°•○●﷽●○
#نـــاحلـــه🌸
#قسمت_پنجم
انقدر حرف زد و سوال پرسید که دیگه نتونستم دربرابر زبونش مقاومت کنم
برا همین از سیر تا پیاز ماجرای دیروزو براش تعریف کردم
اونم هر دقیقه سرشو میبرد سمت سقف و خدا رو شکر میکرد ازینکه الان زندم .
مشغول صحبت بودیم که معلم زیست با ورقه های خوشگل امتحانی وارد شد
خیلی سریع صندلیامونو جابه جا کردیم و برا امتحان آماده شدیم
با اینکه چیزی نخونده بودم ولی یه چیزایی از قبل یادم می اومد به همونقدر اکتفا کردم....
___
معلم زیست با اخم اومد سمتم و رو به من کرد و گفت
_نگاه کن تو همیشه آخری...
همیشه هم من باید به خاطر تو بشینم
ازش عذرخواهی کردمو ورقه رو تحویل دادم
در همین حین مدیر وارد کلاس شد و گف
_چون امروز جلسه داریم شما زودتر تعطیل میشین
اونایی که پیاده میرن برن اونایی هم که میخان با خانوادشون تماس بگیرن دفتر بیان
با ذوق وسایلمو از روی میزم جمع کردم و بزور چپوندم تو کیفم
از ریحانه و بچه ها خداحافظی کردمو از مدرسه زدم بیرون
یه دربست گرفتم تا دم خونه
خودمم مشغول تماشای بیرون از زاویه پنجره نشسته و کثیف ماشین شدم
یه مانتو تو یکی از مغازه ها نظرمو جلب کرد همون طور که داشتم بهش نگاه میکردم متوجه صدای تیک تیکِ قطره های بارون شدم
یه خمیازه کشیدم و محکم زدم تو سرم
با این کارم راننده از تو اینه با حالت تاسف انگیزی نگام کرد خجالت کشیدم و رومو کردم سمت پنجره
اخه الان وقت بارون باریدنه؟
منم ک ماشالله به بارون حساس مث چی خوابم میبره اخمام رفت تو هم یه دست به صورتم کشیدم و مشغول تماشای بیرون شدم
ماشین ایستاد یه نگاه به جلو انداختم تا دلیلشو بفهمم که چشام به چراغ قرمز خورد
پوفی کشیدم و دوباره به یه جهت خیابون خیره شدم همینطور که نگاهم و بی هدف رو همچی میچرخوندم یهو حس کردم قیافه ی آشنایی به چشم خورد برای اینکه بهتر ببینم شیشه ماشین رو کشیدم پایین وقتی فهمیدم همون پسریه که دیروز یهو از آسمون برای نجاتم فرستاده شد .
دوسشم کنارش بود
خیره شدم بهشون و اصلا به قطره های بارون ک تو صورتم میخورد توجه نداشم
دوستش خم شدو یه بنری گرفت تو دستش، اون یکی هم بالای داربست مشغول بستن بنر بود
دقت که کردم دیدم بنر اعلام برنامه یه هیئته...
تا چراغ سبز شه خیلی مونده بود
سعی کردم بفهمم چی دارن میگن
با خنده داد میزد و میگفت
_از بنر نصب کردن بدم میاد
از بالا داربست رفتن بدم میاد
محمد میدونه من چقدر، از بلندی بدم میاد
اینا رو میگفت و با دوستش میخندیدن
وا یعنی چی؟ الان این سه تا جمله انقدر خنده داره؟ خو لابد واسه خودشون بودکه اینطوری میخندن !
چند متر پایین ترم دو نفر دیگه داشتن همین بنرو وصل میکردن
به نوشته روش دقت کردم تا ببینم چیه
(ویژه برنامه ی شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
زیرشم اسم یه مداح نوشته شده بود
قسمت پایین تر بنر ادرس و زمان مراسم هم نوشته بود
یه لحظه به سرم زد از آدرسش عکس بگیرم)
سریع گوشیمو در اوردم زوم کردم و عکس گرفتم
یهو ماشین حرکت کرد و هم زمان صدای راننده هم بلند شد ک با اخم گفت : خانوم شیشه رو بکشید بالا سرده .ماشینم خیس بارون شد
فکرم مشغول شده بود
نفهمیدم کی رسیدیم
از ماشین پیاده شدم و داشتم میرفتم که دوباره صدای راننده و شنیدم : خانوم کرایه رو ندادین!!!
دوباره برگشتم و کرایه رو دادم بش
که اروم گفت معلوم نیست ملت حواسشون کجاست
بی توجه به طعنه اش قدمام و تند کردم و رفتم درو باز کنم تا بخوام
کلید و تو قفل بچرخونم موش ابکشیده
شدم*
ادامــہ دارد...
نویسنده✍
#غیــن_میــــم🧡 #فـــاء_دآل💚
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_است❌
🕊@dokhtaranzeinabi00
🌸خوراک مرغ
در يكي از روزهاي مردادماه سال 1366، بعد از انجام عمليات نصر7 برادر فتوحي كه جانشين تيپ الغدير بودند براي سركشي به خط آمده بودند. عده اي از برادران رزمنده به اصرار از ايشان خواستند تا ناهار را كه مي گفتند خوراك ماهي است با آنها بخورند. ايشان هم پذيرفتند. سفره پهن شد. همه منتظر بوديم تا ناهار را بياورند.
بعد از مدتي چند ظرف پر از آب همراه با قاشق در وسط سفره گذاشتند. ما كه متوجه موضوع نشده بوديم اما برادر فتوحي متوجه شدند و گفتند: خب درست است ديگر، خوراك ماهي آب است و شروع به خوردن كردند.
دو سال بعد از اين ماجرا، در پادگان شهيد عاصي زاده اهواز بوديم. برادر فتوحي كه يك چادر حصيري جلوي دژباني داشتند. بعد از نماز ما را براي ناهار دعوت كردند. آن هم خوراك مرغ! نكته عجيب اين بود كه غذاي پادگان آن روز خوراك مرغ نبود. به هرحال با خوشحالي روانه چادر برادر فتوحي شديم. سفره پهن و بعد از مدتي بشقابها روي آن گذاشته شد.
وقتي نگاه كرديم بشقابها پر بود از گندم و ذرت. برادر فتوحي گفت: چرا شروع نمي كنيد؟! مگر خوراك مرغ نيست؟!
🕊@dokhtaranzeinabi00
🏴هفدهم رجب سالروز بزرگداشت شهادت حضرت احمد بن موسي الكاظم شاهچراغ (سلام الله علیها ) تسلیت باد....
تقدیم روح مطهرش 14 صلوات محمدی
🕊@dokhtaranzeinabi00
🌸 امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند:
🔹عبودیت بر پنج رکن استوار است:
🔹خالی ساختن شکم (از حرام)
🔹 قرائت قرآن
🔹تهجّد و شب زنده داری
🔹زاری و راز و نیاز با پروردگار در هنگام صبح
🔹 گریه از خوف خداوند
📚 مستدرک الوسائل، ج 2، ص 294
🕊@dokhtaranzeinabi00
🗓 امروز دوشنبه ↯
☀️ ۱۱ اسفند ١٣٩٩
🌙 ۱۷ رجب ١۴۴٢
🎄 ۱ مارس ۲۰۲۱
📿 ذکر روز :
یا قاضی الحاجات
#حدیث_روز
لَيسَ لِمُتَوَكِّلٍ عَناءٌ
براى هيچ توكّل كننده اى رنجى نيست...
🕊@dokhtaranzeinabi00
شلمچهـ💔
آهای رفیــــق💕
تاحالاشلمچـهرفتی!؟ :)
اگهرفتیبراچنددقیقهبہیادش
بیارُتوذهنتتصـورشکن...
اگههمنرفتیمنالانبهتمیگم
شلمچهکجاست!
شلمچهیہجایخیـلیبزرگهولیتا
چشمکارمیکنهپـرازخاک...
شلمچهجاییکهحدود50هزار
نفر،تواینخاکوزمینشهیدشدند...💔
شلمچهجاییکهبویچادرخاکی
حضرتزهراسلاماللهعلیهارومیده...💔
شلمچهجاییکهحضرتآقا
گفتن:قطعهایازبهشت...
توشلمچهنسیمباعطـرسیبمیوزه!
آخهنسیمشلمچهازکربـلامیاد...
حاجحسینیکتـاتعریفمیکرد...
یهخواهرنشستهبودروهمین
خاکایشلمچـه!
خاکاروکنارزد،کنارزد،کنارزد...
رسیدبهیهجمجمه!!😭
استخوناوجمجمههاوپلاکاو
سربنداوقمقمهها...
همهروازاینجاخارجکردن...
پسخـونشهیدکجاست؟!
خونشونقاطیهمینخاکاست!😞
خونشونروچـادراست...
تاحالاباخودتفکـرکردیچندتاجـوون!
دامادیااصلاچندتا«دارونداریهمامانبابا»
زیراینخاکاست!؟💔
خونچندتاشونقاطیاینخاکاست؟
یکی؟دوتا؟صدتا؟هزارتا؟
دوهزارتا؟!دههزارتا؟
آیدخترخانممذهبی!
آیآقاپسرمذهبی!
حواستبہفضایمجازیهست!؟☝
حواستهستبہنحوهحرفزدنت؟!
حواستهستبہلفظهای
خودمونیکهگاهیوقتابہکارمیبریم!؟😔
حواستهستبہآشوببپاکردن
تودلمخاطبت؟!😣
دخترخانم...
حواستهستبہعکسپرعشوه
چادری(!) پروفایلت؟!
آقاپسر...
حواستهستبہعکسباژست
هایمختلفت؟!
نکنہگولبخوریم!
نکنهتوجیهکنیم!
نکنهحالاشهیدیکهسیسالپیش
رفتوگفتبخاطرنسلوخاکمون...
شهیدیکهگفتزندگیموفدای
آیندگانودینممیکنم...
حالاخیرهشدهباشهبہچشماتوبگه...
قرارمونایننبوداخوی!😞
قرارمونایننبودخواهـر!😞
[ بذاریدیهچیزیُتولفافهبگم!
ازخودیضربهخوردنخیلیبده!
توخودیای...
ازخودشونی...
آخهاگهاوناتوروازخودشون
نمیدونستنکهنمیرفتنبخاطر
توییکههنوزاونزمانبدنیاهم
نیومدهبودییاتوقنداقبودی
بجنگنکه!!!!!
میفهمیچیمیگم...؟ ]
عاشق،معشوقُدعوتمیکنهیا
معشوقعاشقُ؟!
عاشقمعشـوقُ!
اونروزیکهدیدیراهیشلمچهای...
بدونشهدارسماازتدعوتکردن...
گفتنبیامادلمونواسهبیقراریاتتنگ شده...
مراقبدلهامونباشیم!
فضایمجازیهممیتواند؛
سکویپروازباشد؛
وهممردابشیطان...😣
وَبِالنَّجْمِهُمْمُهْتَدونْ
بااینستارهها(شهدا)میتوانراه
راپیداکرد❤
کافیهخودتوبهشوننزدیککنی....💕
خلاصه که حواسمون باشه:)
#تلنگرررر
#دلتنگی
#شلمچه
🕊@dokhtaranzeinabi00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅سلام شلمچه ...
❤️ | گاهی وقت هاکه
بغض دلتنگی بر دلت سنگینی
می کند و دل محرمی را نمی یابی
شاید اگرچشمانت را ببندی و در کنج خاکریزی
از خاکریزهای شلمچه
بیتوته کنی کمی
آرام شوی ...
#دلتنگی
#شلمچه
🕊@dokhtaranzeinabi00
ای با وفای من مرو، دارد روانم میرود
ور میروی آهسته رو، تاب وتوانم میرود
آرامتر محض خدا، تا من کنم سیرت نگاه
بی رحمی آخرتاکجا؟ دارد امانم میرود..
💓 #دلتنگ_سرداردلها
💠در تعریف فقهی ما یک شرط اساسی برای #حجاب تعریف شده که
✔۱-️نباید جلب توجه کند،
✔۲-️حیا را افزایش دهد
✔۳-️ زینت و زیبایی ها را بپوشاند
❌اینکه چادر سرت کنی و #روسری #جیغ و زرق و برقی سرت کنی معلوم میشه متوجه نشدی یک از فلسفه ی همین چادر،حذف جلب توجه وحذف #تبرج
❌اینکه چادر سرت کنی و #رژ قرمز بزنی و یه کیلو #آرایش رو خودت خالی کنی
یعنی هنوز متوجه نشدی که فلسفه ی دیگرِسیاهی چادر ،قراره تورو درحاشیه ی
نگاه ها قرار بده نه در مرکز
❌اینکه چادر سرکنی و زل بزنی تو چشم نامحرم به بهانه همکار بودن و همکلاسی بودن بخندی وصحبت غیرضروری انجام بدی یعنی که متوجه نشدی #فلسفه دیگر چادر افزایش #حیا هست
❌اینکه #چادر سرت کنی وعکس هات و نشربدی درفضای کثیف مجازی وبترسی به چشم نیای و دیده نشی یعنی هنوز متوجه نشدی که چادر یعنی نگاهم نکن یعنی متوجه نشدی که صاحب چادرحضرت زهرا فرمودن بهترین حالت برای #زن اینکه نه نامحرمی ببینه ونه #نامحرم اونو ببینه
👈 #خنده های از ته دلت ،زینت های ظاهریت
همـه و همـه اول - امانت - خدا هست و
بعد هم فقـط برای یک نفـر است !
کسی که قرارهست تمام زندگیت را با اون شریک بشی
#مدافعین_حیا #حزب_الله
•|🖤🌱|•
#چادرانہ💞✨
ـ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ✋🏿
ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟🤨
+ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ:
ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ...!⚡️
ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳﺖﺑﺪﻫﯽ؟😐
ـ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ :
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ،🚫
ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩاند
ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ.😊
+ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ:
ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ.🙊♥️
ـ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ:
ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ...🌱
ﻣﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ،
ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟🤨
•| ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ .🙂
ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ،
ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽﮔﺬﺍﺷﺖ.🖇🌙
ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
+ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ:🌸
ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟🧐
ـ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ:
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ.😅💞
+ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ:
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ...!🌿
ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ مي كنند.
💞داستان زیبای دو رفیق
دو شهید ....
همہ جا معروف شده
بودن بہ باهم بودن ؛
تو جبهه حتے اگہ از هم
جدا شونم میڪردن آخرش ناخواستہ و تصادفے دوباره برمیگشتن
پیش هم ...!
خبر شهادت علے رو ڪه
اوردن ، مادرِ محمد هم
دو دستے تو سرش میزد و
میگفت : بچم
اول همه فڪر میڪردن علے
رو هم مثل بچش میدونہ بہ خاطر همین داره اینجورے گریہ میڪنہ .
بهش گفتن مادر تو الان
باید قوی باشے ،
تو هنوز زانوهات محڪمہ ،
تو باید مادر علےرو دلدارے بدے .
همونجورے ڪه هاے هاےاشڪ مے ریخت گفت :
زانوهاے محڪمم ڪجا بود ؟
اگه علی شهید شده مطمئنم
محمد منم شهید شده
اونا محالہ از هم جدا بشن .
عهد بستن آخہ مادر ...
عهد بستن ڪه بدون هم پیش سیدالشهدا نرن ....!
مأمور سپاهے ڪه خبر اورده
بود ڪنار دیوار مونده بود
و بہ اسمی ڪه روے پاڪت بعدے نوشتہ شده بود
خیره مونده بود ....
نوشتہ بود #شهید_سید_محمد_رجبے...🌷
مادرۍ بہ دخترش گفت:
مواظب باش وقتۍ راه میروۍ
قدمهایت👣راڪجا میگذارۍ!
دخترش جواب داد:
شما مواظب باشین قدمهایتان👣
را ڪجا میگذارید، چون من پا
جاۍ پاۍ شما میگذارم•
✾❃✿ثمره ۍ مادرخوب
دخترخوبہ•••✾❃✿
•°♡#فـداۍ_حضـرت_مــاڋر♡•°
•❃♡#یــافاطمــةالزهـــرا♡❃•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کیلیپ_جمکران_دخترونه💕🎥💔
🍀🍀🍀
تــــرانه ی عشـــ❤️ـــقـ......
برادرم؛
⇤مردان باغیرت
قبـ↷ـل از اینڪہ
زن ِمُحجّبـہ داشتہ باشند
◢چشمــان◤ ⇠مُحجّبـہ⇢ دارند
بہ مردان بگو چشم هاے خود را از نگاہ ناروا فروبندند نور-۲۳
#حجاب_مختص_زنان_نیست
از اردوۍ راهیان نور کہ برمےگشتیم،
بہ من میگفت چادر خاکےات را در خانہ بتکان!
میخواهم خاکے کہ شهدا روۍ آن پرپر شده اند
در خانہام باشد...🕊🥀
#شهیدحمیدسیاهکالےمرادۍ🕊
#بہروایتهمسرشهید✨
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
🇮🇷#سعید_سامانلو
🇮🇷#مدافع_حرم
🇮🇷#سوریه
#بابای_مهربونم...♥️
#دختر است
و نازکردن براے بابا😔
و "نفَسِ بابائے" شنیدن از #بابا
💥امّا
#نازدانہات چہ کند
بادنیا دنیا، دلتـنگےاش💔
و آرزوے #نازکردن برایت
دلش #دختـر مےخواست
دختری ڪہ با شیرین زبانے
" #بابا " صدایش ڪند ...
#حلمـا خانـم ۱۸ روز پس از
شهـادت " پـدر" بہ دنیا آمد.
#شهید_میثم_نجفی
#دردانه_شهید
#دخترا_بابایی_اند
#چادرانه 🌸
بانـــــ😇ـــــو
تُـ🌺 فرِشتِہ خدایے
با بال هاے سیــــ🖤ــــاهے
ڪہ تو را آسمانے ڪردهـ🕊
اَمّا☝️
هَر وَقت ڪِہ لِباســـــ👕ـــــ حیـا را
تَنِ جِســــ👇ــــمَت مےڪُنے
بِہ روحَت نیز گَوشـ👂ـزَد ڪُن
حَیاےِ دُختَـــ🎈ـــرانِہ اَش را
ایمانَــــ📿ــــش را،اِعتِقــاداتَش را
پُشتِ دَر🚪 جا نَگُــذارَد
وَ گَرنَــہ✋
شِیطانـــ👹ـــ هم فِرِشتِه اے بُود
ڪِہ راندِهـ👣 شد
اِے فِرِشتِہ تَرینـ🌹
مُواظِب باشـ☝🏻
راندِه شُدِه ےِ دَرگاهِ حَق نَباشی
#طنز_جبهه
دڪتر با خنده بهش گفت:
برادر مگه پشتِ لباست ننوشتے
ورود هر گونه تیر و ترکش ممنوع؟🤨
پس چرا مجروح شدی ؟!
گفت: دڪتر جآن؛ ترکشه بیسواد بوده!
تقصیر من چیه !🤷♂😂😂
#طنزِ_جـبـــهہ😂
یـکے از عمیلیات ها بود که
فرمانده دستور داده بود
شب هیچ کس تکون نخوره وصداش در نیاد😳
وقت نماز صبح شد
آفتابه رو برداشتم ورفتم وضو بگیرم
که یکدفعه احساس کردم کسی آن طرفتر تکان میخورد😥
ترسیدم😫
نمیتوانستم کاری بکنم ،تنها بووم وبدون اسلحه ویک متر جلوترم یک بعثی که اگه برمیگشت و منو میدید شهادتم ختمی بود😂
شروع کردم به دعا گفتم خداجون من که نیومدم کار بدی بکنم که الان گرفتار شدم اومدم وضو بگیرم پس کمکم کن
یک لحظه چیزی به ذهنم رسید👏👌
😂لوله ی آفتابه رو گذاشتم و رو سر عراقی و گفتم حَرِّڪ....😂😂😂
بیچاره انقدر ترسیده بود که همش به عربی میگفت:نزن...
اینطوری شد که همه چی رو هم اعتراف کرد وعملیات به نفع ایران تموم شد😂😂
وتا صبح همه ی رزمنده ها وفرماندمون از خنده داشتند غش میکردند😅😂😟
تااینکه فرمانده گفت:بچه ها دلتون و پاک کنید اونوقت با یک آفتابه هم میشه دشمن و نابود کرد😂😂
ﺑﻌﻀﯽﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ...
ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎشه، کافیه.
نماز هم نخوندی نخون...
روزه نگرفتی نگیر.
به نامحرم نگاه کردی اشکال نداره و.........
فقط سعی کن دلت پاک باشه...
ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :👇
✅ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﺁﻣﻨﻮﺍ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ]
🔸ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ.
ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ.
🌹ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ🌹
اللﮩـم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸
#تلنگر
#ماه_رجب
💠 #نماز، نوعي مکالمه با خداست. در حمد و سوره خدا با انسان و در ساير اذکار، انسان با خدا مکالمه ميکند. و اين مکالمه براي اهل معرفت، معاشقه است.
💠بالاترين لذّت آنان در دل شب، مکالمه و معاشقه با خدا از طريق #نماز_شب و #خواندن_قرآن است.
🌺 آدميان راه را گم کردهاند و دچار نگراني روي نگراني شدهاند و پناهگاه مطمئنّي در دنيا ندارند.
نميفهمند که تنها پناهگاه انسان، خداوند است و ياد او آرامبخش دلهاي نگران و مضطرب است.
أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
آگاه باش كه با ياد #خدا دلها آرامش ميابد.♥️
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🕊
@dokhtaranzeinabi00
💥#تلنگر
📌گمنامے!
تنها براۍ "شهدا" نیست
میتونے
زنده باشے و سرباز حضرت زهرا ۜ باشے
اما یہ شرط داره!
🖇باید فقط براۍ خدا کار کنے
نہ خلق خدا
و چہ قشنگ است گمنامے...
•••🕊
#طنز_جبهه😁
رزمنده اے توے جبهہ بےسیم 📞
میزنہ میگہ۵۰۰۰ تا عراقے
دستگیر ڪردم 😎💪🏻
بیاید تا بیاریمشون
میگن خودت بیار
میگہ نه شما بیاین داداش
اینا نمیذارن بیام😐😂
#خنده_حلال😄
#لبخندبزنبسیجے
خیلی قشنگه دختر خانم های چادری حتما بخونن عالیه😍😍
دختره میگه:
شلوارم اسلش بود....
اما☝️🏻چادرم را برداشتم و رفتم بیرون 🧕🏻☺️
سوار ماشین شدم🚗
و بعد از کمی رانندگی رسیدم اما....
چنتا پسر نشسته بودن و داشتن به من نگاه میکردن 👀
دقیقا سر اون راهی که من میخواستم رد بشم🙈
نمیدونستم چیکار کنم
امابا وجود چادرم میدونستم کامل هستم
و از نگاه های حرام محافظت میشم😍😌
اما... همینی که از ماشین پیاده شدم😳
شلوار اسلشم امد بالا😰😱
داشتن نگاه میکردن اما من همچنان در شُک😑
حتی نميتونستم بشینم و درستش کنم😞
اونا همچنان داشتن نگاه میکردن😒
خیلی برام سخت بود اما همینی که استادم...
سردی چادرم را روی ساق پام حس کردم😍☺️
چادرم پامو پوشونده بود🦋
حس قشنگی بود 💖
اون لحظه از 🌹 خدا 🌹 تشکر کردم
فهمیدم چادرم تاج بندگی منه 🌸
و من در اون کامل هستم و در اون آرامش دارم🌺
کپی کنید کپی واجبه با زکر صلوات برای سلامتی و تجلیل در ظهور آقا امام زمان😍😍☺️☺️🙏🏻🙏🏻
#چادر_تاج_بندگیه_منه