من از هشت سالگی مداحی را از روضههای خانگی مادرم آغاز کردم و به تشویق او مداح شدم.
مادرم میگفت: اگر تمام بچههای هیئت تو را تنها گذاشتند و تو تنها ماندی، نگران نباش، حق نداری هیئت امام حسین (ع) را تعطیل کنی. هیچ کس پای منبر و روضهخوانیات نیاید، خود من میآیم و منبرت را گرم میکنم. مادرم به شدت اهل بکاء بود. وقتی پای منبر من مینشست، از صدای گریههای او متوجه میشدم که حال و هوایش چگونه است! میگفت: حق روضه باید ادا شود.
یک مرتبه در مورد شهادت زائران در مسیر پیادهروی اربعین با مادرم صحبت میکردم. او گفت: کاش من هم در مسیر اهل بیت (ع) و در مسیر شهدا به این عاقبتبخیری برسم. دعایش شهادت بود و قلباً آرزوی شهادت داشت.
هم محلیهایمان بعدها برایم تعریف کردند که ما به شوخی به مادرت گفتیم، سیدهصغری نرو کربلا! بمبگذاری میشود و شهید میشوی که در پاسخمان گفت: اول اینکه شهادت لیاقت میخواهد که من ندارم، دوم اینکه من خودم به دنبال شهادتم.
#شهیده سیده صغری حسینیفرد
#شهدای حادثه تروریستی کرمان
#شهدای_فارس
🌱🌷🍃