#توکل_در_کسب_روزی
🌾🌾در بنی اسرائیل زاهدی از شهر بیرون شد. در غاری نشست. که توکل می کنم تا روزیِ من برسد. یک هفته برآمد و هیچ رِفْقی (گشایشی) پدید نیامد و به هلاک نزدیک گشت. وحی آمد به پیغامبر روزگار که آن زاهد را گوی: به عزت من که تابه شهر نشوی و در میان مردم نروی تو را روزی ندهم. پس به فرمان حق به شهر باز آمد و رِفْق ها آغاز کرد.
از هر جانبی هر کسی تقرّبی می کرد و چیزی می آورد.
در دل وی افتاد که این چه حالت است؟
وحی آمد به پیامبری که در آن روزگار بود که او را بگوی: تو خواستی که به زهد خویش حکمت ما باطل کنی، ندانستی که من روزی بنده ی خویش که از دست دیگران دهم.
تو بندگی کن [و کار می کن] و کار خدایی و روزی گماری به ما باز گذار.
📚داستان هایی از تفسیرِ کشف الاسرار
@donyavii
🌸🌱🌸🌱🌸