eitaa logo
🥺:)))
24 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
393 ویدیو
16 فایل
بِســمِ‌رَبِ‌اَباعَبدِاللهِ‌الحُسَین🍃✨ دلـ ندارمـ‌‌ که‌‌ به معشوقـ‌ زمینی بدهمـ ! دلـ من گوشهـ صحنت به خدا جاماندهـ ... 💔 ناشناسمون🌸♥️ https://harfeto.timefriend.net/16421497838897 #تابع_قوانین_ایتا_و_جمهوری_اسلامی🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
من(کلافه): مامان بسه دوسال گذشته شما هنوز تو فکر رویایی؟ بابا من دوساله ازدواج کردم، اونم ازدواج کرده تروخدا فراموش کن این گذشته لعنتی رو دنیا دستم رو گرفت دنیا : آروم باش امیرم ناهید : امیر تو کی میخوای بزرگ بشی، مگه اون دختر چیکارت کرده که حتی حاضر به دیدنش هم نیستی؟ کلافه سری تکون دادم ناهید : آره تو زن داری اونم ازدواج کرده، مگه من گفتم زنت رو ول کن برو سراغش، من میگم ببینش همین من : نمیتونم، حاضرم بمیرم اما چشمم به اون چشماش نیوفته ناهید : چون بچه ای هنوز، بچه ای که اینطوری فکر میکنی من : شما فکر کن من بچه ام اما بدون بخاطر خودشه که دوست ندارم کسی بفهمه چه غلطی کرده ناهید : هر کاری ام که کرده باشه نباید اینطوری رفتار کنی اگه یه سر دست زنت رو بگیری بری دیدنش چی میشه؟ دیگه داشتم عصبی میشدم من(عصبی): مامان من میگم نمیخوام اسمش رو بشنوم شما میگی برو ببینش دنیا : اما امیر یه رفتن به بیمارستان که... نداشتم حرفش تموم بشه من(عصبی) : دنیا تمومش کن! نههه ناهید : چقدر کینه ای امیر، چرا نه؟ کلافه دستی به موهام کشیدم من(عصبی، بلند) : اون دختره بچمو کشته پاشم برم دیدن قاتل بچم؟!... نویسنده❣کیانا و نوشین بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
من(کلافه): مامان بسه دوسال گذشته شما هنوز تو فکر رویایی؟ بابا من دوساله ازدواج کردم، اونم ازدواج کرده تروخدا فراموش کن این گذشته لعنتی رو دنیا دستم رو گرفت دنیا : آروم باش امیرم ناهید : امیر تو کی میخوای بزرگ بشی، مگه اون دختر چیکارت کرده که حتی حاضر به دیدنش هم نیستی؟ کلافه سری تکون دادم ناهید : آره تو زن داری اونم ازدواج کرده، مگه من گفتم زنت رو ول کن برو سراغش، من میگم ببینش همین من : نمیتونم، حاضرم بمیرم اما چشمم به اون چشماش نیوفته ناهید : چون بچه ای هنوز، بچه ای که اینطوری فکر میکنی من : شما فکر کن من بچه ام اما بدون بخاطر خودشه که دوست ندارم کسی بفهمه چه غلطی کرده ناهید : هر کاری ام که کرده باشه نباید اینطوری رفتار کنی اگه یه سر دست زنت رو بگیری بری دیدنش چی میشه؟ دیگه داشتم عصبی میشدم من(عصبی): مامان من میگم نمیخوام اسمش رو بشنوم شما میگی برو ببینش دنیا : اما امیر یه رفتن به بیمارستان که... نداشتم حرفش تموم بشه من(عصبی) : دنیا تمومش کن! نههه ناهید : چقدر کینه ای امیر، چرا نه؟ کلافه دستی به موهام کشیدم من(عصبی، بلند) : اون دختره بچمو کشته پاشم برم دیدن قاتل بچم؟!... نویسنده❣کیانا و نوشین بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
من(کلافه): مامان بسه دوسال گذشته شما هنوز تو فکر رویایی؟ بابا من دوساله ازدواج کردم، اونم ازدواج کرده تروخدا فراموش کن این گذشته لعنتی رو دنیا دستم رو گرفت دنیا : آروم باش امیرم ناهید : امیر تو کی میخوای بزرگ بشی، مگه اون دختر چیکارت کرده که حتی حاضر به دیدنش هم نیستی؟ کلافه سری تکون دادم ناهید : آره تو زن داری اونم ازدواج کرده، مگه من گفتم زنت رو ول کن برو سراغش، من میگم ببینش همین من : نمیتونم، حاضرم بمیرم اما چشمم به اون چشماش نیوفته ناهید : چون بچه ای هنوز، بچه ای که اینطوری فکر میکنی من : شما فکر کن من بچه ام اما بدون بخاطر خودشه که دوست ندارم کسی بفهمه چه غلطی کرده ناهید : هر کاری ام که کرده باشه نباید اینطوری رفتار کنی اگه یه سر دست زنت رو بگیری بری دیدنش چی میشه؟ دیگه داشتم عصبی میشدم من(عصبی): مامان من میگم نمیخوام اسمش رو بشنوم شما میگی برو ببینش دنیا : اما امیر یه رفتن به بیمارستان که... نداشتم حرفش تموم بشه من(عصبی) : دنیا تمومش کن! نههه ناهید : چقدر کینه ای امیر، چرا نه؟ کلافه دستی به موهام کشیدم من(عصبی، بلند) : اون دختره بچمو کشته پاشم برم دیدن قاتل بچم؟!... نویسنده❣کیانا و نوشین بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
من(کلافه): مامان بسه دوسال گذشته شما هنوز تو فکر رویایی؟ بابا من دوساله ازدواج کردم، اونم ازدواج کرده تروخدا فراموش کن این گذشته لعنتی رو دنیا دستم رو گرفت دنیا : آروم باش امیرم ناهید : امیر تو کی میخوای بزرگ بشی، مگه اون دختر چیکارت کرده که حتی حاضر به دیدنش هم نیستی؟ کلافه سری تکون دادم ناهید : آره تو زن داری اونم ازدواج کرده، مگه من گفتم زنت رو ول کن برو سراغش، من میگم ببینش همین من : نمیتونم، حاضرم بمیرم اما چشمم به اون چشماش نیوفته ناهید : چون بچه ای هنوز، بچه ای که اینطوری فکر میکنی من : شما فکر کن من بچه ام اما بدون بخاطر خودشه که دوست ندارم کسی بفهمه چه غلطی کرده ناهید : هر کاری ام که کرده باشه نباید اینطوری رفتار کنی اگه یه سر دست زنت رو بگیری بری دیدنش چی میشه؟ دیگه داشتم عصبی میشدم من(عصبی): مامان من میگم نمیخوام اسمش رو بشنوم شما میگی برو ببینش دنیا : اما امیر یه رفتن به بیمارستان که... نداشتم حرفش تموم بشه من(عصبی) : دنیا تمومش کن! نههه ناهید : چقدر کینه ای امیر، چرا نه؟ کلافه دستی به موهام کشیدم من(عصبی، بلند) : اون دختره بچمو کشته پاشم برم دیدن قاتل بچم؟!... نویسنده❣کیانا و نوشین بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love