#عاشقانه_های_شهدا『°•.≼💞≽.•°』
با چندتا از خانواده های
سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم🏢
یه روز که حمید از منطقه اومد،
به شوخی گفتم:
" دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن ومن هم کشته شدم
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارک!"😓❤️
بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم😅
دیدم ازحمید صدایی در نمیاد😢
نگاه کردم
دیدم داره گریه میکنه😭
جا خوردم😳
گفتم:
" تو خیلی بی انصافی!☹️
هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو،
اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری
و نمیزاری من گریه کنم،‼️‼️
حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟😔😢
سرش رو بالا آورد و گفت:
"فاطمه جان به خداقسم اگه تونباشی💔
من اصلا از جبهه برنمیگردم"😭
#شهید_حمید_باکری🥀🕊
راوی #همسر_شهید🌱
ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪلِوَلیڪَالفَࢪج°•🌱📿•°
-----------------
#بشیم_مثل_شهدا🕊
#شهید_حمید_باکری
•برای ادامه تحصیل رفته بودیم آلمان
یک روز دیدم مشغول نوشتن است✍🏻
•روی برگه بزرگ و سفیدی مطلبی
نوشت و رفت بیرون. وقتی برگشت
نوشته را قاب کرده بود رفت و زد به
دیوار اتاقش؛
آیه ۱۴ سوره مبارکه فجر بود:
«اِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصاد...»🌱🌼
•آدم پر حرفی نبود با وجود این همیشه
یک سفارش به ما می کرد ☝️🏻
میگفت:« اگر در معرض گناه قرار گرفتید
و خواستید دچار لغزش نشید ؛خودتون را
با #خواندن_قرآن و #نماز یا#مطالعه 📖
مشغول کنید تا حواستون از اون محل و از
اون گناه پرت بشه ...😇
•خودش تعریف میکرد میگفت :
«قبل اینکه بیام آلمان ، حسابم را با خودم تسویه کردم. برای اینکه خودم را بهتر بشناسم ، هرچی از خودم میدونستم نوشتم روی کاغذ. کلی بالا پایین شون کردم .هرچی رو که توش قوی بودم نوشتم. هر کاری هم که ضعف داشتم ، یادداشت کردم. 🗓👌🏻
•اینطوری دیگه می تونستم تو خارج
خودم را بیشتر کنترل کنم...:)✅
[برگرفته از کتاب 📚
خودسازی به سبک شهدا_ص۵۴]
#ماه_مبارك_رمضان 🌙