#سخن_بزرگان📎
هـدف مـا رسیـدن بہ جـایۍ است
ڪہ بتـوانیـم بہ راحتـۍ
از #راحتـۍ بگـذریـم..!✨
#استاد_پناهیان :)
خدایا به هارت و پورتمون نگاه نکن !
ما بدونِ تو دست و پا چلفتی تر از این حرفاییم :))
2.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفاوت دو نسل ❗️
این طرف نابودی ارزش ها به بهانه ی روشنفکری 🙁
آن طرف نوجوانانی مثل #شهید_مهرداد_عزیزاللهی
#دفاع_مقدس
#روشنفکران_کوردل
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
تفاوت دو نسل ❗️ این طرف نابودی ارزش ها به بهانه ی روشنفکری 🙁 آن طرف نوجوانانی مثل #شهید_مهرداد_عزیزا
واقعا آدم با دیدن این کلیپ ها ناامید میشه...داریم به کجا میریم؟!
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت65
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
بعد از گفتن این حرف به طرف بیمارستان رفت ..
مثلا اونده بودۍ دلدارۍ بدۍ !
الان چیکار کردۍ ؟؟
بدترش کردۍ .. دیگه حتے نمیخواد اسمتو جلوش بیارن ..
اصلا .. اصلا چرا اینطورۍ شد ؟
کیفم رو محکم تر گرفتم و وارد بیمارستان شدم ..
……
﴿مجتبے﴾
آیـه خانم هم تو این موقعیت بهرانے اومده بود و شده بود .. استغفرالله
موندم تو دو راهے ..
ولے چرا این فکر ها رو در مورد من کرد !
مگه من چیکار کرده بودم که باعث شد اینطورۍ فکر کنه !
خدایا نمیخوام کسے از من چیز بدۍ بخاطر داشته باشه هر چیزۍ هست خودت درستش کن ..
با دیدن بیمارستان دوباره داغ از دست دادن مامان و مـ..ـائده .. الهے فدات بشم آبجے کوچولوۍ من ...
الهے قربونت برم کجا رفتے ..
نگفتے داداش نا لایقت دلش برات تنگ میشه ..
نگفتے نمیتونه بدون خانواده اش زندگے کنه ؟..
مامان جان مگه نگفتے میخواۍ دامادیمو ببینے ؟!
ها نگفتے ؟؟
خدایا من خواهر جوونمو لحظه آخر سپرده بودم دست خودت .. یادته ؟
خدایا خواهش میکنم خواهرمو بهم برگردون ؛ اصلا هر چے شما بگے ..
من که تو این ²⁴ سال رو حرف شما حرفے نزدم ..
اصلا من .. من نمیرم سوریه .. خوبه !
میخواۍ قیدش رو بزنم ..
اگه لیاقت ندارم بهم بگو .. خواهش میکنم یه طورۍ بهم بفهمون ..
فقط خواهرمو بهم برگردون . چون میدونم مادر عزیزم نمیتونه برگرده ..
هم بیماری زمینه اۍ داشته و هم .. هم دو شب پیش ..
یادته وقتے فهمید تصمیمم جدیه خودش سر سجاده اش دعا کرده بود ..
دعا کرده بود قبل اینکه .. قبل اینکه ..
پسرش بمیره خودش .. خودش !..
آرزوشو برآورده کردۍ ؟
یعنے قراره منم همراش برم یا اینم امتحانه ؟!
با چشم هاۍ اشکے وارد بیمارستان شدم که دیدم چند پرستار با تخت خالے به همراه حیدر دارن به سمت درۍ که بالاش نوشته شده بود سردخونه میدوند ..
اسم سردخونه میومد تنم میلرزید ..
آخه مادر و خواهرم رو ..
مبهوت به حیدر که حالا با خوشحالے و چهره اۍ وصف نشدنے بهم نگاه میکرد خیره شدم ..
چرا میخنده !؟
نکنه دیوونه شده ؟
با این حرفم که جنگ و جدال با خودم بودم حیدر به سمتم دوید و با نفس نفس گفت :_داداش یه خبر خوب .. خوب که چه عرض کنم معجزه ..
با بهت بهش نگاه کردم که ادامه داد :_خواهرتون !
چشام درشت شد :+خواهرم چے ؟ حیدر لب باز کن ببینم چے میگے !
خندید :_یکے از پرستار ها براۍ تحویل یکے از خانم هایے که فوت کرده بود رفتن که دیدن کاورۍ که خواهرتون بودن رو بخار برداشته .. و دیدن که خواهرتون نفس میکشن ..
با تعجب به لب و صورت حیدر نگاه میکردم تا ببینم شوخے میکنه یا نه ؟
وقتے چیزۍ دستگیرم نشد بدون در نظر گرفتن جایے که بودم براۍ اولین بار به روۍ رفیقم .. داداشم داد زدم :+حیدر الان وقت شوخے نیست خب ؟!
چهره اش در هم شد :_چے میگے .. میگم ..
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
● .. چادری شدن دختران ..
توسط خواهر شهید ابراهیم هادی و مادر شهید بهروز صبوری🌱
#دهه_فجر
#امام_زمان
『@dokhtaranzeinabi00』
💔
همیشه توی خوابم صحن و سراتو مےبینم
یه بوسه خیالی، از ضریحِ تو مےچینم
حرم شده خواب هر شبم
حسین حسینه رو لبم
بخاطر دوری از حرم
دلـــــــــگیرم
#ازدورسلام
#السلامعلیکیااباعبداللهالحسین 🥀
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#دهه_فجر