eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
حواسمان‌باشد !!! اگر مذهبے هستیم اگر هیئتے هستیم اگر ریش دار و تسبیح به دستیم ... اگر مارا با نام دین و مذهب میشناسند اگر چادر مادرمان فاطمه س برسر ماست اگر نماد شهدا در زمانه ڪنون هستیم ڪارے نڪنیم ڪه هم به خودمان هم به مڪتبمان ڪه حزب‌الله است اهانت بشود تظاهر‌نباشیم ... ▫️ ما منتظر مهدی‌فاطمه🌹 نیستیم بلڪه اوست ڪه منتظر ماست منتظر اینڪه درست شویم
زن عجله داشت تا به قرار هفتگی اش برسد. چادرش را مرتب کرد و به راهش ادامه داد .  کمی آن طرف دو تا دختر توجهش را جلب کردند.  پوشش نامناسب و آرایش عجیب شان باعث شده بود که زن بی خیال عجله ای که داشت بشود و قدم هایش را آهسته تر کند . پسر جوانی خودش را کنار آن دو دختر رساند و شروع کرد به خندیدن و حرف زدن و شماره دادن . دخترها هم بدشان نمی آمد و مقاومتی نمی کردند .  زن انگار یادش آمده باشد که عجله دارد ، چشم از صحنه ی ناهنجاری که می دید برداشت و قدم هایش را تندتر کرد.  یکدفعه مردی با سرعت زیاد جوری از کنارش عبور کرد که نزدیک بود با او برخورد کند . زن چادرش مرتب کرد وبه تندی به سمت مرد برگشت .  قبل از آنکه زن اعتراضی بکند ، مرد جوان دستش را روی سینه اش گذاشت ، کمی خودش را به نشانه ی ادب و احترام خم کرد و در نهایت متانت درحالیکه چشمانش به نشانه ی ادب به پایین دوخته شده بود گفت : شرمنده ام خانم ببخشید متوجه شما نشدم . زن سرجایش خشک شد . این مرد جوان همان کسی بود که چند لحظه قبل داشت با آن دخترها باجسارت و شوخی رفتار می کرد.‼️