15.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 توصیه #امام_حسن_عسکری علیهالسلام:
نگاهت را به بلایا، حوادث و بیماریها تغییر بده!
💬 گفتاری از #استاد_عابدینی
✅ مرکزتنظیمونشرآثاراستادعابدینی
🌐 TAMHIS.IR | @Abedini
زمان شاه مردم با دین تر بودند؟
آن زمان مردم نماز میخواندند، کسی جرأت نداشت نماز نخواند
زنها حجاب داشتند، کسی جرأت نداشت چادر سرش نکند
اما الان
نه کسی نماز میخواند نه روزه میگیرد نه حجاب دارد
چرا؟
چون حکومت دینی است. اگر حکومت دینی نبود کسی مشکلات را پای دین نمینوشت اما الان به اسم اسلام دارند به مردم ظلم میکنند!! بخاطر همین مردم از دین زده شده اند.
جملات بالا را زیاد شنیده ایم
اما جواب چیست؟
من به جای جواب فقط سؤال را یکبار درست طرح میکنم:
اگر حکومت شاهنشاهی تا حالا ادامه داشت الان وضعیت دین داری مردم چطور بود؟
مردم همه نماز میخواندند؟ روزه میگرفتند؟ حجاب داشتند؟
حکومت شاهنشاهی جلوی اینترنت را میگرفت (که مردم بی دین نشوند)
سینما و رسانه ها را هم کنترل میکرد (که بی حیا نشوند)
و...
اندکی تفکر درباره صورت مساله ما را به جواب نزدیک میکند...
https://eitaa.com/dorenab
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️
خاطره تکان دهنده بانوی با حجاب ایرانی ( دکتر پریوش امیری ، دکترای فلسفه) از کازینویی در لاس وگاس آمریکا...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
آیت الله یزدان پناهبرگ برنده ما.mp3
زمان:
حجم:
8.07M
🔰 برگ برنده ما
▫️حجاب، لبه جنگ تمدنی با غرب است.
▫️حجاب، پایه و آغاز است که اگر آن را برداریم ساختارها و مفاهیم اجتماعی گستردهای را از بین بردهایم.
▫️باید نشان دهیم که برداشتن حجاب چه عواقب سویی را به دنبال دارد و جامعه را تا به کجا میکشاند.
▫️حجاب برگ برنده ما در قبال دنیای غرب است ولی متاسفانه تبدیل به برگ بازندهاش کردهایم، یعنی تحلیل و تبیین از آن نداریم. در حالی که حجاب تعارض تمدنی ما با دنیای غرب است.
🏷 بیاناتی از استاد، آیتالله یزدانپناه پیرامون حوادث اخیر در کشور.
#حجاب
#استاد_یزدان_پناه
💢 نفحات را در فضای مجازی دنبال کنید؛
https://eitaa.com/nafahat_eri
*راننده جوان برزیلی گوشه روسری ام را بوسید و گفت : خوش به حال شوهرانتان*
طاهره اسماعیلنیا بانوی ایرانی است که به واسطه شغل همسرش، چندین سال به همراه همسر و فرزندان خود در کشور برزیل، زندگی کرده است میگوید:
در یکی از تابستانهایی که در برزیل بودیم، فاطمه دختر کوچکم بیمار شد. با توجه به مشغلاتی که همسرم داشت، با معصومه دختر سیزده سالهام، راهی مطب پزشک شدیم. در مسیر بازگشت، تاکسی گرفتیم ، من و دخترم در حالی که مانتو و روسری بلند پوشیده بودیم، سوار تاکسی شدیم. در مسیر حدس زدم که نوع پوشش ما، توجه راننده را به خود جلب کرده است.
راننده پس از دقایقی سکوت، با لحنی دلسوزانه در حالی که متوجه شده بود ما برزیلی نیستیم و خارجی هستیم، به ما گفت: الآن تابستان است و هوا بسیار گرم. شما با این لباس و پوشش خیلی اذیت میشوید. به نظر من اینجا که کشور خودتان نیست، راحت باشید. در کشور ما آزادی هست و میتوانید حجاب خود را بردارید.
من در جواب گفتم: بله ما هم گرمیِ هوا اذیتمان میکند؛ ولی ما به این پوشش اعتقاد داریم. من به خاطر کشورم حجاب ندارم، حجاب من به خاطر دین و اعتقادم به خداوند جهانیان است.
راننده مسیحی که باورِ حرفهایم برایش سنگین بود، تاملی کرد و گفت: بله متوجه شدم؛ اما من شنیده بودم که همسرانتان شما را با کتک مجبور به داشتن حجاب میکنند! من لبخندی زدم و به آرامی گفتم: خُب اگر این طور بود، الآن که شوهر من اینجا و همراه ما نیست، دیگر ترسی از همسرم نداشتم و میتوانستم حجابم را بردارم!
راننده تاکسی در حالی که با سَر حرفهایم را تائید میکرد، در فکر فرو رفت و گفت: خُب چرا دخترِ نوجوانت را مجبور کردی حجاب داشته باشد؟ گفتم: میتوانی از خودش بپرسی تا جواب سوالت را بگوید. سپس از دخترم پرسید: عزیزم! مادرت مجبورت کرده تا اینگونه لباس بپوشی؟ اینجا دخترم معصومه با لحنی قاطع و محکم به راننده گفت: نه! نه! من حجاب را دوست دارم و به حجاب معتقدم و به این نتیجه رسیدم که حجاب به من امنیت میدهد و از من محافظت میکند. من هم مثل مادرم حاضر نیستم بدون حجاب باشم و به دستورات دینم عمل میکنم.
من مثل راننده که از نگاهش معلوم بود از جواب معصومه خوشحال و فطرتش تا اندازهای بیدار شده است
در درونم از پاسخ دقیقِ دخترم به وجد آمده بودم و سکوت کردم. دقایقی بعد راننده بالحنی پُر از حسرت، آهی کشید و چند بار گفت: خوش به حال شوهرانتان، سپس ماشین را کنار خیابان نگه داشت.
من و دخترم کمی ترسیدیم، بعد دیدیم که راننده جوان، سَر بر روی فرمانِ ماشین گذاشت و با لحنی محزون گفت: من اینطور زندگی را بیشتر دوست دارم. زمانی که خانمِ من از خانه خارج میشود، نمیدانم با دوستانش کجا میرود، با چه کسانی سخن میگوید و حتی من اجازه ندارم از او این سوالات را بپرسم. من در زندگیام آرامش ندارم و خیلی ناراحتم. اوقاتی که دلم میگیرد و غصهدار هستم، به خانه مادربزرگم که مثل شما انسان معتقدی هست میروم. مادربزرگم اعتقاد دارد که نباید لباس کوتاه پوشید و پوشش نسل جدید و بسیاری از کارهای آنان را قبول ندارد.
به نظر من افرادی مثل مادربزرگ من، زنان بسیار خوب، پاک و خلاصه پایبند به همسر و زندگی خودشان هستند؛ به همین خاطر من او را خیلی دوست دارم، سر روی شانهاش میگذارم و ضمن دریافت آرامش، از او میخواهم تا برایم دعا کند.
راننده تاکسی با تمام احساس ادامه داد: واقعا خوش بهحال همسرتان. شما برای من هم خیلی محترم هستید که حتی در نبودِ او هم، پوششتان را حفظ کردید و با اینکه اینجا تنها بودید و هیچکس هم نبود، با اصرار من، حاضر نشدید حجابتان را بردارید. سپس راننده تاکسی از ماشین پیاده شد، درب ماشین را باز کرد و گوشه روسری من را گرفت و بوسید و ضمن معذرتخواهی گفت: دوست داشتم از زبان خودتان بشنوم که زن مسلمان به زور حجاب نمیگذارد، خدا شما را حفظ کند. لطفا برای من هم دعا کنید.
منبع: سایت روزنامه همشهری ۲۴ تیرماه ۱۴۰۱
11.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایشان دکترای جامعه شناسی و استاد دانشگاه است!
نقد سخنان ایشان برای کسانی که کمی سر در می آورند کار ساده ای است اما آن دانشجوی کارشناسی که هنوز به قدرت نقد نرسیده، زیر دست چنین نااستادانی چه میشود.
نگاه کنید چطور با آب و تاب و به ظاهر علمی و با چهره ای معصومانه، یک مطلب پوچ غلط را زیبا و علمی جلوه میدهد.
دانشگاه با فرزندان این کشور چکار میکند؟!
خروجی این نااستاد ها میشود همین وضعی که در دانشگاه های کشور مشاهده میکنیم!
آینده کشور در دست چه کسانی است؟!
#علوم_انسانی_مدرن
#علم_سکولار
https://eitaa.com/dorenab
13.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخی اجمالی به صحبتهای دکتر آرش حیدری
حجت الاسلام دکتر احمد اولیایی
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
به بهانه اولین باران پاییزی
اولین باران پاییزی در قم بارید و امیدواریم این نعمت الهی در همه جای کشور نازل شود.
هنگام باران دعا مستجاب است؛
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره
اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
خداوندا کشور امام زمان را از مشکلات به احسن وجه عبور بده و ما را کاملتر بگردان...