eitaa logo
دوستی با خدا
30.4هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
102 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/BB7a.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃اواخر ماه رمضون بود؛ یک روز با بچه‌ها افطارمونو بردیم پارک ... 🔅عده‌ای خانم #بدحجاب هم اومدن نزدیک به ما نشستن ... 🔺اذان که شد سفره پهن کردن و کلی دعا کردن🙏 برای همه گرفتارا و مریضا و ... بعدم قبله رو از ما پرسیدن و #نماز خوندن، بعدشم مشغول بازی شدن ... 💭فکر کردم اینا که #نماز و #روزه رو انجام میدن، حتما دلشون نرمه برای موعظه😉 ♻️رفتم جلو و گفتم: عزیزان خیلی خوبه که این همه دوستی و مهربونی و دعا در حق دیگران براتون مهمه و همتون اهل عبادتین😊👌 هر کسی این لیاقتو نداره☺️ ولی بدونید؛ «دین مثل یه #پازل می‌مونه که اگه بعضی از قطعه‌هاش یا حتی یکیشو نذارید شکل مورد نظر در نمیاد»❌🙁 👈 و #حجاب یکی از مهمترین قطعه‌های پازل دینه ...✅ 💚خداروشکر از حرفهام خیلی خوششون اومد و ازم تشکر کردن ... #خاطره #امر_به_معروف_در_پارک 🌋 @doostibakhoda
🥀 ✍توی مسجد روستا مراسم ختم گرفتند‌ مردم می‌امدند برای عرض تسلیت . یکهو حاجی از مسجد زد بیرون ! فهمیدیم اتفاقی افتاده. پشت سرش راه افتادم . کمی ان طرف تر از ورودی مسجد ، گیت بازرسی گذاشته بودند و مردم را میگشتند ! خیلی بدش آمد. اخم پیشانیش را چین انداخت . رفت و با ناراحتی گفت: « ما سی سال کسب آبرو کردیم ، جمع کنید این ها رو ! مردم باید راحت رفت و آمد کنند، ما داریم برای آسایش همین مردم کار میکنیم، نه اینکه اون ها رو بذاریم تو تنگنا. 🌋 @doostibakhoda
🎞 رفیق‌شهید :🌷 منظور از کارهای خیر، کمک و سرکشی به نیازمندایی بود که خودش می‌شناخت و گاهی به آنها سر می‌زد و کمک‌های نقدی می‌کرد و اگر خانواده‌ای نمی‌توانست برای فرزندش لباس تهیه کند با هم دست آن بچه را می‌گرفتیم و و برایش خرید می‌کردیم،😍 گاهی وسایل منزل تهیه می‌کرد و سعی می‌کرد همه این کارها را کسی متوجه نشود🤫 و به صورت ناشناس انجام می‌داد، حتی در انجمنهای خیریه زیادی عضو بود.🙂 🌹 ‍‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌🌋 @doostibakhoda
📖 🔹خانم دباغ روایت می‌کند: ‌‏ وقتی غذای امام را داخل اتاق می‌بردم وارد اتاق که می‌شدم می‌دیدم قرآن را باز‌‎ ‌‏کرده‌اند و مشغول قرائت قرآن هستند مدتی این مسئله (کثرت قرائت قرآن) ذهنم را‌‎ ‌‏مشغول کرده بود تا اینکه روزی به امام عرض کردم: «حاج آقا شما سراپای وجودتان قرآن‌‎ ‌‏عملی است دیگر چرا اینقدر قرآن می‌خوانید؟» 🍃 امام مکثی کردند و فرمودند: «هر کس‌‎ ‌‏بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند.‌‏» 📝راوی: ‎مرضیه حدیدچی (دباغ)، پابه‌پای آفتاب، ج ۲، ص۱۵۷ 🌋 @doostibakhoda
🔸با او مانوس باش ...🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر دوران کوتاه طلبگی من در قم و در غربت و تنهایی در حال سپری شدن بود. گاه‌گداری پدر سر می‌زد؛ بسیار مشتاق بود که من زی‌طلبگی را ادامه دهم؛ تا آنجا ‌که مخفیانه یکی از طلاب که همکلاس قدیمی و رفیق شفیق بود را مأمور کرده بود که هر آنچه دل مرا به قم و طلبگی خوش می‌کند مهیا کند. او هم انصافاً اوایل وقت می‌گذاشت و سیاحت ما را تأمین می‌کرد؛ اما چه سود که ... تا آتشی نباشد در خرمنی نگیرد طامات مدعی را چندین اثر نباشد باری، در خلال یکی از سرکشی‌های گاه و بیگاه پدر، من در حال نماز بودم و از ورود ایشان غافل. سکوت کرده بود و خیره‌خیره مرا می‌نگریست. آرام گفت: «اهل خواندن نافله نشدی؟» گفتم: «بار را سنگین نمی‌کنم تا بشود به مقصد رساند». سری تکان داد و گفت: «نه! عاشق نماز نشدی!» و ادامه داد: «اسرار الصلوة آشیخ جواد آقای ملکی را خوانده‌ای؟» گفتم: «نه» «سر قبرش رفته‌ای؟» گفتم: «نه» «قبرستان شیخان نرفته‌ای؟!»😳 «نه» «بیا تا با هم برویم» ... در راه ادامه می‌دهد: «من با اسرار الصلوة آمیز جواد آقا، از حوضی کوچک به بحری طویل رسیدم. کتاب را که شروع کردم آنچنان ممحّض در آن شدم که از دنیا غافل شدم. احساس کردم خودش دارد مستقیم بی‌پرده با من سخن می‌گوید؛ حتی با ته لهجۀ ترکی! قلبم ضربان گرفته بود؛ از حال خود بی‌خبر بودم که به پهنای صورت، اشکم جاری بود. یک احساس تعلق خاطر و عشقی به او پیدا کردم. آمدم بالای سر قبرش. بر خلاف سایر علما، هیچ بقعه‌ای، گلدانی، نشانه‌ای بر سر قبرش نداشت. دلم گرفت. کسی که حامل این معارف الهی بوده، چرا قبرش اینهمه ساده و غریبانه است؟! به بازارچۀ پشت شیخان رفتم. با بضاعت مختصری که داشتم، بهترین عطری که می‌شد را خریدم. بالای سر قبر، شیشۀ عطر را باز کردم. با اشکی که مدام جاری بود، کل سنگ قبر را شستشو دادم تا اینکه قلبم آرام گرفت. او دریچه‌ای جدید، به‌روی قلبم گشود. با او مانوس باش، ان شاء الله دست تو را بگیرد ...» در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد حالتی رفت که محراب به‌فریاد آمد ... (منبع) 🕋 @doostibakhoda