هدایت شده از 🤍:)
#قسمت_دوم
#سه_دقیقه_در_قیامت
.گـفتم: مـن نـمیخواهم بـاطن آلوده داشته بـاشم.
مـن مـیترسم بـه روزمرگی دنیا مبتلا
شـوم و عـاقبت خـودم را تـباه کـنم😢 لـذا به
حضرت عزرائیل التماس میکردم که زودتر به
سراغم بیاید!😱
چـند روز بـعد، بـا دوستان مسجدی پیگیری
کـردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل
و خـانواده شـهدا راهانـدازی کنیم. با سختی
فراوان، کارهای این سفر را انجام دادم و قرار
شـد، قـبل از ظهر پنجشنبه، کاروان ما حرکت
کند. روز چهارشنبه، با خستگی
زیاد از مسجدبـه خـانه آمـدم.
قبل از خواب، دوباره به یاد
حـضرت عـزرائیل افتادم و شروع به دعا برای
نزدیکی مرگ کردم.😔
الــبته آن زمـان سـن مـن کـم بـود و فـکر
مـیکردم کـار خـوبی میکنم.نمیدانستم که
اهـل بـیت عـلیه الـسلام: ما هیچگاه چنین
دعایی نکردهاند🌸 آنها دنیا را پلی برای رسیدن
بـه مقامات عالیه میدانستند.
خسته...
ادامه دارد•••