#تباهیات . .
ڪارهاۍروڪھخداگفتہانجامبدیدتاپیشمن
عزیزبشیدوانجامنمیدیم . .!
ولۍحاضریمڪارهاۍروڪھمردمدوستدارن
وانجامبدیمتاپیشاونــاعزیزبشیم🚶🏽♂..
اینیعنۍبۍاحترامۍبہخــدا . .!
سلام😎🖐🏿!
نیروۍجدیدمیخوایم👀
شرایطششوناینباشہلطفا🙊💜
•••باسلیقہ🕶
•••پستگذاریمناسب🌪
•••حداقل7پستدرروز🙂
•••ارسالپستهاۍمفید🤓
•••خانمباشند🌱
@GHMnam313
درانجامکارخیرسهیمباشیم^^♥
https://EitaaBot.ir/poll/kj4ay8
⚠️ آماࢪ کانالمون !
🔴 سنتون تقریبا چقدره ؟
لطفا در نظࢪسنجے شرکت کنید
با تشڪࢪ
#بدون_تعارف
#تلنگر
#چادرونه
چجوریامامحسین(ع)
رودوست دارے..!♥️😌
ولےحجابرو...نہ؟!😐
امامحسینےکہ
آخرینلحظاتعمرش
نگرانےاش،چادر دختراشونبود!🙂
میگفت:
برایحلمشڪلاتاول⇦نمازاولوقت
دوم⇦صبروتحمل
سوم⇦یادامامزمان..!'
#امام_زمان
#شهیدمهدیثامنےراد🌺
اگر آنچه که طول روز نگاه میکنیم از چشمهایمان پیدا بود حواسمان بیشتر به نگاههایمان بود..!
#تباهیات . .
ڪارهاۍروڪھخداگفتہانجامبدیدتاپیشمن
عزیزبشیدوانجامنمیدیم . .!
ولۍحاضریمڪارهاۍروڪھمردمدوستدارن
وانجامبدیمتاپیشاونــاعزیزبشیم🚶🏽♂..
اینیعنۍبۍاحترامۍبہخــدا . .!
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت15
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
:_از دست تو ! اینو که گفت داداش وارد اتاق شد و با دیدن عاطفه تعجب کرد رو کرد سمت من و گفت :_آیـه جان مهمون دعوت کردۍ ؟
خیلے مسخره جواب دادم :+نه داداشے دوستمه عاطفه ..
یه آهایے گفتو بدون اینکه به عاطفه نگاه کنه سلام کرد که عاطے هم آروم جوابشو داد
خندیدمو گفتم :+چقدر خجالتے تو اه ¡••
چشم غرهاۍ بهم رفت و ساکت سرجاش نشست و به کارهاۍ حیدر و مجتبے نگاه میکرد ..
بعد از دقایقے صحبت کردن حیدر رفت رو تخت نشست و مجتبے رو محکم بغل کرد چند بار به پشتش زد و گفت :_ببینم ، نکنه وقتے رفتم ما رو فراموش کنے زنگ هم نزنے ؟
مجتبے هم که انگار حالو روز خوشے نداشت با چشم هاۍ خسته خندید و گفت :_نه بابا این چه حرفیه یکم بهتر شدم برات زنگ میزنم یه روز نهار مهمون من !..
حیدر هم مثل بچهها ذوق کرد ولے من ناراحت بودم پس من چے ؟
همانطور که حیدر داشت از رو تخت بلند میشد داد زدم :+مجتبے اوممم یعنے آقا مجتبے منم مےبرین ؟!
با تعجب سرشو به طرفم برگردوند و بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت :_کجا ؟
پوزخندۍ زدمو زیر گوش عاطے لب زدم :+آۍکیوش پایینه بنده خدا ..
عاطفه یه نیشگون از کمرم گرفت که عکسالعملے نشون ندادم ، حیدر و مجتبے منتظر جوابم بودن که گفتم :+مگه نمیخوای .. د داداش رو نهار دعوت کنے یعنے کنید منم با داداش میام دیگه !..
حیدر دستے به صورتش کشیدو :_لا اله الا الله .. خواهر من عزیزم من خودم شمارو میبرم الان هم زودتر کیفتو بگیر میخوایم بریم ..
+عه داداش منم میخوام بیام .. حیدر اومد چیزۍ بگه که مجتبے گفت :_باشه خواهر گرامے شما و دوست بزرگوارتون هم تشریف بیارید ..
اصلا معلوم بود از سر کلافگے و به اجبار گفته .. حیدر روشو کرد سمت مجتبے تا چیزۍ بگه که مجتبے دستشو به علامت هیچے نگو آورد بالا که حیدر ساکت شد
با خوشحالے دستامو بهم کوبیدم و بلند شدم و کیفم رو برداشتم و با صداۍ نسبتا بلندۍ گفتم :+عاطے پاشو پاشو بریم که کلے کار داریم ..
عاطفه هم با خجالت بلند شد همونطور که سرش پایین بود رو به حیدر و مجتبے گفت :_ببخشید با اجازتون ..
حیدر ساکت بود فکر کنم از رفتار من عصبے بود اما مجتبے آروم گفت :_خیلے خوش آمدید دیگه ببخشید وسایل پذیرایی نبود ..
عاطفه لپاش قرمز شد :_نه خواهش میکنم خدا نگهدار اونم لب زد :_یا علے ..
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
- خودمونو گول نزنیم☺️✋🏽••
-
💥بعضیا میگن ما با جنس مخالف فقط حرفهاۍ معمولے میزنیم و نیت بدی نداریم و #شھوتے هم در کار نیست! بھ این افراد باید گفت: چرا این حرفها؎ معمولے رو با دوستاۍ هم جنس خودت نمےزنے😅؟! و معمولاً وقتے بھ درون خودشون رجوع کنند مےبینند کھ رابطہ با جنس مخالف براشون یہ لذتے دیگہاۍ دارھ🚶🏻♂...
-
- و این حس همون شھوتـےِ کھ معطوف بھ نامحرمہ و #گناهہ🙇🏻♂🔥/:
-
■ـ👈🏽 اگھ مولا علے رو قبول دار؎!
■ـ👈🏽 اگھ دوسش دار؎!
دیگھ حرف بدون ضرورٺ با نامحرم نزن
مولا علے «علیھالسلـام» میگہ:
■ـ👈🏽 گفتگوۍ بدونضرورت با نامحرم،
سبب "بلـٰا و گرفتارۍ" میشہ و دل ها رو منحرف میکنھ⚠️!!تحفالعقول؛ص¹⁵¹
-
- یادٺ باشہ یہ ادم عاقل هرگزخودشو تو شرایطاحتمالے #گناھ قرارنمیدھ🙄🖐🏽!
-
- شما که عاقلین دیگه؟!😐🌿"
-
- #التماستفڪر👍🏽ـ