eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 به قلم آیناز غفاری نژاد کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده... بعد از نیم ساعت رانندگی صدای آنالی در اومد . ‌+ ‌کجا داری میری ! هی دور خودت میچرخی ! بدون اینکه نگاهی بهش بندازم گفتم : - میخوام یه فروشگاه پیدا کنم برای خونه یکم مواد خوراکی بگیرم . هیچی تو خونه نیست . + ‌خب همین رو مستقیم برو . دستش رو به سمت جلو دراز کرد و ادامه داد : + اون تابلو قرمزه رو می بینی؟ به تابلو قرمزه که رسیدی ، سمت چپش یه خیابونه . اون خیابون نه ، دوتا خیابون اون ورترش یه فروشگاه مواد غذایی هست . منم یکم میخوابم رسیدیم بیدارم کن . با دستم آروم و نمایشی به کتفش زدم و گفتم : - چی میگی میخوابم ! ده دقیقه دیگه میرسیم . + وای تو هم ‌! مگه جلوتو نمی بینی ! پنج دقیقه دیگه در دام ترافیک می افتی جانم. پوفی کردم و تمام حواسم رو به رانندگی دادم . حرف آنالی درست در اومد و مسیری که ده دقیقه راهش بود بیش از نیم ساعت وقتم رو گرفت . به زور های بوق ، بعد از نیم ساعت _۴۰ دقیقه ترافیک جان فرسا تموم شد و با سرعت از کنار ماشین ها لایی کشیدم . نیم نگاهی به آنالی کردم . سرعت و صدای بوق های ممتد من و ماشین ها هیچ تاثیری در خوابش ایجاد نکرده بود و همچنان خواب بود . بالاخره یه جای پارک پیدا کردم و ماشین رو پارک دوبل کردم . ماشین رو خاموش کردم و خمیازه ای کشیدم . نگاهی به آنالی غرق در خواب انداختم و چند بار صداش زدم . اما باز بی فایده بود . گرسنگی ، اعتیاد و بدتر از همه کم خوابی رو خیلی زیاد کشیده بود . دو دل بودم که برم یا نه ... نگاهی به قیافه معصومش انداختم . باهات چه کردن آنالی ! از توی داشبورد یه کاغذ ، خودکار در آوردم و بزرگ روش نوشتم . " خواب بودی من رفتم ، زودی میام " و به شیشه روبروش چسبوندم . کارت رو برداشتم و خیلی سریع از ماشین پیاده شدم و ریموت ماشین رو زدم و به سمت فروشگاه رفتم . ادامه دارد ... 🍃💚🍃💚🍃