eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
975 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
ست پدر پسری فقط این:)) مابقیش سوء تفاهمه! حضرت‌جانان😌💫
برای 📿 امــروز و فـــردا نکـن‼️ ☝️از کجا معلـــوم این نَفَسـی که الان میکشــی جزو نَفَســهایِ آخر نباشه ⁉️ خیلیا بی خیال بودن و یهو غافلگیــر شدن 😔... ❤🍂
. . هفتہ‌بسیج‌و‌بہ‌اون‌اخوۍ‌برادری‌ڪہ‌باتسبیح‌ ترتبت‌‌تو‌دستش‌و‌لباس‌چیریڪۍ‌بسیجۍ‌و‌‌خاڪۍ‌و‌این‌ساعت‌گنده‌ها:/ راه‌به‌راه‌داره‌مخ‌میزنہ‌و‌باید‌از‌دایرکت‌دخترا‌ جمعش‌ڪنی‌نہ! بہ‌اون‌بسیجۍ‌واقعی‌با‌غیرت‌تبریک‌میگیم✌️🏽 هفتہ‌بسیج‌مبارک‌‌🌸
رفقا رأس ساعت ۲۱:۳۰ رمان داریم 😌
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 • °•○●﷽●○•° ✍️بھ قلمِ |میـم . علےجانپور تو افکار خودم غرق بودم که در اتاق باز شد اول مائده وارد شد و با دیدن من رو تخت بیمارستان زد زیر گریه ، چند ثانیه بعد دکتر وارد شد و یه گوشه وایستاد .. نفسمو با صدا بیرون دادم که مستقیم اومد بغلم با دست چپم سرش رو که رو شونه‌ام بود نوازش کردم +مائده جان ببینمت ¡ .. عزیزم چیزۍ نشده که ببین صحیح و سالم نشستم !... ناخود صداۍ هق هقش بلند شد که زیر گوشش لب زدم :+عزیزم نامحرم اینجاست ها !نمیخواۍ که صداتو بشنوند ؟ ساکت شد سر از شونه‌ۍ سمت چپم برداشت و با بغض به بازوۍ سمت راستم خیره شد .. +ببینمت ! روشو کرد سمتم و بهم خیره شد دست یردم سمت چشم‌هاش و اشکے که در حال افتادن از چشمش بود رو پاک کردم .. +عزیزم من حالم خوبه الان هم ایشون آقاۍ دکتر اومدند تا منو مرخص کنن دیگه گریه برا چیه آبجےِ قشنگم .. دوباره بغض کرد :_داداشے درد دارۍ ؟ +اۍ بابا آبجے جونم من حالم خوبه ، ببین الان دیگه با هم میریم خونه . خوبه ؟! آروم لب زد :_خوبه .. +خب حالا بخند ¡ عه بخند دیگه وگرنه نمیام خونه ها میرم خونه خودم ! زودۍ لبخندۍ که معلوم بود مجبورۍ هست زد .. خیالم که از بابت مائده راحت شد دکتر رو صدا زدم تا برای ترخیص جلو بیاد .. دکتر هم که تا حالا شاهد گریه هاۍ مائده و دل دارۍ هاۍ من بود جلو اومد میخواست باند دستم رو باز کنه تا زخم رو ببینه .. که مانعش شدم چون میدونم تا مائده زخم چاقو رو ببینه میزنه زیر گریه .. رو به مائده گفتم :+آبجے یه لیوان آب از آب‌سرد کن میارۍ ؟ نگاهے به صورتم انداخت و گفت :_آب‌سرد کن کجاست داداش ! +رو به روۍ پذیرش .. پذیرش با اتاق من خیلے فاصله داشت زیر لب چشمے گفت و از اتاق خارج شد رو به دکتر گفتم :+حالا بفرمایید متوجه شد برا چ اینکارو کردم آخه از لبخند زدناش معلوم بود .. بعد از معاینه برگه ترخیص رو امضا کرد و از اتاق خارج شد در همین حین مائده وارد اتاق شد و رو به روم وایستاد با ذوق گفت :_مرخص شدۍ ؟ ادامـه داࢪد ... ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌ پـرش به پـارت اول ↯ http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825 لینـک کانـالمونِ ↯ https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8 • 💚🌿💚🌿💚🌿 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[…🌑…] شبتون زینبـےۜ 🕊 ان شاءالله فردا صبح پر انرژی خدمت میرسیـم ✋🏻😍 هر ایده و پیشنهادۍ که دارید رو میتونید با ما در میون بگذارید 🖋✉️ @GHMnam313 وضو قبل خواب فراموش نشه رفقــا 🌹 اگه دائم الوضو باشی که دیگه به به ... برامون دعا کنیـد 💔 به دعاهاتون محتاجیم 🥀 یا علــے 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بنده های خوب خدا😍🌺