eitaa logo
📚 دوستی با کتاب 📚
353 دنبال‌کننده
247 عکس
24 ویدیو
19 فایل
✅ معرفی کتابهای خوب ✅ گزیده هایی از کتاب ها ✅ مسابقه کتابخوانی 📚هدف این کانال، دوستی با کتاب است📚 🌱 ارتباط با ما 👈 @sahour
مشاهده در ایتا
دانلود
📕کتاب: تند تر از عقربه ها حرکت کن https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📙کتاب: تند تر از عقربه ها حرکت کن https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
🟢می‌فرمود: «بوی خوش پیامبران، بوی «به»؛ بوی خوش حوریان، بوی «ریحان» و بوی فرشتگان بوی «گل و لاله» است؛ اما بوی خوش فاطمه‌ام، بوی دل‌انگیز هر سه است. 🟠 پدر دست و پیشانی دخترش را با عشق، بی‌هراس از نگاه و قضاوت دیگران می‌بوسید. این علاقه را از کسی پنهان نمی‌کرد. روزگاری که عرب، دختر را مایهٔ ننگ می‌خواند، او داشتن دختر را مایهٔ سرفرازی می‌دانست و از اینکه خداوند به او دختری ارزانی داشته بود، به‌خود مباهات می‌کرد. 📚کتاب: فاطمه علی است 🖋️نویسنده:علی قهرمانی https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📗 🔸عمق انقلاب‏ اسلامى‏ در اين است كه انسان را دگرگون مى‏‌كند. مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هيچ نوع دگرگونى را در سطح جامعه‌‏اش نمى‌‏تواند تحمل كند. 📚 کتاب حركت ✍ نویسنده: علی صفائی حائری https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📗 کتاب نخل و نارنج ✍ نویسنده: وحید یامین پور 🔴 وجود مولی احمد(نراقی) خود پرسش بزرگی بود ... مولی ، فقیه بود ، شاعر بود ، تفسیر می گفت ، ریاضی و نجوم و طب می دانست و در علوم غریبه و جفر و کیمیا دستی داشت . 🟡 چگونه کسی در شصت سال می تواند به کشکولی از علوم، از ظاهری و باطنی ، بدل شود ؛ آن چنان که در هر کدام سرآمد روزگار خود باشد ! مگر شب و روز او طولانی تر از شب و روز دیگران بوده یا این علوم به افاضه بر قلب او نشسته ؟ یا این هم بخشی از نتایج علوم غریبه است که صاحبش را به یک باره به مخزن علم و فن تبدیل می کند ؟! 🔸- حضرت اخوی دربارۀ جنابتان سؤالی دارم . 🔹-بپرس. 🔸-چگونه در بیست و پنج سالگی چنین دور از تردید به اجتهاد رسیدی و در علم عقاید و کلام استاد شدی ؟ هم درس هایم بارها پرسیده اند که مگر برادرت نظرکرده باشد که چنین توفنده در بهار جوانی علامه شده است ! 🔹مرتضی بلند خندید و برادرانه روی شانه منصور زد . منصور با تعجب به حالت برادر نگاه کرد . 🔸- من داشتم به چنین پرسشی در باره ملّا احمد(نراقی) می اندیشیدم . 🔹 بگذار به فاصله ام تا ملّا شدن بیندیشم تا به پیش افتادگی ام از در راه ماندگان . 🔹برای هر کسی حُجتی هست تا خود را با او بسنجد و عیاری هست تا با او بیازماید و فوق کلّ ذی علمٍ علیم . https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📚 📙کتاب: «شهاب دین» ✍ نویسنده: زهراباقری ... ضربان قلبش بالا رفته بود. می‌ترسید پشت سرش را نگاه کند مرد را نبیند. یک بار دیگر این چند ساعت را مرور کرد. اشک از چشمانش سرازیر شد. دوان دوان به مقام امام صادق(ع) برگشت. مرد عرب را ندید. دور تا دور حیاط مسجد سهله را با اشک در جستجوی مرد عرب دوید. خبری نشد. محبوبش رفته بود. https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📚کتاب: یک عاشقانه آرام ✍ نویسنده: نادر ابراهیمی ✨قلب مهمانخانه نیست که آدم ها بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند! ✨قلب، لانه ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد! ✨قلب؟ راستش نمی دانم چیست! اما این را می دانم که فقط جای آدم های خیلی خوب است. https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📚 کتاب: خودِ خدا ✍ نویسندگان: سید محمدحسین راجی و محسن فوجی دکتر آرتور میلسپو، اقتصاددان آمریکایی و مسئول امور مالی ایران می‌نویسد: رضا شاه در سال‌‌های آخر سلطنتش چنین می‌نمود که نسبت به قدرت، حالت جنون پیدا کرده است. یکی از چاپلوسان پس از آنکه اقدامات حیرت انگیز شاه را یادآوری کرد، افزود: اعلی حضرتا، شما بسیار مقتدرید؛ شما سایه‌ی خدا هستید. می‌گویند رضاشاه لحظه‌ای به فکر فرو رفت و سپس با لحن جدی گفت: شاید خودِ خدا باشم!!! https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
🔖 📗 کتاب: سقوط ✍نویسنده: آلبر کامو برای من ماجرای مردی را نقل کردند که دوستش به زندان افتاده بود و او شب‌ها بر کف اتاق می خوابید، تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد! چه کسی؟! چه کسی برای ما بر زمین خواهد خوابید؟!... https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📚 📗 کتاب: مگر چشم تو دریاست خداوند به مادر حال عجیبی داده است. اگر بشود ناخن را از گوشت دست جدا کرد، می‌شود مادر رااز فرزندش جدا کرد. هیچ مادری نمی‌تواند ببیند بچه‌اش حتی در خواب یک آه بکشد. با خودش می‌گوید حتماً دارد خواب بدی می‌بیند. سریع بیدارشمی‌کند. فقط خداست که می‌تواند محبت بین مادر و فرزند را بفهمد. همانطوری که امام حسین (ع) دست ولایتی‌اش را روی قلب حضرت زینب (س) گذاشت، با خودم می‌گویم خدا خودش دستش را روی قلب مادر شهدا گذاشته است. شک ندارم. هیچ شکی ندارم. وگرنه چطور می‌شد با این همه مصیبت هنوز هم زنده ماند و توی این دنیا راه رفت! https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
📚 📕کتاب: نا ( زندگی نامه شهید صدر) 🖋️نویسنده : مریم برادران گوشه ای کنار ضریح می نشست . درس هایش را می خواند و به مسئله های علمی فکر می کرد : انگار مسئله ها آسان می شدند و گره ها باز این عادت خوش بین خودش بود و امام . تا اینکه دو روز نتوانست به حرم برود. بعد از دو روز عبدالحسن او را صدا زد و گفت « در عالم خواب امیرالمومنین (ع) به من گفتند به فرزندم سیدمحمدباقر بگو چرا دیگر به درس ما نمی آیی ؟ محمدباقر لبخندی زد و پس از آن این کلاس درس را هرگز ترک نکرد تا روزی که در نجف بود و منعی نداشت . https://eitaa.com/doosti_ba_ketab