هدایت شده از 『 دختࢪاݩ زینبـے 』
قبلفعالیتڪانالیهچند،دقیقہبیشتر
طولنمیکشہبجاشبہحرفرهبرت
احترامگذاشتےرفیق🙂🌱
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹حتما ببينيد
❓سوال عروس شهیدمختاربند از رهبرانقلاب:
💠آقاوظیفهی من چیه؟
من دارم درس میخونم وهنوز بچهدارنشدم
👈جواب اقا... #مهم
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
#شهیدانه
میگفت:مشتۍ . .اگرفڪرمیڪنۍ
بسیجۍواقعۍهستۍ🕶🤞🏿!'
‹الھمالرزقناشھادت›
روسعۍڪن . . .بہ‹قلـ♥️ـبت›
بچسبونۍنھاینکھپشتقابموبایلت🚶🏿♂💔( :!
#پسرونه_مذهبی | #چریکی
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
هر گناهـے جبران شدنے ست
مگر ناامیدی از درگاهِ خـدا
ناامیدی یعنی از دست دادنِ دستی که بعد از هر زمین خوردن بلندت میکند...
#عاشقتم_خدا♥
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
•🤍🌼•
#پروفایلدخترونه
یه رفیقی برای خودت انتخاب کن..
که هروقت کنارش بودی..
نتونی گناه کنی..🌸
خجالت بکشی و به حرمت..
پاک بودن کارهای رفیقت..
دست به گناه نزنی..ッ♥️
+رفیقمذهبیمن!
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امر به معروف و نهے از منکر ..
#وضعماخرابه..💔
آره رفیق !
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲•#تم
تصویرسردار'رهبرۍ♥️
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_اینجور شهادت هم آرزوست :)💔
#ارسالےاعضاۍعزیزمون🌸
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- چیکار کنیم امام رضا نگاهمون کنه؟!:)
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
#صرفاجهتاطلاع🌱
از اونکاراییکه
باعثمیشهکمترمجازیباشی
بیشترانجامبده ... !:)
#پرسهزدنالکیممنوع
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
رو خودتون جورے ڪار کنید
ڪہ اگر یه گناهم ڪردید ،
گریتون بگیره...(:💔
سخنشہیدجہاد🎙'!(:
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت151
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
مدت زیادۍ از حرفاۍ مجتبے و حیدر گذشت ..
هم باهم میخندیدن هم ..
رسید به من ..
لبخندۍ که همیشه رو لبش بود خودنمایے میکرد !
چهره اش خیلے عادۍ بود ، انگار نه انگار اتفاقے افتاده ..
نگام کردو :_حلالم میکنے دیگه آره ؟
زل زدم تو چشاشو با بغض گفتم :+آقام ، مگه چیکار کردۍ که حلالت کنم ؟
لبخندۍ زدو :_هیچے همینطورۍ ..
سرمو تکون دادم که گفت :_در نبود من دلتنگے نکنیا ..
زود زود زود برمیگردم .. خیلے زود ..
آروم لب زدم :+باشه ..
_راستے ..
+هوم ؟!
یه نگاه به جمع انداختو ادامه داد :_توۍ کیفت یه برگه اس ..
اگر ..
با اضطراب نگاش کردم .. که مِن مِن کنان گفت :_اگر .. اگر اتفاقے برام افتاد ..
با چشاۍ اشکے آروم لب زدم :+چ.. چے میگے تو !..
این حرفا یعنے چ..
نزاشت ادامه بدم :_عزیزم نه .. همینطورۍ گفتم ..
اون برگه رو الان باز نکن باشه ؟!
شکسته گفتم :+وصیت نامه نوشتے ؟
یعنے ..
چشاشو رو هم گذاشتو بخاطر حجب و حیایے که داشت آروم گفت :_محبوب من . . نمےتوان در کار خدا دخالت کرد ، خدا خودش خواسته من عاشق شما باشم !..
لبخندۍ از ته دلم زدم ..
یعنے مجتبام بلده از اینکارا !
بلده احساساتش رو نشون بده !
اۍ کاش بیشتر بگه ..
بیشتر بگه که بتونم با خاطراتش این بیست روز رو بدون اون بگذرونم ..
بیشتر بگه که ..
با لبخند بهم خیره شد ..
اخم مصنوعے کردمو :+چیشده ؟!
_سبز ،قرمز ، سورمه اۍ !..
فرقے ندارد رنگ ها ' صورت تو ، روسرۍ ها را چه زیبا مےکند :)
خندیدمو :+دارن نگامون میکننا ..
شونه اۍ بالا انداخت :_خب نگاه کنن .. خانممے .. مگه جرمِ !
ناچے کردم که باعث شد بیشتر بخنده ..
نگاه ازم برنمیداشت ، دست برد سمت کوله اش و گل هاۍ نرگس رو آورد بیرون !
مونده بودم کے خریده و گذاشته داخل کوله اش !..
گرفت سمتم ..
منم که عاشق گل نرگس ..
اونم با اینکار بیشتر عاشقم میکرد ..
دیدم یه پلاک دورشه ..
برا مجتبے بود ¡
اما چرا انداخته دور این گلِ !..
_تو این چند روز اگه دلتنگم شدۍ یه دسته از اینارو بردار ببر سر قبر همون شهید گمنامے که ..
که مارو بهم رسونده ..
ازش بخواه که قلبتو آروم کنه تا من برگردم ، خب ؟
+چشم آقا .. شما امر بفرما ..
خندیدو :_از دست تو ..
اومدم چیزۍ بگم که حیدر با خنده گفت :_بسه دیگه عه ..
دوساعته مارو اینجا الاف کردین ..
نگاه تندۍ از رو شوخے بهش انداختم که باعث شد بیشتر بخنده ..
مائده اومد سمتمون :_خوب خلوت کردینا ..
+قراره بیست روز آقامو نبینما ..
…
مجتبے دو ساعت دیگه پرواز داشتو قصد داشت که براۍ آخرین بار خداحافظے کنه و بره ..
قلب من هم به تپش افتاد ..
باید این بیست روز رو به هر سختے که هست بگذرونم ..
هر چقدر اصرار کردم که همراش تا فرودگاه بیام ، قبول نکرد ..
قرار شد با ماشین حیدر برن ..
دوباره از همه حلالیت طلبیدو دستشو بلند کرد ..
از زیر قرآن ردش کردم نگاهے به چشماش انداختمو :+لباس گرماتو بپوش تا یه موقع سرما نخورۍ ..
لبخندۍ زدو دست گذاشت روۍ چشماش :_به روۍ چشم ..
داشت میرفت که صداش زدم ..
پلاکش پیشم جاموند ..
+آقا مجتبے !
پلاکت ؟ ..
از راه نه چندان دور دستشو بلند کردو :_پیش خودت بمونه ..
چیزۍ نگفتم اما ترس عجیبے افتاد تو دلم ..
به اصرار هاۍ زیاد آقا مجتبے ، اجازه نداد که پشت سرش آبے بریزیم ..
و این بیشتر بے قرارم میکرد !..
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
هدایت شده از 『 دختࢪاݩ زینبـے 』
قبلفعالیتڪانالیهچند،دقیقہبیشتر
طولنمیکشہبجاشبہحرفرهبرت
احترامگذاشتےرفیق🙂🌱
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ #محبت_دنیا را رها کنیم ❌
تا بتوانیم کاری جهانی کنیم 👌
امام عصر اروحنا له الفداه #منتظر ما هستند تا فکری و کاری کنیم ... 😔
#به_عشق_امام_زمان
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
#امتحان😊
🍃رفقا اگه یه نامحرمی بهتون پیام داد...
اگه موقعیت دیدن یه صحنه ی حرام🔞 براتون فراهم شد...
اگه موقعیت غیبت کردن براتون فراهم شد و...
فکر نکنید اتفاقیه!!
👈🏻نه ابدا.... این موقعیتی تا باهاش خودتو قوی کنی(در واقع خدا تحویلت گرفته و یه امتحان برات درست کرده😉)
🚫مبادا بهشون به چشم یه موقعیت برا لذت بردن نگاه کنی🤨
🚨همونطور که گفتیم این یه #امتحانه👍(بگو الان خدا منو داره میبینه
داره...امتحانم میکنه....پس باید بهترین برخوردو داشته باشم✌️)
✨اگه ازشون بگذری بهت تبریڪ میگمم امتحانو قبول شدی🌹
👈🏻 و یه درجه روحتو قوی کردی💪🏻
✔️یادت باشه همه ی این موقعیتا فقط برا رشد دادن توعه
🚫مبادا امتحانو رد بشی و این موقعیتا باعثه الوده شدنت بشه؟مبادا باعث قوی تر شدنه هوای نفست بشه🤨
💞خودتو پیش مولات سربلند کن😌
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
حالِخوبَترآبِههیچکَسگِرهنَزن🧵
یآدبِگیربِدونِنیآزبِهدیگَران؛✋🏻
شآدبآشی،🎈
بِخندی،🙂
وَامیدوآربآشی.🦋
باوَرکُن؛☔
اینمردُمحوصِلهیِخودِشآن🚶🏻♀
رآهَمندارَند❗
توبآیدخودَت؛🥜
دلیلِاتفاقاتِخوبِزِندگیاَتبآشی🐼🐾
#انگیزشی 😍
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
#تباهیات . .
دلبرۍڪردنبراۍخداروبلدنیستیم !
ولۍتادلتبخوادواسھخلقبلدیم
تھشمهیچۍ . .
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿