و گفت :_هوم ..
+نگفتے حلال کردۍ یا نه ؟!
خندیدو گفت :_دست بردار هم نیستے ها آقا مجتبے ' حلالے برادر من .
خندیدمو از اتاق خارج شدم
باید میرفتم خونه مامان اینا باهاشون در رابطه با سوریه رفتنم صحبت کنم
……
﴿ آیھ ﴾
اه انگار بیکار بودم اگر نمیخواستین استخدام کنین چرا انقدر اصرار کردین گفتین بیا !
عصبے گوشیمو از کیفم در آوردم و شماره عاطفه رو گرفتم .. عاطفه دوست صمیمی و دوران دبیرستانے بود ...
+الو عاطے !
_الو سلام عزیزم خوبے ؟
+نه اصلا میتونے بیاۍ بریم بیرون !
_صبر کن از مامان اینا اجازه بگیرم باهات تماس میگیرم عزیزم ..
عاطفه بر خلاف من یک دختر صبور و مهربون بود و البته با حجاب ولی خیلے با هم خوبیم ..
مگه رفیقا باید هر دو تا مذهبے یا هر دو تا غیر مذهبے باشن !
عاطفه منو مثل خواهرش میدونه و منم اونو مثل خواهرم دوست دارم ..
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪︎• چطور من جزو یاران امام زمان باشم ؟
▪︎• یاران امام زمان چه مقامی دارن ... ؟
مقام یاران امام زمان - رائفی پور
#شادی_مهدی_دل_مهدی_صلوات ☆♡
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیخیال سیلی مادر نمیشویم ... 🚫⚔
ما پسران همان مادریم ... 💖🍃
▪︎مهدی پسر همان مادر است✅ و ... ⬇️
▪︎ماهم نوکران،پسر(مهدی) همان مادریم 💖✔️✌️