eitaa logo
دختران محجبه
949 دنبال‌کننده
23هزار عکس
7.4هزار ویدیو
464 فایل
به کانال دختران محجبه خوش آمدید! لینک کانال شرایط دختران محجبه⇩ @conditionsdookhtaranehmohajjabe مدیران⇩ @Gomnam09 @e_m_t_r لینک پی‌ام ناشناس⇩ https://harfeto.timefriend.net/16921960135487 حرف‌هاتون⇩ @Unknown12
مشاهده در ایتا
دانلود
شادے از ما دور نیست!🌿(:
سݪیمانیݦ:): وقتى يه اتفاق بد برات ميفته كتاب زندگیت رو نبند ورق بزن و یه داستان جدید رو شروع کن! •••☘💚• دل ‌‌‎‌
-ˇˇ!' 🍭 •⊱ - - - - - - - - - - - - - - - ⊰• •.🖤➺˹˼
‹ تـو بخند تا دِگـران ڪور شوند از حـٰالَت . .‌‌! ›
🌱 〖 🌿♥️'! 〗 تہ‌صف‌بودم، بہ‌من‌آب‌نرسید. بغل‌دستیم‌لیوان‌آبش‌را‌داد‌دستم. گفت‌من‌زیاد‌تشنہ‌‌ام‌نیست. نصفش‌را‌تو‌بخور. فرداش‌شوخے‌شوخے‌بہ‌بچہ‌ها‌گفتم از‌فلانےیاد‌بگیرید، دیروز‌نصف‌آب‌لیوانش‌را‌بہ‌من‌داد. یکے‌گفت: لیوان‌ها‌همہ‌اش‌نصفہ‌بود... :) ♥️
سلام ادمین جدید هستم می تونید من رو با دنبال کنید😊
💟سلام سلام سلام 💟 😉چالش داریم چالش داریم😋 🚺برای دخترای خوب کانالمون🚺 💠زمان؟ساعت ۴ امروز 💠 ♥️نوع؟راندی ♥️ 💿جایزه؟۱۰ ریال پرداخت ایتا💿 ⏳ظرفیت؟بالا ۴نفر ⏳ 💎اسامی قشنگتون به این آی دی @Sjsusvsihdjci 💎 🔮در این کانال @dookhtaranehmazhabi🔮 🛍به دوستت هم بفرست تا شرکت کنه 🛍
باافٺخاࢪچادࢪیم . .😌♥️ ☺️🌙
جانم به فدایت😍🌸
ازیک‌جایی‌بھ‌بعد دنیابرمدارتکراراســت؛ مدارتکرار روزهاۍنبودنَت...💔! 🍃 🖐🏻💕! •••━━━━━━━━━ دختران محجبه ↯ ⎙⌲@dookhtaranehmohajjabe⌲⎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو جامعه ای که ... بعضی از پسرا چفیه میزارن و مدافع حرم میشن هستن دخترایی که چادر می پوشن و..... مدافع حیا میشن @dookhtaranehmohajjabe
🌺🌺🌺 🌸🌸 🌼 ⚠️ تـلنـگـر‌ سوریه نرفته‌اے..⁉️ باشد قبول🙂 اما در کوچه و بازار این سرزمین هم میشود شد💪🏽 آرے آن هنگام که در اوج جوانی چـ👀ـشم میبندی بر روی صورت نامحرم یعنی 🇮🇷 😎 آن هنگام که بخاطر حیای چشم متلک میشنوی و به خود افتخار میکنی که چشمانت را کنترل کردی✌🏻.. 🇮🇷 💔 آن هنگام که در مجازی هیچ دختری را به خیال خودت خواهر نمیدانی🙅🏻‍♂... 🇮🇷 ✨ آن هنگام که با گریه برا پاک دامنی دعا میکنی...🍃 🇮🇷 😍 یک نکته☝🏻 "در بودن شیوه‌‌ی است"
... ⃠🚫 سوریه نرفته‌اے..!؟ باشد قبول🙂 اما در کوچه و بازار این سرزمین هم میشود شد💪🏽 آرے آن هنگام که در اوج جوانی چـ👀ـشم میبندی بر روی صورت نامحرم یعنی 🇮🇷 😎 آن هنگام که بخاطر حیای چشم متلک میشنوی و به خود افتخار میکنی که چشمانت را کنترل کردی✌🏻.. 🇮🇷 💔 آن هنگام که در مجازی هیچ دختری را به خیال خودت خواهر نمیدانی🙅🏻‍♂... 🇮🇷 ✨ آن هنگام که با گریه برا پاک دامنی دعا میکنی...🍃 🇮🇷 😍 یک نکته☝🏻 "در بودن شیوه‌‌ی است"
🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 |📄🙃 | 💕 🌱 مهیا با احساس اینکه کسی روبه رویش نشست؛ سرش را بالا آورد. با دیدن شهاب، اشک هایش، گونه اش را خیس کرد. آرام زمزمه کرد. ــ شهاب! شهاب، به چشمان سرخ و پر اشک مهیا نگاه کرد. ــ جانم؟! گریه اجازه حرف را به مهیا نمی داد. شهاب می دانست، مهیا الان به چه چیزی فکر می کرد. خودش لحظه ای به این فکر کرد، که اگر شهید شود؛ و مهیا برای دیدنش اینگونه زار بزند و دیگران را التماس کند؛ عصبی شد. ـــ مگه من به مامان نگفتم نزاره بیای؟! مهیا اشک هایش را پاک کرد. ــ انتظار نداشتی تو این موقعیت ولت کنم؟! شهاب لرزه بر دلش افتاد. لیوان آب را به دست مهیا داد. ــ بیا یکم بخور... پسری از جمعیت جدا شد و به طرف آن ها آمد. ــ شهاب! شهاب سر برگرداند. ــ جانم؟! ــ حاج آقا موسوی گفتند بیاید. می خواند شهید رو دفن کنند. ــ باشه اومدم! شهاب، نگران مهیا بود. نمی توانست اورا تنها بگذارد. مهیا که از چهره و چشمان شهاب قضیه را فهمید؛ دستش را روی دست شهاب گذاشت. ــ شهاب برو من حالم خوبه. ــ بیا ببرمت تو ماشین، خیالم راحت باشه. باور کن شهاب! حالم خوبه! سارا و مریم پیشمن تو برو... شهاب سری تکان داد. دست مهیا را فشرد. ــ مواظب خودت باش! ــ باشه برو! شهاب از او دور شود. مهیا دوست نداشت برود. دوست داشت کنارش می ماند و او را آنقدر نگاه میکرد، تا مطمئن شود؛ که هست و هیچوقت تنهایش نمی گذارد. مهیا با دخترها به سمت جمعیت رفتند. کار خاک سپاری تمام شده بود و مرضیه سرش را روی قبر گذاشته بود و با گریه امیر علی را صدا می کرد. صدای مداح در فضای غم انگیز معراج پیچید. عشق؛ عشق بی کرونه... اشک؛ از چشام روونه... حق؛ رزق و روزیمونو... تو؛ روضه میرسونه... عشق یعنی ، نوکر روسفید شدن... عشق یعنی ، مثل شهید حمید شدن... عشق یعنی ، تو سوریه شهید شدن... کاش میشد ، جدا بودم از هر بدی... کاش میشد ، شبیه حجت اسدی... رو قلبم ، مهر شهادت میزدی... نغمه ی لبات، اعتقاد ماست... راه سوریه، راه کربالست... کلنا فداک...... صدای گریه مرضیه بلندتر شده بود. مهیا دستش را روی دهانش گذاشته بود. تاصدای هق هقش بالا نرود. نگاهی به شهاب انداخت، که به دیوار تکیه داده بود؛ و شانه های مردانه اش تکان می خوردند. احساس می کرد، خیلی خودخواه است که شهاب را از آرزوهایش جدا کرده... آن هم به خاطر اینکه نمی توانست، نبود شهاب را تحمل کند. به خاطر خودش، به شهاب ظلم کرده بود. مهیا احساس بدی داشت. دائم در این فکر بود، که او که همیشه ارادت خاصی به حضرت زینب_س داشت. الان که همسرش می خواست، برای دفاع از حرم بجنگد؛ جلویش را گرفته بود. او جلوی شوهرش را گرفته بود. مهیا لحظه ای شوکه شد. خودش تا الان اینجور به قضیه نگاه نکرده بود. من ، خاک پاتم آقا... باز ، مبتلاتم آقا... حرف دلم همینه... هر شب ، گداتم آقا... عشق یعنی ، محافظ علم باشم... عشق یعنی ، تو روضه غرق غم باشم... عشق یعنی ، باشم... (۲) نغمه ی لبم ... ذکر هر شبم ... نوکر حسین_ع ... مست زینبم_س ... کلنا فداک ...... دل خورده باز، به نامت... هر شب میدم، سلامت... شاهم تا وقتی که من... هستم بی بی، غالمت...
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ 📌 قسمتی از وصیت نامه شهید: 🌸 های واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد. 🌸 را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. 🌸 انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با می رسد. 🍃 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🍃
سوریه نرفته‌اے..!؟ باشد قبول🙂 اما در کوچه و بازار این سرزمین هم میشود شد💪🏽 آرے آن هنگام که در اوج جوانی چـ👀ـشم میبندی بر روی صورت نامحرم یعنی 🇮🇷 😎 آن هنگام که بخاطر حیای چشم متلک میشنوی و به خود افتخار میکنی که چشمانت را کنترل کردی✌🏻.. 🇮🇷 💔 آن هنگام که در مجازی هیچ دختری را به خیال خودت خواهر نمیدانی🙅🏻‍♂... 🇮🇷 ✨ آن هنگام که با گریه برا پاک دامنی دعا میکنی...🍃 🇮🇷 😍 یک نکته☝🏻 "در بودن شیوه‌‌ی است"
🍃🌸 ۲۱ تیر ماه ، گرامی باد.🥀