eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
طرف‌بچش‌رو‌از‌پنج‌سالگےمیفرستہ‌ کلاس‌زبان‌،بعد‌بهش‌میگی‌بچت‌رو‌بفرست‌ کلاس‌قرآن‌میگه‌زوده‌واسش‌هنوز‌‌بچس چیزی نمیفهمه😐!" . 🚶🏻‍♂'
بزرگوارانی که به ما پیوستند خیلی خوش آمدید امیدوارم تا آخر همراهیمون کنید 🙂♥️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲• تصویر سردار و رهبری❤️
🤭😂 خاطره ای زیبا و خنده دار ازجبهه و جنگ... 👌🏻😍😁 اوايل جنگ بود . و ما با چنگ و دندان و با دست خالى ، 😬 با دشمنِ تا بن دندان مسلح ، مى جنگيديم . 💂🏽‍♀ 👤بین ما ، یکی بود که انگار دو دقیقه است از انبار ذغال بیرون آمده بود : 🌚چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛ شب ها می شد مرد نامرئی! چون همرنگ شب می شد. ☺️ دختــران‌زینبــے توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و مجروح شد و فرستادنش عقب. 🤕 بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش...😲😳 🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش. پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛ اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود. 🤕 دوستم گفت: "اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!" یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن! 😁 گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!! 😳🤷🏻‍♂ یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده! 🙍🏻‍♂😔 پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!! همگی گفتیم: نه! کجاست؟ 😳 :پرستار به مجروحِ باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟! همگی با تعجب گفتیم: چی؟!!! این عزیزه ؟! 😳🤦🏻‍♂ رفتیم کنار تختش ؛ عزیز بدبخت به یه پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کلّه و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود ! با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک تو سرتون! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ 🥺 یهو همه زدیم زیر خنده .....🤣🤣🤣 گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد ! عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !! بچه ها خندیدند. 😂😂🤣😆🤦🏻‍♂ اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد: - وقتی ترکش به پام خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. 🚑توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. 😳 سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته ، بِرّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم 😰 و ماست هایم رو کیسه کرده بودم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: "عراقیِ پَست فطرت می کشمت!" 😡👊🏻 چشمتان روز بد نبینه ، حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی اومد. سرباز اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم و از خدا می خواستم که به من رحم کند و او را هر چه زودتر شفا دهد. 😭😂 بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم......🤣🤣🤣🤣 دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان می زدند و کِر کِر کنان از خنده روده بُر شده بودند.😂😁 عزیز ناله کنان گفت: "کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟! 🥺تازه بعدش رو بگم: - یه ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. و تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂🤦🏻‍♂ تا رسیدیم به بیمارستان اهواز . مردم گوش تا گوشِ بیمارستان وایستاده بودند و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره ای زد و گفت: "آی مردم! این یه مزدورِ عراقیه ، دوستای منو کشته!!" و باز افتاد به جونم. 🥺🤦🏾‍♂ این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: 🗣"بابا من ایرانی ام ! رحم کنید."🥺 یهو یه پیرمرد👴🏼 با لهجه ی عربی گفت: "ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنید!!" دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید! صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂 🤣🤣🤣🤣😂😂😂 پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: "چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون!!" خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید بیمارستان پرید توی اتاق و نعره زد: "عراقیِ مزدور! می کشمت!!! " 😠👊 عزیز ضجه زد: " یااااا امام حسین! بچّه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین!" ...😂😂😂 منبع: کتاب" رفاقت به سبک تانک"
رفقا پارتگذاری رمان ان شاءالله بعد از تبادل 🙃😉
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 • °•○●﷽●○•° ✍️بھ قلمِ |میـم . علےجانپور همه قضیه رو براشون تعریف کردم و رفتم سر مطلبے که چند وقتے بود میخواستم مطرح کنم ، حاج خانم هم که بعد از شنیدن قضیه و کلے غصه خوردن براۍ آوردن چایے تو آشپزخونه بود .. صداشون زدم :+حاج خانم .. مادر ! صدایے که معلوم بود بغض کرده رو شنیدم :_جانم پسرم .. یک لحظه برای مطرح کردن این مسئله پشیمون شدم ولے دوباره نظرم برگشت چون تا حالا هم خیلے دیر شده بود .. +مامان جان بیا بشین اینجا میخوام باهاتون صحبت کنم .. مائده یک جور خاصے بهم نگاه کرد ؛ حاج خانم هم بعد از چند ثانیه سینے به دست اومد و روۍ مبل کنار مائده نشست .. زیر لب " بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم " گفتم و شروع کردم :+ببینید آقاجون ، حاج خانم و مائده جانم چطور بگم من چند وقتیه یک تصمیمے گرفتم .. یک نگاهے به آقاجون کردم که مشتاقانه منتظر بود لب باز کنم .. +آقاجون من .. من میخوام برم سوریه ! _ولے پسر تو .. +ببخشید . ولے یادتونه دو سال پیش وقتے همه رفقام منتظر من بودن تا باهم بریم اما .. اما نزاشید برم ، گفتید خیلے جوونے آقاجون من الان ²⁴ سال سنمه میتونم رو پاۍ خودم وایستم ازتون خواهش میکنم منطقے فکر کنید به فکر قلب بیچاره منم باشید و اجازه بدید برم ... همه رفیقام شهید شدن ! آقاجون من جاموندم .. تا این حرف رو زدم حاج خانم زد زیر گریه :_برۍ تا ما رو تنها بزارۍ پسر من براۍ تو آرزو ها دارم من عروس میخوام نوه میخوام برۍ و پیکرتو برامون بیارن ها ؟ مگه نمیبینے درگیرۍ ها زیاد شده من عمرا بزارم برۍ .. از این بدتر نمیشد دیگه دست خودم نبود اشکم از چشم‌هام سرازیر شد که با دست پسش زدم ؛ +حاج خانم مادراۍ شهدا چطور تحمل میکنند ؟ اونا چطور اجازه دادن جیگر گوششون بره ! شما هم منو بسپار به بے بے زینب بهترین‌هارو رقم میزنه مادر من .. اشکمو پاک کردم آقاجون زل زده بود بهم و مائده هم گریه میگرد سرم و انداختم پایین که صداۍ آقاجون رو شنیدم :_من نمیزارم برۍ ! سرم رو بلند کردم که گردنم صدا داد اومدم چیزۍ بگم که نزاشت :_به یه شرط ! خیالم راحت شد شاید میتونستم شرطو یکاریش کنم .. البته فکر نکنم شرط راحتے باشه که آقاجون برای بفتن و نرفتن من گذاشته به احتمال زیاد به همین آسونے نیست ¡ :+چه شرطے آقاجون ؟ _اینکه ازدواج کنے ! چشمام درشت شد .. ادامـه داࢪد ... ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌ پـرش به پـارت اول ↯ http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825 لینـک کانـالمونِ ↯ https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8 • 💚🌿💚🌿💚🌿 •
[…🌑…] شبتون زینبـےۜ 🕊 ان شاءالله فردا صبح پر انرژی خدمت میرسیـم ✋🏻😍 هر ایده و پیشنهادۍ که دارید رو میتونید با ما در میون بگذارید 🖋✉️ @GHMnam313 وضو قبل خواب فراموش نشه رفقــا 🌹 اگه دائم الوضو باشی که دیگه به به ... برامون دعا کنیـد 💔 به دعاهاتون محتاجیم 🥀 یا علــے 🍂
سلام و نور بنده های خوبِ خدا✨
از اولش خدا بوده از اینجا به بعد هم خدا هست...!
به رسم هر روز^^ 🌻
حَتي لَمْ یُحِبُوا سِواکَ غیر از تو کسی را دوست ندارم💓🖇
⚡️دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود⚡️ 🌻 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، 🌻 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، 🌻 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . ⛅️ دعای غریق⛅️ 🌸 دعای تثبیت ایمان درآخرالزمان 🌸 ⚡️یا اَللَّهُ یا رَحْمن یا رَحِیمُ⚡️ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ⚡️ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک⚡️ 🎄أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
سلام امام زمانم صبحت بخیر😍✨ ••چِہ‌خوبِھ‌ڪِہ‌دآرِیمِتـ‌ ـآقٰا‌جٰـآن😌💚••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . بچہ‌مذهبۍ‌ما‌باید‌اگاه‌باشہ اگاه‌باشه‌دشمن‌چجوری‌ضربہ‌میزنه اومده‌تبلیغ‌حجاب‌ولۍ‌روز‌بہ‌رو‌ز‌‌روسری‌عقب‌تر‌میره ڪار‌های‌عجیب‌غریب‌تر . . دشمن‌از‌طریق‌فضاۍ‌مجازۍ‌هم‌شیعه‌رو‌‌مورد‌هدف‌میگیره حواسمون‌باشه‌اومدیم‌بقیه‌رو‌تغییر‌بدیم‌خودمون‌ تغیییر‌نکنیم . .!
خیر مقـدم به اعضـاۍ عزیز جدیدۍ که هم اکنون بهمون پیوستند ♥️🙂 امیدوارم همیشـه سلامت باشیـد 🌸 و با شما ان شاءالله این کانال پیشرفت میکند 🌿 حتما به پیام سنجاق شـده مراجعـه کنید و از رمـان ها و زندگیـنامه شهدا و ... استفـاده کنیـد 🍁
. • قلب‌زمـین‌گرفتہ،زمـٰان‌راقـرارنیست! اِۍبُـغضِ‌مـٰاندھ‌دردلِ‌هفـت‌آسمـٰان‌بیـٰا..シ!
‹💚🚛› ‌ حقیقتاًخوش‌به‌حالِ اون‌مُنتظࢪواقعےـ ـ ـ 📚 ڪہ‌الان‌داࢪھ‌ازبیقرار؎نالہ‌میزنھ..! دݪش‌امام‌زمانشُ‌میخواد..!😔 ‌
‼️ اگر درآمد ناخن کار و ارایشگر بیشتر از پزشک و مهندسه معنیش این نیست که درس خوندن فایده نداره معنیش اینه که مردم از ظاهر زشتشون بیشتر خجالت میکشن تا مغز خالیشون :) 🌱
✨ بزرگترین‌حسرت‌قیامت‌اینھ‌ڪہ‌میفھمی‌بــا‌نماز تا‌ڪجا‌هـٰـا‌میتونستۍبالا‌برۍ‌و‌نرفتۍ! از‌هر‌جھنمۍ‌بیشتر‌آدمو‌عذاب‌میده . . 🌷 🕊
فـࢪاز؎‌ازوَصیت‌نـٰامہ‌ۍحـٰاجے(: عزٺ‌دستِ‌خداست‌؛ وبدانیداگـࢪگمنـٰام‌تࢪین‌هم‌باشید ولے... نیتِ‌شمایاࢪ؎مࢪدم‌باشدمے‌بینیدخدٰاوند؛ چقدࢪبـٰاعزت‌وعظمت‌شمآࢪا دࢪآغوش‌مےگیࢪد...🙂♥️ (:
. . ڪسۍ ڪھ از خــدا‌بترسہ . . خدا‌اونو‌از‌همہ‌چۍ‌میترسونہ . .!
دَوامُ‌الحال‌مِنَ‌المُحال هيچ‌حالى‌دائمى‌نيست..:)♥️
Nariman.Panahi.Panah.Bar.Khoda.mp3
4.49M
پناه‌برخدا..عده‌‌ای‌بابغضِ‌حیدراومدن:) - کوثرداره‌میسوزه..‌مادرداره‌میسوزه..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- - عمریست‌لحظھ‌لحظھ بھ شوقت نفس ‌ زدم^^ 💙 اۍ حجت غریب امامِ زمان من . . ! 🌹 ❤️ ♥️🌿
ملـکہ هـاۍ گـل 🌸 ↯ بخـونید و نشـر بدید 🌱