#السلامعلیڪیاصاحبالزمانعج 🤍🌿
جوابِ سلام، واجب است!
پس بیایید...
هر روز صبح...به او سلام ڪنیم!
السَّلاَمُعَلَى وَارِثِالْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِالْأَوْصِيَاءِ
🥀اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🥀
سینهزدن برای علمدار واجب است
این دست و سینه روز جزا آبروی ماست
#السلامعلیکیاابوالفضلالعباس
🕊•⸤#خداےخوبِابراھیم ⸣
دقت در وقت نماز . . .🌿!
.
سال ۱۳٥۹ بود. برنامه بسیج تا نیمه شب ادامه داشت. دو ساعت مانده به اذان، کار نیروها تمام شد. ابراهیم رفقا را جمع کرد و شروع به صحبت کرد و از خاطراتش کفت. او این گونه بچه ها را تا اذان بیدار نگه داشت. ابراهیم به مسئول بسیج گفت: اگر این بچه ها همان ساعت میرفتند معلوم نبود برای نماز صبح بیدار شوند. شما یا کار بسیج را سریع تمام کنید یا آنها را بیشتر نگه دارید که نماز صبح را بخوانند و بروند تا خدای ناکرده نمازشان قضا نشود.
باید به نماز اهمیت ویژه ای بدهیم. چرا که باعث از بین رفتن گناهان میشود.
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ۚ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ٤۱۱
«در دو طرف روز و اوایل شب، نماز را برپادار. چرا که حسنات، گناهان(و آثار آنها) را از بین میبرند.
این تذکری است برای کسانی که اهل تذکرند.»
سورھ هود آیھ۱۱۴
~حضرت علی علیه السلام
در مورد آیه ی فوق میفرمایند:
امید بخش ترین آیۀ قرآن همین آیه است.~
.
•.
💢 اعمال روز عاشورا
1⃣ خواندن زیارت عاشورا با ۱۰۰ لعن و ۱۰۰ سلام
2⃣ سعى کنند در نفرین و لعن بر قاتلان آن حضرت و یکدیگر را تعزیت گویند در مصیبت آن جناب و بگویند:
اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنا وَاُجورَکمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ
بزرگ گرداند خدا پاداش ما و شما را در سوگواریمان براى حسین علیه السلام
وَجَعَلَنا وَاِیاکمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ
و قرار دهد خداوند ما و شما را از خون خواهانش به همراه ولیش امام مهدى از خاندان محمد علیهم السلام
3⃣ شایسته است در این روز مقتل بخوانند و یکدیگر را بگریانند
4⃣ خواندن هزار مرتبه توحید در این روز فضیلت دارد و روایت شده که خداوند رحمان نظر رحمت بسوى او کند .
5⃣ خواندن دعای عشرات
6⃣ اگر کسى در این روز نزد قبر امام حسین علیه السلام باشد و مردم را آب دهد مثل کسى باشد که لشکر آن حضرت را آب داده باشد و با آن جناب در کربلا حاضر شده باشد .
7⃣ شایسته است که شیعیان در این روز امساک کنند از خوردن و آشامیدن بى آنکه قصد روزه کنند و در آخر روز بعد از عصر افطار کنند به غذایى که اهل مصیبت مى خورند مثل خرما و نان و امثال آنها نه مثل غذاهاى لذیذه
و آنکه جامه هاى پاکیزه بپوشند و بندها را بگشایند و آستین ها را بالا کنند به هیئت صاحبان مصیبت و علاّمه مجلسى در زادالمعاد فرموده و بهتر آنست که روز نهم و دهم را روزه ندارند زیرا که بنى امیه این دو روز را براى بَرکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه مى داشتند و احادیث جعلی بسیار در فضیلت این دو روز و روزه آنها بر حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله وارد کرده اند و از اهل بیت عَلیهمُ السلام در مذمّت روزه این دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است و ایضا بنى امیه علیهم اللَّعْنَةُ از براى برکت آذوقه سال را در روز عاشورا در خانه ذخیره مى کرده اند .
8⃣ در آن روز آذوقه در خانه ذخیره نکند و نخندد و مشغول لهو و لعب نگردد .
9⃣ هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت کند و بگوید:
اَلّلهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَینِ علیه السلام
0⃣1⃣ شایسته است که شیعیان در این روز خود را مشغول کار های دنیا نکنند و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشند و در آخر روز عاشورا سزاوار است یادآوری از حال حرم امام حسین علیه السلام و دختران و اطفال آن حضرت که در این وقت در کربلا اسیر دشمنان و مشغول به حزن و گریه بودند و مصیبت هایی که بر آن ها گذشت که در خاطر هیچ آفریده ای خطور نکند و قلم را تاب نوشتن نباشد.
1⃣1⃣ خواندن زیارت وارث
📚 منبع؛ مفاتیح الجنان
🕌 سلام به محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
عمرتون حسینی
✴️ثواب عجیب لعنت کردن قاتلان حسین علیه السلام
🔸داود رقى مى گوید: «روزى در خدمت امام صادق علیه السلام بودم. حضرت مقدارى آب نوشید و بى اختیار اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد.
🔸آن گاه فرمود: «اى داوود! خدا لعنت کند قاتلان حسین علیه السلام را. پس هرکس که آبى بیاشامد و جدّم حسین علیه السلام را یاد کند و بر قاتلان او لعن و نفرین کند، خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در درجه هاى بلند، جاى دهد و مانند این است که صد هزار بنده را آزاد کرده باشد. پس او در روز قیامت با دلى شاد و چهره اى خندان محشور مى شود».
«وَيَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ ۚ »
از جایی که فکرشم نمیکنم کربلا بهممیدی ؟
☘
فرياد رسي #صلوات در قبـر
شبلي نقل نموده است:
من همسايه اي داشتم که وفات نمود.
او را خواب ديدم،
از او پرسيدم: خدا با تو چه کرد؟
گفت : اي شيخ ! هول هاي بزرگ ديدم،
و رنج هاي عظيم کشيدم.
از آن جمله به وقت سوال منکر و نکير،
زبان من از کار باز ماند.
با خود مي گفتم : واويلاه،
اين عقوبت از کجا به من رسيد؟
آخر ، من مسلمان بودم و بر دين اسلام مُردم.
آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبيدند.
ناگاه شخصي نيکو موي و خوش بوي آمد ،
ميان من و ايشان حايل شد
و مرا تلقين کرد تا جواب ايشان را
به نحو خوب بدهم ،
از آن شخص پرسيدم : تو کيستي – خدا تو را رحمت کند – که من را از اين غصه خلاصي دادي؟
گفت: من شخصي هستم که از صلواتي که تو بر پيغمبر (صلی الله علیه وآله) فرستادي آفريده شده ام، و مامورم در هر وقت و هر جا که در ماني به فرياد تو رسم
منبع: آثار و برکات صلوات ص ۱۳۱
✨به نیت فرج آقا صاحب الزمان (عج)
سـه صلـوات هـدیه کنید✨
زيارة_الناحية_المقدسة_ميثم_التمارMP3_128K_1_5335020680725399680.mp3
33.04M
#زیارت_ناحیه_مقدسه (زیارت امام حسین علیه السلام از زبان حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف)
توصیه شده در روز #عاشورا حتما خونده بشه
بریم واسه پارت جدید✨
لطفا قبل از خوندن پارت، ۱۰ صلوات برای سلامتی سربازان گمنام آقا امامزمان«عج» و سلامتی و ظهور مولامون، حضرتولیعصر«عج» بفرستین🙃
#سربازسید-؏لی
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨
🌙✨🌙✨🌙
🌙✨🌙✨
🌙✨
"بیقرای های لیلی"
پارت7
#مازیار
از وقتی با علی اینا آشنا شده بودم خیلی حالم بهتر شده بود من خونه عمم تهران بود اما اونقدر بهم بدی کرده بود که حتی جرئت فکر کردن به خونه اونارو هم نداشتم.
مادر علی زن خیلی مهربونی بود و من را یاد ماردم می انداخت.
یه چیز های تاری از محبت های قشنگ مادرم به یاد دارم که مادر علی برام تازشون کرد🙃😞
درسته پدرم از شیر مرغ تا جون آدمیزاد برام تهیه میکرد اما اختیار ازدواج من دست خودش بود. من یک سال بعد از مرگ مادرم عمه ام به پدرم گفت مازیار رو بده به من بزرگ کنم اینجا با بچه ها بازی میکنه اما من از همون اولی که عمه ام رو می دیدم لرز به کل بدنم می افتاد اما بچه بودم و اون منو با بچه هاش سرگرم میکرد.
تا 10 سالگی پیش عمه ام بودم ازم خیلی کار میکشید منم چون هم بچه بودم و هم از او میترسیدم مجبور به انجام دادن بودم.
یک روز پدرم به خانه عمه آمد تا من را ببینه بعد عمه ام گفت برو بازی کن با پدرت حرف دارم.
من عقلم کامل تر شده بود دیگر همه چیز را میفهمیدم پشت مبل قایم شدم تا به حرف هایشان گوش دهم.
+ببین جهانگیر جان پسرت الان بزرگ شده و بیشتر میفهمد چون اسمشون با سارای من رو همه بیشتر از این نمیتونه اینجا بمونه چون اینجوری سارا رو مثل خواهرش فرض میکنه.
-باشه خواهر من مازیار را میبرم ببخشید زیادی مزاحم شده.
+این چه حرفیه مراحمه.
معنی حرف های عمه را نمیدانستم اما در سریالی که میدیدم یعنی باید با هم ازدواج میکردیم!
من از سارا متنفر بودم تازه او یک سال از من بزرگتر بود.
من به خانه خودمان رفتم اما این حرف ها زیادی فکرم را درگیر خودش کرده بود.
بیست سالم که شد پدرم با من در باره ازدواج با سارا صحبت میکرد.
منم رک به پدرم گفتم که هم از من بزرگتر است و هم من به او هیچ علاقه ای ندارم.
پدرم گفت تو بیخود میکنی اون دختر باید عروس من بشه.
عمه ام بخاطر پول پدرم دوست داشت که من دامادش بشوم وگرنه از من بیزار بود.
من که دیدم پدرم ول کن نیست فقط مجبور بودم بهانه بیاورم.
همینجور 2 سال گذشت که با علی آشنا شدم و به این بهانه به شکر آباد آمدم.
عمه ام با مرد ساده ای و حلال خوری ازدواج کرده بود که خیلی پولدار نبود و خانه شان در شکر آباد بود.
مرد مهربون و نماز خوانی بود اما عمه و دخترش سارا برایشان هیچ غیر خوش گذرانی مهم نبود.
حتی شوهرش با ازدواج ما موافق نبود.
ولی معلوم نیست عمه چه به او گفته که او را خام خودش کرده است.
روز اولی که به خانه ی علی اینا رفتم وقت سفره پهن کردن دختری را دیدم خیال کردم او خواهر علی است و البته بود😀
از وقتی او را دیدم تا این یک هفته در فکرش بودم نمیدانم چرا این حس به من القا شده بود.
اولین بار بود که نسبت به خواهر علی چنین حسی داشتم ولی این حس را هیچ وقت به دختر عمه ام سارا نداشتم.
قصد کردم که این قضیه را با علی در میان بگذارم.
از خانه دوستم به آنجا رفتم تا قضیه را برایش مطرح کنم امید وارم فقط عصبی نشه
...............●.............
+کیه!؟
در رو باز کن منم علی جان😀
+اومدم صبر کن.
سلام خوبی داداش؟🤝
+الحمدالله شما خوبی.
شکر.
بفرما داخل😊
خیلی ممنون.
میشه رو تخت تو حیاط بشینیم!
+چرا؟ میریم داخل اینجا هوا سرده😐
اشکال نداره خیلی طول نمیکشه.
+باشه بگو.
راستش چجوری بگم، خیلی سخته😞
چرا خوب؟ خجالت میکشی؟😅
+خوب آره😓
شوخی کردم بگو خجالت نکش با من راحت باش داداش🙃
واقعیتش روز اولی که خونتون اومدم خواهرتون رو دیدم...
اخم هاش تو هم رفت و گفت:
+خوب دیدی منظورت چیه؟🤨
میدونم جای خوبی برای این حرفا نیست ها ولی
من به خانم کامروا علاقه مند شدم.
اخم هاش تو هم رفت
+😠
واقیعتش ازش ترسیده بودم
+......
+من کار دارم باید برم🚶🏼
باشه فکراتو بکن خداحافظ.
از اونجا بیرون رفتم مطمئن بودم عصبی میشه ولی اگر قبول نکنه چی؟😥
خدایا خودن کمکم کن🤲🏻
...............●...............
-سلام اومدی؟
آره
-چیشد قبول کرد؟
چه حرف هایی میزنی ها سیا اونقدر عصبی شده بود که... نگم برات
-خوب مگه حرف بدی زدی!؟
نه اما خواهرشه روش غیرت داره.
-خوب من امشب یه مهمونی دارم برو بیارش اینجا و از دلش در بیار.
آهااز اون مهمونی ها😤 من میگم پسره اهل این چیزا نیست بعد تو میگی..☹️
-حالا بیارش ظرری نداره.
حالا یه کاریش میکنم فعلا.
-فعلا داداش🤝
..............●..............
+الو بله؟
سلام علی منم
+بفرمایید کاری داشتی؟
میگم ما با بچه ها یه مهمونی گرفتیم تو هم بیا خونه همون دوستم سیاوش.
+ممنون من وقت ندارم.
بیا علی اذیت نکن
+گفتم که وقت ندارم.
لطفا، خواهش میکنم
+باشه شاید اومدم.
پس میبینمت فعلا🖐🏻
+یاعلی🖐🏻
بلاخره اومد اما با یه قیافه ای اومد که همه مسخره اش میکردن.
سلام علی خوبی چه عجب😄
+سلام، الحمدالله
+میگم مگه نگفتی
مهمونی اینکه شبیه به .... ماجرا چیه مازیار؟
خوب اینم مهمونی دوستای ماست دیگه😀
+لعنت بر شیطون چیکار میکنی تو با این سر و وضعیت از خواهر من؟😠استغفرالله
+🚶🏼♂
علی ترو خدا صبر کن من میخواستم از دلت در بیارم😔
+اینجوری؟ متاسفم، با ناموس مردم☹️
بخدا اونجوری که تو فکر میکنی نیست.
+-قسم نخور مازیار.
باشه فقط یک دقیقه برو تو این اتاق تا من بیام حرف میزنیم بعد هر کجا خواستی برو.
+کار دارم نمیشه
تروخدااا🤕
+گفتم نمیشههه
+مازیار تو نماز خوندی توبه کن.
+😞😞
آخرش رفت، علی دوست واقعی بود نه این رفیقام، واقعا علی رو دوست داشتم.
+داشتم از اونجا میزدم بیرون که صدای علی و حمید اومد فکر کنم حمید دوباره زیادی مصرف کرده بود اینجور مواقع اصلا حالش دست خودش نبود.
حمید چه خبرته؟ چرا داد میزنی😠
علی کجاست؟
-تو هرکاری دخالت میکنه این کیه همرات اوردی؟
حرف نزن کوش، کجاست؟؟
افتاد.
چی از پنجره یا خدا😰
تو چیکار کردی لعنتی؟😠
-باس دخالت نمیکرد. بعدشم مقصر خودش بود.
بی شرف.
زنگ زدم به اورژانس
×شما چه نسبتی دارید باهاشون آقا؟
دوستشون هستم.
×ایشون حالشون اصلا خوب نیست لطفا به خانوادشون خبر بدید.
باشه چشم.
رفتم در خونشون مادرش در رو باز کرد.
+سلام پسرم خوبی! بفرما تو😊
سلام ممنونم حاج خانوم میخواستم درمورد علی باهاتون صحبت کنم
+یا خدا پسرم چش شده؟😢
لطفا آروم باشید میگم.
ببینید چطوری بگم!" علی...علی بیمارستانه😓
تا قضیه رو بهشون گفتم........
ادامه دارد...
به قلم: م. برائی نژاد✍🗒
لینک برای نظرات⇩
https://harfeto.timefriend.net/16586937022736
کپی از رمان، در ایتا با ذکر نامنویسنده آزاد✅
(⭕️اگر در پیامرسان دیگهای (سروش، روبیکا و...) کپی میکنید، لینککانال و نامنویسنده هردو باید باشند... در غیر این صورت، کپی حرامه و رضایت ندارم!❌)
لینک کانال⇩
@doktaranhoseyni