#خاطرات_سفیر
📚 تیکه کتاب (صفحه ۱۹تا۲۴)
همون اول که گفتم ایران ام چپ چپ نگاهم کرد و اولین چیزی که گفت این بود:" تو شیعه ای؟ " چشم تون روز بد نبینه! هنوز "آره" از دهنم در نیومده بود که شروع کرد: ...
🌀 قسمت سوم👇
#قران
#شروع_هرروزمان_باقران
62 - و چون از آن جا گذشتند، موسی به جوان همراه خود گفت: غذایمان را بیاور که راستی ما از این سفر خستگی بسیار دیدیم🥖🥖
63 - گفت: آیا به یاد داری! وقتی کنار آن صخره جا گرفته بودیم، من [به آب افتادن] ماهی🐟 را فراموش کردم [که با تو بگویم] و جز شیطان فراموشم نساخت از این که یادآور آن شوم، و ماهی به طور عجیبی راه خود را در دریا پیش گرفت🌊
64 - گفت: این همان [جایگاه خضر] است که به دنبالش بودیم، آنگاه پیجویانه ردّ پای خود را گرفتند و برگشتند🌴🌱
مـادرشهیـد✨:
محمدرضایکجملهسادهوقشنگداشت،
میگفت:
فردحزباللهیبایدزیباوتمیزباشه
میگفتوقتیبقیهمنومیبینن
منوبهعنوانکسیکهبسیجیهستمنگاهمیڪنند
تویمسجدرفتوآمد دارم
تویادوارهشهداکمکمیکنموکارمیکنم
منبایدیهجوریرفتارکنم
همبارفتارموهمباظاهرم
بقیهروبهخودمجذبکنم:)
#شهیدمحمدرضادهقان
#شهید
@dokhtarane_hazrate_zahra
هرروزششونیمصبح
همزمانباآغاززندگی
بیدارمیشومومیگویم:
خدایاشڪرتڪہامروزراهمدیدم🤩⚡️
بعدشپسازاینڪہ
اززندهبودنممطمئنشدم
•
• 👑
میگیرمتا11میخوابم☺️
[•🌿🤣•]
→ @dokhtarane_hazrate_zahra
کارگاه انصاف_48.mp3
10.95M
#کارگاه_انصاف ۴۸
#حرف_آخر
▫️حالا که تازه محدودهی انصاف را شناختیم؛
برای جبران تمام بیانصافیهای عمر گذشتهمان در حق خودمان و دیگران ، چه کنیم؟
#استاد_شجاعی 🎤
@Ostad_Shojae
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِی✋🏻
سلام بر تو زمانی که صبح و شام میکنی
💠سلام مولای ما ، مهدی جان ....
ای کاش یکی از این صبح ها دیدار شما روزی مان گردد ...
ای کاش یکی از این صبح ها ، عطر مسیحایی شما را استشمام کنیم ...🌸🌱
ای کاش یکی از این صبح ها ؛ یکی از این صبح های نزدیک ، نوای اناالمهدی همه جا را پرکند ...
و ای کاش ...!!♥️
🌹#اللهم_عجل_لولیک_الفرج