eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 • °•○●﷽●○•° ✍️بھ قلمِ |میـم . علےجانپور ناخودآگاه گفتم :+اینکه کسے خواب آقارو نمیبینه دلیل بر این نمیشه آقا دوسش نداره ! تعجب کرد .. آخه فکر نمیکرد چیزۍ بگم و .. راستش من خودمم اصلا نمیدونم چطورۍ این کلمات تو دهنم چرخید ! لبخندۍ زدو :_شاید این درست باشه .. بدون فکر و برنامه ریزۍ گفتم :+قطعا درسته .. آقا همیشه هواسش به همه هست .. فقط این ماهاییم که به فکرشون نیستیم .. این ماهاییم که باعث میشیم که آقا گریه کنن .. بخاطر ما ..! به یه جا زل زدو گفت :_فکر نکنم احتیاج داشته باشه کسی خوابتون رو تعبیر کنه ! شما خودتون از بنده هم .. سرشو کج کردو یک نگاه به خودش انداخت :_یکے باید به من این چیزهارو یادآورۍ کنه .. یکے باید بهم یاد بده که از یاد آقام غافل شدم ! یکے باید بزنه رو شونه ام بگه دارۍ راهو اشتباه میرۍ .. انقدر زود جا نزن .. انقدر زود خودتو نباز .. یه نگاه به چادرم کردو گفت :_ارثیه حضرت زهرا ۜ کار خودش رو کرد ¡.. چادرم رو گرفتم تو دستم .. فقط بخش نگاه میکردم .. زل زده بودم به چادرم .. خیلے عجیب بود ! اصلا .. اصلا این چے بود که باعث میشد آدم انقدر احساس امنیت کنه ¡ چے بود که وقتے داخلش قرار میگرفتم فکز میکردم خیلے با ارزش ترم ! چے بود که وقتے سرش میکردم افکار بد و غلط ازم دور میشد ؟ این چے بود واقعا .. مجتبے گفت ارثیه حضرت زهرا ۜ ! این چادر برا خانمه ؟ یعنے این چادرۍ که الان سرمِ یه روزۍ سر خانم بوده ؟ خانمے که خیلے خانمه .. خانمے که .. اۍ واۍ من .. من تا حالا داشتم چیکار میکردم ؟ داشتم با کارهام اشک آقام رو در میاوردم ! داشتم خانمم رو با کارهام اذیت میکردم ¡ اۍ واۍ .. من چیکار کردم تو این مدت .. جز شرمندگے چے دارم بگم ..! تمام مدتے که داشتم با خودم کلنجار میرفتم هق هق میکردمو خودم اصلا متوجه نشدم زمانے به خودم اومدم که مجتبے با چهره انگار نگرانے داشت صدام میزد .. نگاش کردم :+من بد کردم .. خیلے بد کردم .. با این همه گناه لایق نیستم بخدا لایق این همه محبت .. لایقِ .. چادرم رو گرفتم تو دستمو :+لایق سر کردن این چادر نیستم بخدا لایق نیستم .. منِ احمق این همه مدت کجا بودم .. این همه مدت داشتم فقط و فقط خوش گذرونے میکردم ! یه نگاه به قبر کردمو گفتم :+چیکار کردۍ با قلبم ! چیکار کردۍ اینطورۍ عاشق شده ؟ داداشم چیکار کردۍ ! انقدر زود .. ¡ ناخود رو قبر دراز کشیدم هیچے دست خودم نبود .. هیچے .. تا میتونستم اشک ریختم صداۍ گریه هاۍ مجتبے هم میومد .. وقتے آروم شدم سر بلند کردمو ... ادامـه داࢪد ... ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌ پـرش به پـارت اول ↯ http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825 لینـک کانـالمونِ ↯ https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8 • 💚🌿💚🌿💚🌿 •
شب چارشنبه سوریه . . . ان شالله باشیم یه شب چارشنبه ، سوریه(:💔
بسم الله الرحمن الرحیم ♥️🌱
قرآن ‌رو‌‌ڪہ‌نگاه‌میڪردم.. دیدم‌ڪہ‌‌سوره‌توبہ ‌بسم‌اللہ‌ نداره انگار‌ڪہ‌‌میخواے‌بفهمونے نیاز‌نیستـــــ ڪارےبڪنے فقط‌برگرد... :)🌿♥
💔 آلوده‌ایم، حضرت باران ظهور کن آقا تو را قسم به شھیدان ظهور کن!🕊 🥀 🌹 | |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
¹⁰⁰¹💚 ڪلامش نـور، فعلش خیر، نامش دلنشین باشـد دلیل عالــم ایجاد ، باید اینچنین باشــد هو الاول، هو الاخر، هو الظاهر، هوالباطن رضـا آئینه ی فـضل امــيرالمؤمنیـن باشد💛🕊
🌸✨ اگرڪِهـ‌صوت‌قُرآن‌‌‌اذیَتت‌میڪُنهـ بِدون‌‌مُردھ‌ای‌بِدون‌آنقَدرغَرق‌صِدای‌دنیا شُدھ‌ای‌ڪِہ‌دیگِہ‌ضَربان‌قَلبت‌باحَرف خداکوک‌نیست‌مَشتی!(:🚶🏿‍♂💔
- هعی آقا💔 هنوزم باورم نشده :) . - مثل‌طفلی که زمین خورده دویدم‌ سویت .. آمدَم گریه‌ کنم حوصله‌ ام را داری؟💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب‌عملیات‌تاڪھ‌فھمیدن‌ࢪمز‌عملیات "یاابولفضݪ"هستش‌قُمقُمھ‌هاشونو‌خالے ڪردند‌تابالبِ‌تشنھ‌‌بزنند‌بھ‌دلِ‌دشمن‌ا؎ ڪاش‌ذࢪھ‌ا؎‌شبیھشون‌باشیم‌خب؟!🖐🏻 💔 ♥️
🌱 "شماهـا‌ڪسۍرو‌دردنــیآسراغ‌دارید ڪہ‌قبل‌از‌این‌ڪہ‌شما‌بدنیآ بیاید، خودشوبـراتون‌ڪشتہ‌باشہ؟ :) +ایــن‌شهـداخیلےشماهارودوسٺ‌دارن:) بیاییددستـتوݩ‌رو‌ازدســـت‌شـهیدآن جدانکنید.....
بهش‌گفتم: چند‌وقتیہ‌بہ‌خاطراعتقاداتم مسخرم‌مےڪنن...😥 بهم‌گفت: براےاونایـےڪہ‌ اعتقاداتتون‌‌رو‌مسخره‌مےڪنن‌، دعاڪنین‌خدابہ‌عشق❤️ حسین‌دچارشون‌ڪنہ :)
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 • °•○●﷽●○•° ✍️بھ قلمِ |میـم . علےجانپور چیکار کردۍ اینطورۍ عاشق شده ؟ داداشم چیکار کردۍ ! انقدر زود .. ¡ ناخود رو قبر دراز کشیدم هیچے دست خودم نبود .. هیچے .. تا میتونستم اشک ریختم صداۍ گریه هاۍ مجتبے هم میومد .. وقتے آروم شدم سر بلند کردمو یه نگاه به چادرم انداختم که خاکی شده بود .. خیلے آروم شده بودم .. احساس سبکے میکردم .. احساس میکردم راه عاشقے کردن با خدا رو یاد گرفتم .. ولے چه حس خوبے داره ؟ اینکه بدونے یکے هست بزرگتر از هر کسے ، بخشنده تر از هر کسے که هواتو داره ! نمیزاره احساس دلتنگے کنے .. نمیزاره احساس کنے خودتو باختے . . انگارۍ یهو همه عشق و علاقه ام فقط و فقط براۍ یه نفر شد ¡ براۍ خدا .. تنها کسے که الان بهش فکر میکردم فقط خدا بود .. من .. واقعا عاشق خدا شدم ! میدونستم این چادر و .. این شهید گمنام اینکار رو کردن .. میدونستم خانم فاطمه زهرا ۜ یه نگاه بهم کرده .. تو افکار خودم بودمو با خدا صحبت میکردم که صداۍ مجتبے باعث شد به خودم بیام .. _آیـه خانم .. حالتون خوبه ؟ یکم خودمو جمع و جور کردمو گفتم :+بله .. _انقدر خودتونو اذیت نکنید .. شما لایق تمام این چیز هایے که الان نصیبتون شده هستید خدا بهتون یه فرصت دوباره داده .. ازش استفاده کنید .. شما باید خوشحال باشید ¡ نفس عمیقے کشیدمو :+ان شاءالله که همینطور باشه . بلند شدم که مجتبے هم بلند شد سرم درد میکرد و .. چشامم که نگم .. رو به مجتبے ؛ بدون اینکه نگاش کنم بے حال گفتم :+من دیگه برم .. ببخشید اگر اذیتتون کردم .. سریع گفت :_نه خواهش میکنم .. فقط ببخشید وقتتون رو گرفتم .. لبخند بے حالے زدمو گفتم :+خدانگهدار .. لب زد :_یاعلے بدون حرفے آروم به طرف ماشین قدم برداشتم که دیدم داداش داره میاد سمتم .. رسید بهمو گفت :_چیشده ؟ سرمو تکون دادمو :+چیزۍ نشده فقط یکم خسته ام .. اگه میشه زودتر بریم خونه .. انگار قانع نشده بود و گفت :س من برم با مجتبے خداحافظے کنم با هم میریم ! یه طور مظلومے زل زدم تو چشاشو :+خواهش میکنم .. بریم ¡ خب ؟ سرشو تکون دادو :_باشه باشه برو سوار شو .. لبخندۍ زدمو سوار شدم که داداش هم نشست .. سرمو گذاشتم رو شیشه ؛ قلبم دیگه بے قرار نبود .. دیگه آروم شده بود ؛ دیگه فقط و فقط دنبال مورد توجه قرار گرفتن یه نفر بود ! که اون الله بود .. همینطور که به بیرون خیره بودم یه اشک از رو صورتم چکید .. که دیدم داداش داره با گوشے صحبت میکنه ... احساس کردم مجتبے هستش .. _آره داداش شرمنده نیومدم برا خداحافظے آبجیم زیاد حالش مساعد نبود ، مجبور شدم زودتر برسونمش خونه .. ..... _آره الان خوبه .. ..... _نه داداش ، مواظب خودش باش ..... _یا علے مدد بدون اینکه عکس العملے نشون بدم دوباره به بیرون خیره شدم .. آروم گفتم :+داداش .. مکثے کردو :_جانم ! +... ادامـه داࢪد ... ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌ پـرش به پـارت اول ↯ http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825 لینـک کانـالمونِ ↯ https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8 • 💚🌿💚🌿💚🌿 •
ضمن عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزان و همراهان گرامی 🌿 بزرگواران بنده به همراه یکی از ادمین های عزیزمون به مدت یک هفته نیستیم درخدمتون ..🌹 و متاسفانه در شرایطی نیستم که بتونم هر شب پارتگذاری کنم .. به یک ادمین با سابقه و فعال که بتونن طی این چند روز کانال رو اداره کنند نیازمندیم .. ادمین پست گذاری 🌺 و ادمین تبادلات 🌸 اگر مایل به همکاری هستید به آیدی زیر پیام بدید ↯ @GHMnam313 باتشکرازهمکاری‌شماعزیزان🍃
~♥️🧣~ <تو‌همـانے‌کہ‌دلـ‌م‌لڪ‌زدھ‌لبخندش‌را😀> 🌸🖇 @dokhtaranzeinabi00
○•🌞🚌•○ مۍ‌رسد‌آن‌روز‌کہ‌از‌شوق‌نگاهت ‌بہ‌سرو‌پای‌دَوَم!....:)🌿✨ 💗 🌙 @dokhtaranzeinabi00
بیــ‌اآقاجــان🙂🎀 🌹 🔗 @dokhtaranzeinabi00
@Baboljjonon_شور_همه_دنیا_کجا_و_لطف_دستات_۲۰۲۲_۰۳_۱۷_۱۵_۴۵_۲۵_۹۵۷.mp3
4.57M
دردم‌ازیاࢪ،درمونـم‌ازیاࢪه🌸❄️ چۍ‌بہتر‌از‌ایـن...😍✋🏼 با‌نواے‌حاج‌محمود‌کریمی🎙 ☔️ @dokhtaranzeinabi00