📚 تیکه کتاب(صفحه ۵۵ تا ۵۹ ) با دو جوان سرامیک کار اهل تهران آشنا شدم. هر دو به شدّت مذهبی و ضد شاه بودند. اصرار کردند با آنها کار کنم. شش ماه آنها مشغول به کار شدم. کم کم فهمیدم عضو سازمان مجاهدین هستند. اصرار زیادی داشتند مرا با خود همراه کنند. اخلاق خوب آنها اثر زیادی بر من گذاشت. اما در همین اَثنا به تب مالت دچار شدم. 🎧 قسمت دوازدهم👇

#ازچیزی_نمی_ترسیدم #کتاب_صوتی

#قرآن ۲۷-و زمینشان و خانه ها و اموالشان و سرزمینی را که در آن پا نگذاشته بودید،به ارث شما در آورد ،و خدا بر هر چیزی تواناست.💮🌝

📖🖇➪@dokhtarane_hazrate_zahra

#استوری دنیاۍمن...! https://eitaa.com/joinchat/1432485942C6eea8db2a4

#پروف رسیدن كمی به من برس! من از رسیدن تو، حالم خوب می‌شود💚☁️ https://eitaa.com/joinchat/1432485942C6eea8db2a4

•🕊• #استوری _{° سلام رفیق با مرام.. 🖤 °} #عاشورا #محرم 🖤﹉﹉ @dokhtarane_hazrate_zahra

#استوری 🖤والا ما که دو ساله میایم هیئت چیزیمون نشده❕ {چه کسی صاحب دلهاست خدایا امشب چه کسی همدم زینب کبراست خدایا امشب.. 💔🌂}

#پروف خدایا این دلتنگی‌های من را هیچ بارانی آرام نمی‌کند فکری کن...! اشک من طعنه می‌زند به باران رحمتت دلتنگ یارم هستم و امیدم به درگاه تو 🖤✨ https://eitaa.com/joinchat/1432485942C6eea8db2a4

#بک‌گرند 🖼📿 ... آخ کربلا😞❕ جدی جدی هم کربلا شد آرزو! حواسمون هست؟! ﹉ #عاشورا | @dokhtarane_hazrate_zahra

#استوری ^^° اگه یه وقت یکی تنهات گذاشت، غصه نخوریا.. چون.. 🍃🌼 °^^ ﹉ @dokhtarane_hazrate_zahra