eitaa logo
دورهمی✌️
2 دنبال‌کننده
16 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•𓆩💟𓆪• . . •• •• . . 𓆩‌توخورشیدےوبـےشڪ‌دیدنت‌ازدورآسان‌است‌𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💟𓆪•
•𓆩💟𓆪• . . •• •• احسان، به زیارت عاشورا علاقه عجیبی داشت، همیشه در جیبش بود و می‌خواند. /💚/ دو رکعت نماز به استغاثه به حضرت فاطمه را هم به خودش واجب کرده بود، که هر روز بعد از نماز مغرب می‌خواند./💛/ هم رزم سوریه‌اش آقای احدی، گفت: احسان صبح همان روز شهادتش که می‌خواست برود منطقه برای شناسایی، چفیه‌اش را روی زمین پهن کرد و برعکس همیشه همان صبح نماز استغاثه‌اش را به جا آورد./🥲/ انگار خودش از شهادتش آگاه بود و می‌خواسته نمازش را ادا کرده باشد./😇/ یک تسبیح تربت هم داشت که همیشه در دستش بود و ذکر می‌گفت./📿/ همیشه به من می‌گفت: «با تسبیح تربت ذکر بگو، چون یه وقتی اگر فرصت نکنی یا مثلا نرسی ذکر بگی، این تو دستت هم که باشه ملائکه به جای شما ذکر میگن.»/✨/ این تسبیحش را روزهای اول بعد از شهادتش در دستم گرفته بودم و ذکر می‌گفتم تا آرام شوم./💖/ . . 𓆩‌توخورشیدےوبـےشڪ‌دیدنت‌ازدورآسان‌است‌𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💟𓆪•
🔎🗞 🗞 [ 💡] 🔘 ۲۷ تیر سال ۱۳۶۷ برای انقلابی‌ها روز تلخی بود. ⬅️ روزی که امام عزیز با پذیرش جام زهر را نوشید! سعید قاسمی: در ۸ سال جنگ تحمیلی ۱۲۰۰۰ اسیر دادیم، در چند روز بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ (جام زهر) هم ۱۲۰۰۰ اسیر! اما این ها را در تاریخ سانسور کرده‌اند‼️ حق در هر شرایط پیروز میدان است: 🛡| Eitaa.Com/Rasad_Nama
•𓆩💟𓆪• . . •• •• •💚• آقاسید پاسدار بود و من هم از پاسدارانِ سپاه شهریار بودم. سال 62 ازدواج کردیم و قرارمان این بود که در همه کارها و تصمیمات همراه ایشان باشم. مثلا هر موقع خواست به جبهه برود وسایلش را خودم آماده کنم. اصلا قرار نبود که ما با هم در این قضیه چون و چرایی داشته باشیم. •💛• از همان اول با هم عهد کردیم که در این مسیرها همراه هم باشیم و ایشان همیشه میگفت: «من فقط همسر نمیخواهم من یک یار میخواهم. کسی که در خطی که پیش گرفته ام همراهم باشد چون در هر خطی که امام فرمان دهد من هستم.» •🧡• قرار بود وقتی در جبهه هست من در خانه کار سنگین انجام ندهم و ایشان برگردد و کارها را با هم انجام دهیم. اگر لباسی میشستم، او در کنارم آب میکشید و با هم پهن میکردیم. •❤️• کارها را با هم تقسیم میکردیم، به من میگفت: «قرار نیست شما برای من کار کنی و من شما را به زحمت بیندازم. اگر کاری هم در خانه انجام میدهی، وظیفه‌ات نیست بلکه لطف میکنی.» شهید دفاع مقدس . . 𓆩‌توخورشیدےوبـےشڪ‌دیدنت‌ازدورآسان‌است‌𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💟𓆪•
•𓆩💟𓆪• . . •• •• •💚• آقاسید پاسدار بود و من هم از پاسدارانِ سپاه شهریار بودم. سال 62 ازدواج کردیم و قرارمان این بود که در همه کارها و تصمیمات همراه ایشان باشم. مثلا هر موقع خواست به جبهه برود وسایلش را خودم آماده کنم. اصلا قرار نبود که ما با هم در این قضیه چون و چرایی داشته باشیم. •💛• از همان اول با هم عهد کردیم که در این مسیرها همراه هم باشیم و ایشان همیشه میگفت: «من فقط همسر نمیخواهم من یک یار میخواهم. کسی که در خطی که پیش گرفته ام همراهم باشد چون در هر خطی که امام فرمان دهد من هستم.» •🧡• قرار بود وقتی در جبهه هست من در خانه کار سنگین انجام ندهم و ایشان برگردد و کارها را با هم انجام دهیم. اگر لباسی میشستم، او در کنارم آب میکشید و با هم پهن میکردیم. •❤️• کارها را با هم تقسیم میکردیم، به من میگفت: «قرار نیست شما برای من کار کنی و من شما را به زحمت بیندازم. اگر کاری هم در خانه انجام میدهی، وظیفه‌ات نیست بلکه لطف میکنی.» شهید دفاع مقدس . . 𓆩‌توخورشیدےوبـےشڪ‌دیدنت‌ازدورآسان‌است‌𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💟𓆪•