دوستانش میگفتند: وقتی میخواست برود کربلا یک چفیه می انداخت روی صورتش تا نامحرمی را نبیند. می گفت نگاه حرام راه شهادت را می بندد.
بعد از شهادتش یک دفترچه یادداشت از او به دستم رسید که برنامه هایش در نجف را در آن نوشته بود: در فلان ساعت باید فلان ذکر را بگوید یا در ساعتی دیگر نماز جعفر طیار را بخواند. یادم است همیشه میگفت که وقتی بچه بوده یکی از خاله هایم را اذیت کرده و باید حلالیت بگیرد، وقتی به خاله ام ماجرا را گفتم که حلالیت بگیریم او چیزی به یاد نداشت. خدا رحمتش کند خیلی حواسش بود که کسی از او ناراضی نباشد.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
🔸همیشه روی لبش لبخند بود، نه از این بابت که هیچ مشکلی نداشت، اما هادی مصداق همان حدیثی بود که میفرمایند: مومن شادیهایش در چهره است و حزن و اندوهاش در درونش میباشد.
🔹همهی رفقای ما او را به همین خصلت میشناختند، اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته بود، چهرهای بود که با لبخند آراسته شده بود، از طرفی هم بذلهگو و اهل شوخی و خنده بود، رفاقت با او هیچکس را خسته نمیکرد، در این شوخیها دقت میکرد که هیچ گناهی از او سر نزند.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯