" صحبت با اموات و عظمت مرحوم حاج #شیخ_هاشم_قزوینی از اعاظم #مکتب_تفکیک "
مرجع عالیقدر حضرت آیت الله #شبیری_زنجانی مدظله در جلد دوّم کتاب "جرعه ای از دریا" حکایتی عجیب و تأثیرگذار در باب عواقب نارضایتی مادر از حضرت آیت الله العظمی #وحید_خراسانی " حفظه الله تعالی " نقل می کند که :
🔸آقای #وحید_خراسانی حکایت های جالبی از آقای #شیخ_هاشم_قزوینی نقل می کرد؛ از جمله یک بار شیخ هاشم وارد قبرستان پیغمبریه ی قزوین می شود، می بیند که صاحب یکی از قبرها به صورت سگی درآمده و روی قبر خود نشسته است!
- آن سگ به شیخ هاشم التماس می کند:
آشیخ هاشم!
🔴چون مادرم از من ناراضی است به این صورت درآمده ام، برو ایشان را راضی کن تا نجات پیدا کنم.
📚 منبع: جرعه ای از دریا، ج۲، ص۵۶۷.
🌋 @doostibakhoda
✅ خاطره ای شنیدنی از آیت الله #وحید_خراسانی
✅ "در زمان میرزای شیرازی طلبه ای با لباس کهنه بر درخانه اش آمد و گفت میرزا را کاردارم
مردم گفتند میرزا بر مجتهدین وقت ندارد آن موقع تو آمده ای و میگویی میرزا را کار دارم؟
✅ گفت عیبی ندارد من میروم اما به میرزا بگویید فلانی آمده بود
خبر به میرزای شیرازی رسید، ناگهان میرزا سرو پای برهنه دوید و طلبه را درآغوش گرفت
دفتردار میرزا تعجب کرد. وقتی آن طلبه رفت، میرزا گفت: دوست داشتم ثواب این همه مجتهد که تربیت کردم برای این طلبه باشد و ارزش یک کارش را به من بدهد،
گفتند میرزا کار این طلبه مگر چه بوده ؟
✅ میرزا گفت: این طلبه به یکی از دهات های سنی نشین رفت و گفت بچه هایتان را بیاورید قرآن یاد می دهم بدون پول
سنی ها گفتند خوب است بدون پول است
این طلبه از اول که قران یاد این بچه ها می داد بذر محبت امیرالمؤمنین را دردل این بچه ها کاشت این ها بزرگ که شدند شیعه شدند و پدرانشان را از مذهب باطل به مذهب حق راهنمایی کردند
دیری نگذشت که این دهات تماما شیعه شد
✅ این طلبه ۱۵سال شب ها بردر خانه ها می رفت و یواشکی نانی که آن ها بیرون می انداختند را می خورد ۱۵سال اینگونه زحمت کشید تا توانست یک روستا را شیعه کند ."
📖 مصباح الهدی، آیت الله وحید خراسانی
🌋 @doostibakhoda