eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
55.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💞💞 شهید احمدعلی نیری صبحانه‌فانوسی بعد از مدتی حضور در دوکوهه اعلام شد که گردان سلمان برای پدافندی به منطقه مهران اعزام می شود. خوب به یاد دارم که هفتم دی ماه 64 به منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم. شبانه جایگزین یک گردان دیگر شدیم.منو احمد آقا و علی طلایی و چند نفر دیگر در سنگر بودیم.یادم هست که احمد آقا از همان روز اول کار خودسازی خود را بیشتر کرد. او بعد از نماز شب به سراغ بچه ها می آمد.خیلی ارام بچه ها را برای نماز صبح صدا میکرد. احمد آقا می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت میگفت فلانی،بیدار می شی؟موقع نماز صبح شده. بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خودشان را به خواب میزدند تا احمد اقا شانه آن ها را ماساژ بدهد! توی سنگر نشسته بودیم.یکدفعه صدای مهیب انفجار امد.پریدیم بیرون. یک گلوله توپ مستقیم به اطراف سنگر ما اصابت کرده بود. گفتم بچه ها نکنه دشمن میخواد بیاد جلو؟؟ در اطراف سنگر ما و بر روی یک بلندی،سنگر کوچکی قرار داشت که برای دیده بانی استفاده میشد.مسئول دسته ما به همراه دو نفر دیگر دویدند به سمت سنگر دیده بانی. احمد آقا که معمولا انسان کم حرفی بود و ارام حرف میزد. یکباره فریاد زد:بایستید.نرید اونجا!! هر سه نفر سر جای خود ایستادند! احمد آقا سرش را به اهستگی پایین اورد. همه با تعجب به هم نگاه میکردیم! این چه حرفی بود که احمد آقا زد؟چرا داد زد؟؟! یکباره صدای اتفجار مهیبی امد.همه خوابیدند روی زمین! وقتی گرد و خاک ها فرونشست به محل انفجار نگاه کردیم.از سنگر کوچک دیده بانی هیچ چیزی باقی نمانده بود! 🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹 ادامه_دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸