eitaa logo
♡دخترونه خاص♡
2.1هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
28 فایل
❣️بــســم الـلّـه الـرحمـن الـرحـیـم❣️ 🦋بـه کـانـال خـودتـون خـوش اومدیـد🦋 کپی حلال🌿🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانہ✨ همیشھ آیہ‌ی [ وَ جَعَلْنا ] را زمزمھ می‌کرد . گفتم : آقا ابراهیم ، این آیھ برایِ محافظت در مقابل دشمن است اینجا کھ دشمن نیست! نگاه معنا داری کرد و گفت : دشمنی‌بزرگتر از شیطان هم وجود داره؟ شهیدانهـ🌱 @dokhtarounehkhas
⇠بہ‌حجــ🌱ــآب احترام‌بگذارید‌ڪہ...(꧇ @dokhtarounehkhas
🥀🖤 می گفت: چادر یادگار حضرت زهرا(س) است. ایمان یک زن وقتی کامل می شود که حجاب را کامل رعایت کند.♥️ @dokhtarounehkhas
«🌼🌿» مۍ‌گفت‌:‌ اگر‌مۍگویید‌الگویتان‌حضرت‌زهرا‌ۜاســت‌ باید‌کـٰارۍ‌کنید‌کہ‌ایشان‌‌از‌شماراضۍ‌باشد🌱'! @dokhtarounehkhas
♡دخترونه خاص♡
‹💚🌿›
✍مقيد بود هر روز را بخواند. حتي اگر كار داشت و سرش شلوغ بود، حتما سلام آخر زيارت عاشورا را ميخواند. دائما می‌گفت: "اگر دست جوانان را در دست علیه بگذاريم، همه مشكلاتشان حل می‌شود و امام با ديده لطف به آنها نگاه می‌كند. 🌷🕊 @dokhtarounehkhas
♡دخترونه خاص♡
‹💜🌿›
برادر اِبرٰاهیـــــمْ مےڱفتْ : بـــِــہ حجـ𑁍ــــآب اِحترٰامــ بُگذاࢪید.... ڪِہ حِفـــــظ آࢪٰامـــــش و بِهتـــــرینْ أمـــــر بـــِــہ مَـــ؏ـــــروف بَرٰا؎ شُمـــــآست ...! @dokhtarounehkhas
♡دخترونه خاص♡
‹💚🌿›
🍽 جلسه فرماندهان بود. بعد از شام هر چه به ابراهیم گفتند که بیا و برایشون دعای توسل بخوان قبول نکرد، او با ناراحتی می‌گفت: من دعای خودم را خواندم! 👥 جلسه به پایان رسید و همه آماده بازگشت به محل قرارگاه و لشکر ها شدند. حاج حسین می‌گفت: وقتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم، یک بسته را به ابراهیم دادم و گفتم: برایت نان و کباب آوردم! 💢 ابراهیم همین طور که پشت فرمان نشسته بود، نان و کباب را از من گرفت و با دست دیگر از شیشه ماشین به بیرون پرت کرد! بعد هم گفت: من با بسیجی ها نان و سیب زمینی خوردم. بگذار این غذا را حیوانات بیابان بخورند. ⚡چیزی نگفتم ، ابراهیم چند لحظه بعد گفت: تمام ما بسیجی هستیم، وای به روزی که غذای بسیجی و فرمانده تفاوت داشته باشد، آن موقع کار مشکل می شود. 🌷 @dokhtarounehkhas
♡دخترونه خاص♡
‹🌻🌱›
همیشه میگفت: به حجـــاب احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست چادر برای زن یک حریمه یک قلعه ویک پشتیبان است... از این حریم خوب نگهبانی کنید... @dokhtarounehkhas
♡دخترونه خاص♡
‹💚🌿›
همراه با ابراهیم به سمت مقر سپاه میرفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم، بیا زودتر بریم مقر، همونجا نماز رو میخونیم. ما که بیکار نیستیم. داریم کار رزمنده ها رو انجام می‌دهیم. این هم مثل نمازه. با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت: تموم این کارها بازیه. هدف از جنگ و جبهه و... اینه که نماز زنده بشه. هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم. انشاءالله اثر اهمیت به نماز اول وقت رو تو زندگی خودت می‌بینی. @dokhtarounehkhas
♡دخترونه خاص♡
‹💛🕊›
همه جمع شده بودند مسابقه حساس والیبال بینِ معلم مدرسه یعنی ابراهیم هادی و منتخب دانش‌آموزان بود ! وسط بازی توپ را نگه داشت ؛ صدایِ اذان می‌آمد با صدای رسا اذان گفت .بچه‌ها صف گرفتند و در حیاط مدرسه نماز جماعت بر پا شد .. - آری از مهم‌ ترین علل ترقیِ ابراهیم ، اقامھ نمازاول‌وقت و جماعت بود🌼 @dokhtarounehkhas
{🌺🌿} مےگفت:وقتےبراےورزش •یامسابقات‌ڪشتےمےرفتم، •همیشہ‌دو‌رڪعت‌نماز‌مےخواندم •پرسیدم‌چرا...؟! •گفت:ازخدامےخوام‌ •تومسابقہ‌حال‌ڪسےرونگیرم... :) ༺————(𑁍)————༻ @dokhtarounehkhas
♡دخترونه خاص♡
‹🌷☘›
🔸به یکی از دوستانِ شهید ابراهیم هادی گفتم: 🔹خاطره‌ای از ابراهیم به یاد دارید؟گفت: 🔸یک بار که به خاطر موهام جلویِ دوستانم قیافه گرفته بودم، ابراهیم آمد کنارم و آرام گفت: نعمتی که خدا به تو داده را به رخِ دیگران نکش.👌 @dokhtarounehkhas