eitaa logo
دولت انقلابی جوان 😊✋
185 دنبال‌کننده
48.8هزار عکس
45.2هزار ویدیو
292 فایل
🔴 لینک ورود به گروه دولت انقلابی جوان @com/joinchat/33947842Ccf4b9fc148
مشاهده در ایتا
دانلود
👈ادامه: روایت انقباض [یکم]. علامۀ مصباح در آخرین سخنرانی فرهنگی خویش در تاریخ ۹ آذر ۱۳۸۹ تصریح کرد: «ما در همۀ جبهه‌ها پیشرفت کرده‌ایم؛ اما در جبهه فرهنگی چطور؟! حالا یک‌وقت که نمی‌خواهیم به روی خودمان بیاوریم می‌گوییم الحمدلله کتاب‌ها، بحث‌های دینی و سخنرانی‌ها فراوان است؛ اما وقتی به دل‌های‌مان، مخصوصاً دل‌های مسئولان و فرهیختگان و دست‌اندرکاران انقلاب رجوع می‌کنیم می‌بینیم خیلی توخالی است. ... ما باید اعتراف کنیم که در زادگاه فرهنگ اسلامی، از نظر فرهنگی ضعیف هستیم ... با اینکه امام از همان روزهای اول به مسئلۀ فرهنگ اهتمام داشت ولی شرایط، آن‌گونه که بایدوشاید فراهم نشد و دیگر آن حرکت از سرعت افتاد. ... تا دیر نشده باید جهاد کرد؛ اگر چندی دیگر هم در این زمینه تنبلی کنیم معلوم نیست که دیگر قابل‌جبران باشد؛ نسل جدیدی که با این اینترنت سر کار می‌آید، دیگر معلوم نیست باوری نسبت به اسلام و انقلاب داشته باشد ... چهل سال فرصت داشتیم و کار اساسی نکردیم. جواب خدا را چه بدهیم؟! چهل سال، مدت کمی نبود؛ مثل امامی بالای سر ما بود، بعد از ایشان هم مقام معظم رهبری، سی سال سکّان‌دار این انقلاب بود؛ اما به او مجالی ندادیم؛ اگر یک‌وقت هم یک چیزی گفت از این گوش شنیدیم و از آن گوش درکردیم.» [دوم]. باید پذیرفت که وضع فرهنگی ما، دچار اختلال جدی است و فرهنگ به نقطۀ ضعف ملموس ما تبدیل شده است. تعبیر ضعف فرهنگی، روایت لطیف و محتاطانه‌ای از واقعیّت‌های فرهنگی است، اما اگر بخواهیم صراحت به خرج بدهیم، باید از تعابیر بسیار تلخی استفاده کنیم. انقلابی که همۀ ماهیّت خود را از فرهنگ، برگرفته بود و آرمان‌های فرهنگی را مساوی با حقیقت وجودی خود می‌دانست، آن‌گاه که جامۀ نظام به تن کرد، از فرهنگ غفلت کرد و اقتصاد و سیاست را بر صدر نشانید. اقتصاد و سیاست در هیچ دوره‌ای از تاریخ پساانقلاب، مجال ظهور به فرهنگ ندادند، بلکه باید گفت این دو، داشته‌ها و اندوخته‌های فرهنگ را به نفع خود، تخریب کردند و به اعتبار و وجاهت فرهنگ، گزند رسانیدند. اینک فرهنگ، به نقطۀ ضعف ما تبدیل شده و دشمن می‌‌داند که می‌تواند طرح‌های سیاسی و اقتصادی خود را با بهره‌گیری از اختلال‌های فرهنگی، پیش ببرد. دیروز بر اساس فرهنگ، انقلاب اجتماعی آفریدیم و امروز از دریچۀ فرهنگ، متزلزل می‌شویم. [سوم]. دشواری‌ها و گرفتاری‌ها در طول دهه‌های گذشته، بر روی یکدیگر انباشته شده‌اند و فرهنگ را دستخوش کلاف‌های سردرگم کرده‌اند. اینک فرهنگ، خودش به مسأله تبدیل شده و سراسر، گره و معضله و آفت است. آسیب‌ها و اختلال‌ها، خودشان را بازتولید و تکثیر کرده‌اند و در اعماق، ریشه داونیده‌اند و به بیماری‌های مزمن تبدیل شده‌اند. از هر نقطه که طرح اصلاح فرهنگی آغاز شود، نقطه‌های دیگر به مقابله برمی‌خیزند و مانع می‌آفرینند. شرایط، پیچیده شده است و دیگر انجام تغییر، به‌آسانی دهۀ شصت نیست. در شرایط پیچیدگی، شبکه‌ای از متغیّرهای منفی به هم‌افزایی می‌رسند و امکان‌ها را می‌فرسایند. و این تازه، توصیف وضع کنونی است؛ اما دربارۀ آینده، اگر مسیر و مدار فرهنگیِ کنونی ادامه یابد، قفل‌شدگی‌ها و انقباض‌ها و انسدادها، بسیار بیشتر و اراده‌سوزتر خواهند بود. تداوم غفلت به معنی این است که چالش‌های فرهنگی، سیر صعودی و فزاینده خواهد داشت و درآینده، امکان‌های گشایش از دست خواهند رفت. [چهارم]. بخش عمدۀ اختلال‌های فرهنگی در جامعه، به برخی از کارگزاران بازمی‌گردد که نسبت مستحکمی با عالَم معناییِ انقلاب ندارند. فقدان خلوصِ هویّتی در کارگزاران، در اینجا خودش را نشان می‌دهد و فجایع و مصائب فرهنگیِ رخ‌داده را آشکار می‌سازد. ذهنیّت بسیاری از کارگزاران فرهنگی، نسبتی با اصالت‌های انقلابی ندارد و بیش‌وکم، آغشتۀ به تجدّد است. حتی تصوّر این‌که در درون حاکمیّت، نیروهایی حضور داشته باشند که مایل به تجدّد هستند و اصالت‌ها را فراموش‌ کرده‌اند و دچار التقاط شده‌اند، سخت دردناک است، اما حقیقت این است که نه‌فقط نیروهای دولتی، بلکه نهادهای دیگر نیز گرفتار این آفت استحاله‌گر شده‌اند. لیبرالیسم فرهنگی به اندرونی حاکمیّت راه یافته و اصالت‌های انقلابی را رقیق کرده است. صدای التقاط فکری و ریزش هویّتی و وادادگی فرهنگی، از درون حاکمیّت شنیده می‌شود. اگر در سال‌های نخست دهۀ شصت، دیگریِ نفوذ یافته به درون حاکمیّت، نهضت آزادی بود - که البته حذف گردید – اما از دهۀ هفتاد به این سو، تکنوکرات‌ها و لیبرال‌ها، بیشترین حضور را در حاکمیّت داشته‌اند و سیاست‌های خود را به اجرا درآورده‌اند. اینان آنچنان بسط و تثبیت یافتند که اصول‌گراییِ سست‌مایه را نیز تسخیر کردند و روح معرفتی خود را در کالبدشان دمیدند. 🌐 @ghoghnuos13 ─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─
💢 آغاز چرخه‌ی باطل: دولتِ بی‌برنامه، جامعه‌‌ی بی‌حافظه ۱. درباره‌ی بزرگ، دو نظر مطرح شده است: الف. رهبری، مخالف است و دولت به ایشان تحمیل کرده و ایشان فقط توانسته مذاکره را به ، تقلیل بدهد. ب. مذاکره‌ی غیرمستقیم، تاکتیک کنونی خود رهبری هم هست و مقصود ایشان این است که زمان بخرد یا از جنگ‌ جلوگیری کند یا از . ۲. به تاریخ باز گردیم‌. درباره‌ی مذاکرات دوره‌ی روحانی، رهبری نه شروع‌کننده بود و نه موافق، و همیشه به تلخی سخن می‌گفت و می‌گفت خوشبین نیست و برای مردم، یک تجربه‌ای خواهد شد. این در حالی است که همان زمان، عده‌ای از انقلابی‌ها می‌گفتند برجام، تصمیم نظام - یعنی رهبری - است. امروز مشخص شده که اصل مسیر، غلط بوده و ما دچار خسارت محض شدیم. آیا رهبری خود را در این خسارت محض، شریک می‌داند؟ خیر. چرا؟ چون از ابتدا هشدار داد و نشان داد که دستگاه محاسباتی‌اش مانند دولت نیست و نظریه‌اش، مقاومت است نه مذاکره. ۳. گره‌ی مسأله، اینگونه گشوده می‌شود که روحانی در انتخابات، شعار مذاکره داد و این شعار، رأی آورد و رهبری به این دلیل نخواست مقابل رأی بخشی از جامعه بایستد، نه اینکه خودش موافق راهی بود که در نهایت به خسارت محض ختم شد. رهبری در پی تحمیل به جامعه نیست و نمی‌خواهد هدایتش، دیکتاتورمآبانه باشد. ۴. امروز هم داستان، از این قبیل است. مسأله این است که مذاکره، بدنه‌ی اجتماعی دارد و اینطور القا شده که تحریم، مانع معیشت است و مانع تحریم نیز عدم‌مذاکره، و مانع مذاکره نیز رهبری. به این واسطه، مصلحت کلان اقتضا می‌کند که رهبری به سطحی از مذاکره، رضایت بدهد. موضع حقیقی رهبری، همان است که مذاکره را عاقلانه و شرافتمندانه ندانست و به تجربه، استناد کرد و مذاکره را هرگز مفید ندانست. موضع امروزین ایشان، موضع مصلحتی است نه حقیقتی. و آنچه موجب این موضع ثانونی و عرضی شده، نگاه ایشان به فهم جامعه و فراهم‌سازی امکان انتخاب برای آن است. بخشی از جامعه، مایل است که راه غلط را دوباره برود؛ هرچند ایشان دو ماه پیش، این راه را با تعابیر غلیظ و قاطع، نفی کرد. ۵. دولت، نه وزیر اقتصاد دارد و نه برنامه‌ی اقتصادی، و در عین حال، به دنبال گشودن گره‌ اقتصاد از طریق مذاکره با ترامپ است. حکایت دولت، حکایت بی‌عُرضه‌گی و کارنابلدی است. جامعه نیز چون دچار بی‌حافظه‌گی است و حتی دیروزش را به یاد نمی‌آورد، مایل به تکرار چندباره‌ی تجربه‌های غلط است. البته این مردک قمارباز، کسی نیست که تعهد بشناسد. دوباره در پی سراب به راه افتاده‌اید. دوباره ، ، سیاست التماسی، اعتماد به دشمن، خسارت محض، ، دروغِ سایه‌ی جنگ، معامله بر سر عناصر قدرت، و... . افسوس که فهمی از «دلیلِ تجربه» ندارید. امروز باد می‌کارید و فردا، طوفان درو خواهید کرد. پس توجیه نتراشید و فلسفه نبافید برای تصمیمی که برخاسته از همراهی مبتنی بر تنگنای مصلحت است و هیچ گشایشی نیز در پی نخواهد داشت. ۶. باور نکنید که رهبری، از اصالت‌ها و مواضع قاطع و حتمی خویش بریده است و یا خواهد برید. ایشان همان است که در دورۀ نهضت بوده است؛ همچون امام خمینی. رهبری، محافظه‌کار و عمل‌گرا نبوده و نخواهد بود. اما شرایط بیرونی و وضع عینی، همواره در اختیار رهبری نیست و ایشان نیز نمی‌تواند بی‌اعتنا به موقعیّت، تصمیم بگیرد. این موقعیّت، حاصل گفتمان اجتماعی است و گفتمان اجتماعی را نیز نخبگان و خواص می‌سازند و بر جامعه حاکم می‌کنند. ازاین‌رو، اگر اختلال و نقصانی در گفتمان اجتماعی وجود دارد و رهبری به‌ناچار، آن را در نظر می‌گیرد و قدری از وادی حقیقت به وادی مصلحت پا می‌گذارد، جملگی ناشی از انفعال و بی‌عملیِ بسیاری از نخبگان و خواص جبهۀ انقلاب است. آنان که باید در روح مذاکره با آمریکا، معنای عدم‌عقلانیّت و عدم‌شرافت را می‌دمیدند و آن را بی‌فایده و بلکه مضر تصویر می‌کردند، چنین نکردند. صورت ذهنیِ جامعه از مذاکره، کودکانه و ساده‌انگارانه است و گویا به واسطۀ قدرت اغوای روایت‌های لیبرال‌های ایرانی، حتی تجربه‌های عینی و متعدّد و مستمر نیز از ایجاد تنبّه و رشد و عقلانیّت در بخشی از جامعه، ناکام هستند. 🌐 @ghoghnuos13 ─┅═ঊঈ🔥🦅🦅ঊঈ═┅─
💢قطعه‌های یک طرح امنیتی: و ۱.از اوایل دهۀنود، روند کشف حجاب آغاز شد. در این مرحله که تا سال نودوشش طول کشید، دو اتفاق رخ داد. نخست اینکه برای کشف حجاب، مفهوم‌سازی صورت گرفت؛ از جمله آزادی‌های یواشکی، چهارشنبه‌های سفید، نه به حجاب اجباری و... . در این برهه، تعداد اندکی از زنان در کوچه‌های خلوت و از پشت سر، عکس و فیلم تهیه می‌کردند و به شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان ارسال می‌کردند. این موج، در نخستین لحظه‌های خود قرار داشت و شاید کسی گمان نمی‌کرد که بیش از یک بازی رسانه‌ای و زودگذر باشد و بتواند موج اجتماعی بیافریند. آری، بازی تصاویر و روایت‌های رسانه‌ای آغاز شد و در گام اول، فضای مجازی را درنوردید و مباحثۀ فراوان پیرامون خود ایجاد کرد، اما این‌همه، از کوچه‌های خلوت، پا فراتر ننهاده بود. ۲.در برهۀ دوم که از سال نودوشش آغاز شد، ساختارشکنی خیابانی و آشکار در دستورکار قرار گرفت؛ نوعی عملیات انتحاری در حوزۀ خطوط قرمز فرهنگی که هزینه داشت. باید کسانی از کوچه‌های خلوت بیرون می‌زدند و در خیابان و در منظر دید و نگاه همگان، کشف حجاب می‌کردند. براین‌اساس، بیست‌ونه زن در زمستان سال نودوشش، آشکارا کشف حجاب کردند. بی‌درنگ برای اینان، مفهوم‌سازی صورت گرفت؛ دختران خیابان انقلاب. قوۀ قضائیه، همۀ اینان را بازداشت کرد، اما موج ساختارشکنی فرهنگی، متوقف نشد، چون لیبرال‌های ایرانی از داخل، در حال موجه‌سازی کشف حجاب بودند. ۳.نیاز بود که پیشروی اجتماعی به‌صورت گام‌به‌گام، انجام بگیرد تا حاکمیت، بی‌حس و منفعل گردد. ازاین‌رو، در سال نودو‌هفت، این ایده مطرح گردید که خودرو، حریم خصوصی است و کشف حجاب در آن، مشمول قانون نمی‌شود. مدتی نیز بحث در این باره درگرفت، اما مستقل از گفتگوها، در عمل، روند کشف حجاب در خودرو تحقق یافت و به‌تدریج، تثبیت گردید. ۴.در سال‌های نودونه تا تابستان هزاروچهارصدویک، کشف حجاب در خیابان‌ها رایج گردید. این وضع، هم به سیاست‌های لیبرالی دولت اعتدال‌گرا بازمی‌گشت و هم به سیاست‌های اقتصادی‌ای که اغتشاشات سال‌های نودوشش و نودوهشت را در پی داشت. جامعه، به‌شدت ملتهب و سرگردان بود و امکان تنش اجتماعی، محتمل‌تر از همیشه به نظر می‌رسید. و سرخورده از شکست برجام، اینک عصبی و پرخاشگر شده بود و همه‌چیز، رو به افول داشت. ۵.عده‌ای تصور می‌کردند که اغتشاشات سال هزاروچهارصدویک، ریشه در عملکرد گشت ارشاد داشت، حال‌آن‌که اگر هم چنین طرحی در میان نبود، روند دهۀ گذشته نشان می‌داد که کشف حجاب، دیگر یک کنش فرهنگی نیست و به طرح امنیتی و بیرونی برای براندازی تبدیل شده است. اگر تا پیش از دهۀ نود، این امکان وجود داشت که بدپوششی‌ها را به مسأله هویت و تربیت و فرهنگ، ارجاع داد، اینک دیگر روشن شده بود که کشف حجاب، بی‌پروا و به‌طور مستقیم، ماهیت سیاسی و امنیتی یافته و می‌رود که حاکمیت را به چالش بکشد. چنین نیز شد و‌ پیرامون کشف حجاب، اغتشاش زن، زندگی، آزادی شکل گرفت. اگر گشت‌ارشاد نمی‌بود، کشف حجاب، بدون اغتشاش تحقق می‌یافت. پس روند، از پیش طراحی‌شده بود و مسأله، فقط این بود که این روند، با اغتشاش تحقق یابد یا بدون آن. ۶.اینک نیز در دورۀ پسااغتشاش، مشاهده می‌کنیم که کشف حجاب، یک قطعه از طرح براندازی هویتی و منفعل‌سازی حاکمیت بوده و‌ قطعه‌های دیگر از راه رسیده‌اند؛ از برهنگی تا ارتباطات آزاد تا آوازخوانی زنان تا رقاصی خیابانی. قطعه‌ها، یکی‌یکی از راه می‌رسند و اقتدار حاکمیت را در خود فرومی‌برند و درهم‌شکستن خطوط قرمز را عادی می‌کنند. آیت‌الله خامنه‌ای به‌درستی دربارۀ کشف حجاب گفت: این تازه، اول کار است. اما نه‌فقط شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، بلکه حتی شورای‌عالی امنیت ملی نیز درنیافت که زن و حجاب و فرهنگ و هویت، از چهارچوب فرهنگ خارج شده‌اند و ماهیت امنیتی و سیاسی یافته‌اند. این فقدان فهم را می‌توان از مواجهات عقیم و ناشیانۀ آنها درک کرد. لیبرال‌های ایرانی، این‌بار به‌جای پوپر، ژیژک را برگزیده بودند و می‌خواستند با ایدۀ او دربارۀ عبور از خطوط قرمز فرهنگی و نافرمانی مدنی، حاکمیت را چندین گام به عقب برانند. ۷.این امکان وجود داشت که در سایۀ فهم امنیتی از کشف حجاب، حاکمیت در مسیر سکوت و مماشات و باج‌دهی حرکت نکند و در کوتاه‌مدت و در نسبت با ، مواجهه در قاب اقتدار را در پیش بگیرد و برای میان‌مدت، چاره‌ای هویتی و تربیتی تدارک ببیند، اما هیچ‌یک از این دو را انتخاب نکرد. چنین شد که امروز، آشکارا همۀ حیثیت و اعتبار شریعت اسلام و گفتمان قدسی انقلاب، به چالش کشیده می‌شود و طاغوتی‌گری، رایج شده است. این‌گونه است که غفلت یک‌دهه‌ای نسبت به روند انحطاطی و فهم ساده‌انگارانه از کشف حجاب، چنین هزینۀ گزافی را تولید می‌کند و جامعه را درگیر چالشی فرساینده می‌نماید. 🌐 @ghoghnuos13 ─┅═ঊঈ🐦‍🔥🐦‍🔥🐦‍🔥ঊঈ═┅─