Majid Bani Fateme - Ey Ahle Haram (320).mp3
7.39M
ای اهلِ حرم میر و علمدار نیامد ؛ سقایِ حسین سید سالار نیامد !'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جملات_ناب C᭄
#حتما_تماشا_بفرمائید C᭄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام همه ی زندگیم ✋😔😭
#عشق حجاب
#پارت_1
راحیل :کلاس استاد تموم شد و اومدم
بیرون محوطه دم در منتظر دوستام بود
که بیان
اتی و متین نزدیک من اومدن
"اتی" اسم دوستم هست که مخفف
میکنم
ولی اسمش ( اتنا) هست
و همچنین دوست دیگرم اسمش
( نازنین)
هستش ولی بهش میگیم " نازی"
با اتی و متین دست دادم و احوال پرسی
سلام اتی جونم چطوری خوبی؟ خوبم
عزیزم تو چطوری
منم خوبم
تو چطوری متین چرا تو همی چیزی شده؟ خوب نیستم
چرا؟؟؟
باز این استاد گیر داده این ترم هم باید بیایم
راحیل: ولش کن اون یه حرفی میزنه
نازی و آرش هم به جمع ما اضافه شدن با اونا هم دست دادیم احوال پرسی کردیم
پیشنهاد دادم بریم کافی شاپ همه موافقط کردن سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
ادامه دارد........................
#کانال_عاشقان_مهدی(عج الله )
خجالت میکشم😥
اسمم را گذاشته ام: #منتظر😎
اما زمـانی که دفتر #انتظارم را ورق 📖
میزنی می بینی؛ فضای مجازی را بیشتر از #امامم میشناسم حتی گاهی صبح آفتاب نزده آنها را چِک میکنم....🌥️
اما #عهدم را نـه🙁
پس وظیفه #منتظر_واقعی چی شد⁉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانم به فدایت حسین جانم😭😭
#عشق حجاب
#پارت_2
آرش راننده بودو متین هم کنارش نشسته بود
ما ۳تا رفیق ها هم پشت بودیم سکوت عجیب در ماشین بود
که با گذاشتن موزیک توسط آرش سکوت عجیب شکست
ما دخترا هم زمان با موزیک می خوندیم و دست می زدیم
تا اینکه رسیدیم به کافی شاپ
بچه ها پیاده شدن و به در کافی شاپ هجوم بردیم
هم زمان با رسیدن ما دختر خانم چادری هم رسید اما فک کنم مارو ندید
چون سریع دستگیره ی در کافی شاپ رو گرفت هل داد به تو و رفت توی کافی شاپ
هنوز قدم دوم رو می خواست برداره که آرش صدایش را پشت گلویش انداخت و
گفت ؟؟؟؟
ادامه دارد........................
✅روز خواستگاری...
🧕دختره گفت:
بلدنیستم خوب غذادرست کنم🍽
کارای خونه هم طول
میکشه تا یادبگیرم😰
بچه داری هم، خب... زیاد بلد
نیستم...
خیلی تو کارای هنری هم استعداد ندارم
👱♂پسر گفت :
روزه میگیری؟؟
نماز بلدی بخونی؟؟
قرآن خوندن را دوست داری؟؟
به #حجاب و حیا مقید هستی؟
اهل مسجد و مجلس روضه هستی؟🕌📿🏴
🧕:خب آره
👱♂:همین بسه
من میخوام نصف دین و
زندگیم بشی، نه کنیزم...
⁉️امّا
👱♂:منم پس اندازم کمه!!!💰
حقوقم آب باریکه است!!!
خونه ندارم
و ماشینم مدل قدیمی ه!!!🚘
🧕:خدا رو میشناسی؟؟
اهل حلال و حروم هستی؟
#غیرت داری؟؟؟
چشمات پاکه؟؟
اخلاقت خوبه؟؟
ایمانت قوی هست؟؟
👱♂:آره، تمام سعیم و میکنم
🧕:همین برامون بسه ،
بقیه راخودمون میسازیم
باهمدیگه میریم
#حرفدل🍃♥️
باهاش زندگےڪن🌏
ايمان بـيار بهـش📿
بهـش ٺـڪيہ ڪن☘️
ايشـۅن؛ اخلاقـش اينجۅريـہ🤍
ميبره تا مرز نااميـدی😞
بڱـۅ قاطے نميكنم😡
قاطے نکن؛😥
بلده!🤲🏻
باهـاش معاملہ کن باورشڪن! ❄️🌙
هرچے بخوای هسـت:)‼️
نمـيده!!❌
عمداً نميـده"
ميخواد عڪسالعمل تورو ببينہ🥀
#خـدارومیگہها....
#عشق حجاب
#پارت_3
گفت ؟؟؟؟
آ های دختر کوچلو یه ذره روسری تو ببر عقب ببینی ما رو
دختر چادری بدون اینکه بر گردد سمت میز رفت و نشست
آرش خیلی کفری شده بود کارد میزدی خونش در نمی یومد
متین دستش رو گرفت گفت
اروم باش پسر بیا بریم بشینیم راه افتادن ما هم پشت سرشون راه افتادیم روی صندلی نشستیم
گارسون به طرف میز مان امدو گفت چی
میل دارین؟؟
اتی :نسکافه
نازی:قهوه
متین و ارش هم نوشابه
راحیل :قهوه با شکلات تلخ
گارسون سفارشات رو یاداشت کرد و رفت تا بیاورد
ارش هنوز هم عصبی بود و گفت ؟
من باید این دختر رو سر جاش بشونم وگرنه ارش نیستم و چند تا حرف بار دختر چادری کرد
من چشم انداختم ببینم این دختر چادری کجا نشسته
که دیدم با یک دختر چادری دیگر هم سن سال خودش نشسته
گارسون چیز هایی که سفارش داده بودیم اورد و ما شروع به خوردن کردیم وقتی که تمام شد
ارش میز را حساب کرد و راه افتادیم
ولی اون دختر چادری هنوز نشسته بود
ادامه دارد........................
#حجاب
#تواینجورینباش😌💙
حجابوعفتوحیاوآبروۍخودرا
بهچهقیمتیمیفروشیم
قیمتمحبتودلدادگۍبهحضرتزهرا
ویاپیروۍازمدهاۍغربی...!
اندڪیبهقیمتواقعۍمانبیندیشیم
وخودرادرحراجۍهاارزاننفروشیم💔:)
⚠️ ⃟شاید_تلنگر
گفتازشنبهدعایعهدرامیخوانم 📖😊
شنبهشدازهفتهدیگر 🙂📆
هفتهدیگرشدگفت حوصلهندارم 😪
حوصلهاشسرجاشاومد ☺️
گفت وقتندارم ⌚️😕
وقتکهداشت ☺️
بازمازشنبه 📆😟
بعدیهچشمبرهمزدندیدکهامامزمانظهور
کرد
ونتوانستکهازجمعیارانشباشد...!
رفیق
هیچچیزیرابرایفردانگذار ❌
مخصوصا
دوچیزرا✌️🏻
¹- یارامامزمانشدن
²- توبه
#عشق حجاب
#پارت_4
آرش هر کدوم مون رو به خونه هامون رسوند اول نفرمن بودم
با رفقا دست دادم و خداحافظی کردم
خدافس رفقا تا فردا می بینمتون خیلی خوش گذشت
کلید رو از کولم در اوردم وبه در چرخوندم در باز شد
نسیم سرد بهاری صورتم رو نوازش میکرد پا تند کردم به سمت درحال دوییدم
در و باز کردم رفتم تو انگار کسی خونه نیست ....
مامان . مامان. مامان جوابی نمی شنوم
به طرف تلفن میرم شماره مامان رو میگیرم بعد چند تا بوق جواب نمیده
شماره مطب رو میگیرم
بوق دوم : سلام بفرمایید مطب خانم کیان دخت
سلام با خانم دکتر کار دارم
خانم دکتر مریض دارن نیم ساعت دیگه کارشون تموم میشه
لطفا بگید با دختر شون تماس بگیرن
چشم خدانگهدار
تلفن رو گذاشتم سر جاش
به طرف اتاقم رفتم لباس هام رو عوض کردم یک بلوز خرگوشی مخمل با یه شلوار راه راه خرگوشی
پوشیدم
تلوزیون رو روشن کردم با یه بسته چیپس روی مبل لم دادم
خودم رو به یه فیلم مشغول میکنم
با صدای در به خودم اومدم فک کنم
مامانه
به سوی در به استقبال مادر میرم
سلام مامی خسته نباشی
سلام عزیزم
مامان من گشنمه
خب زنگ بزن دوتا پیتزا سفارش بده
چشم
مامان من وقت برای اشپزی نداره بیشتر تو مطب هستش
الو سلام اقا
سلام خانم بفرمایید
۲تا پیتزا می خواستم
ادرس بدید میفرستیم
ادرس و دادم
خدافط
خدانگهدار
پیتزامون رسید با تمام مخلفات
پیتزا رو به طرف اشپز خونه بردم با مامان نشستیم به خوردن
هنوز ۵ قاچ نخورده بودم که به مامان گفتم خستم می خوام برم بخوابم
مامان :تو که هنوز چیزی نخوری
میل ندارم شبخیر
شبخیر عزیزم
به طرف پله ها رفتم به در اتاقم رسیدم در و باز کردم رفتم تو لباس های راحتی
مو پوشیدم روی تختم دراز کشیدم
ولی فکرم همش پیش اون...
ادامه دارد........................
🔰 #کلام_شهید | #جهاد
🌟شهید حاج قاسم سلیمانی:
ما فقط در راه خدا باید بجنگیم،
شهید همت سوار بر موتور، نه سوار بر بنز ضد گلوله، به صورت ناشناس به شهادت رسید و تا ساعتها کسی نمیدانست او همت است...
¦→📙•••
چراانقدرپرشدیمازحرفمردم؟!🤔•
مردممسخرممیکنندچادرسرمکنم...
مردممسخرممیکنندبرممسجدنماز...
مردممسخرممیکنندباشهداانسبگیرم...
مردممسخرممیکنند....
رضایمردمیارضایخدا😶🤭-!
کجایکاریمشتیحرفمردمو
ازگوشاتبریزبیرون
واسهخداتزندگیکن!🖐🏻"
ببینخداچجوریدوستداره :)
📙¦← #تلنگرانه
استادپناهیان↻
تجربهبهمیاددادهکہ...
برایاینڪهطلبشهادتڪنی،
نبایدبهگذشتهخودتنگاهکنۍ...!🗓
ࢪاحتباش!
نگرانهیچینباش!😉
فقطمواظباینباشکھ
شیطونبهتنگهتولیاقتشهادتندارے...!
#عشق حجاب
#پارت_5
ولی فکرم همش پیش اون...
دختر چادری بود
تو کافه که بودیم
از دور که نگاش میکردم
بر عکس همه بلند نمی خندید بلند صحبت نمی کرد
عکس العملش برام جالب بود
نمی دونم کی خوابم برد
صبح با صدای آلارم گوشیم بلند شدم
ساعت ۶ صبح بود سریع یه دوش گرفتم
لباسامو پوشیدم یه تیشرت عروسکی با یه شلوار گل گلی
رفتم پایین مامان نبود
مامان صبح زود مطب میره مریض هاش زیادن سرش خیلی شلوغه
صبحانه رو حاظر کردم چند لقمه خوردم
رفتم بالا لباسامو پوشیدم
یه مانتو ابی نفتی تهش نقش گل آستین پف دار
یه مقنعه با یه شلوار جین ابی
یکم ارایش ملایم به خاطر اینکه صورتم خیلی زیباست
و نیازی به ارایش غلیظ روی صورتم نبود
یه اُدکلون به خودم زدم
و کولمو برداشتم و از پله ها اومدم
پایین
کفش های کتونی سفیدم رو به پا کردم و از خونه اومدم بیرون
یه تاکسی گرفتم تا دانشگاه رسوندم
حساب کردم و پا یین شدم
مثل همیشه دوستام جلوی در دانشگاه
منتظر من بودن پاتند کردم و
رسیدم
بهشون
سلام رفقا خوبین؟؟
رفقا یک صدا گفتن؟؟ سلام عالی
گفتم ؟ عالی پرتغالی بریم تو که دیر شد همه خندیدیم و رفتیم تو
از پله های دانشگاه بالا رفتیم روی بُرد
یه بنر زده بودن که همه ی دانشجو ها جمع شده بودن
ماهم رفتیم تا ببینیم چی نوشته
نزدیک تر که شدیم نوشته شده بود
کسانی که این ترم نمی خوان به دانشگاه بیان باید تو این مسابقه شرکت کنند
حالا مسابقه چی بود؟؟؟
ادامه دارد........................
#تلنگرانہ°
توگناهنڪن
ببینخداچجوࢪۍحالتوجامیاࢪه🌱
زندگیتوپࢪازوجودخودشمیڪنہ(:
- عصبےشدی؟!
+نفسبکشبگو:بیخیال،چیزیبگم ؛
امامزمانناࢪاحتمیشه...☝🏻
- دلخوࢪتڪࢪدن؟!
+بگو:خدامیبخشهمنممیبخشم
پسولشڪن..😌💕
- تہمتزدن؟
+آࢪومباشوتوضیحبده
بگو:بہائمههمخیلیتہمتازدن❗️
- ڪلیپوعکسنامࢪبوطخواستیببینی؟!
+بزنبیرونازصفحهبگو:مولامہمتࢪه💔
- نامحࢪمنزدیڪتبود؟
+بگو:مہدیزهࢪا(عج)خیݪےخوشگلتࢪه
بیخیالبقیه ... !