کمک 7میلیاردی ج.آذربایجان به سیل زدههای ایران و چند نکته:
یک اینکه فتنهانگیزی دولت روحانی و وزارتخارجه اش بین ایران و آذربایجان جواب نداد خداروشکر.
دو اینکه این کشور 9میلیون نفری به تنهایی نصف کل اروپا کمک کرد بهمون.
سه اینکه مردمش نگفتن لرستانُ رها کن فکری بحال قرهباغ کن.
@Dost_an
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر در بن بست سوال مجری ماند ولی خودش، جواب خودش را داد! #دکتر_احمدی_نژاد حیف بود و چه حیف که کمال همنشینانش در او اثر کرد و سرنوشتش، سرنوشت زبیر شد!! اگر کسی قوم لوط شد، سرنوشتش هم قوم لوط میشود!
#انحراف #انقلابیگری #زحمتکش #بی_نتیجه
پ ن: کمال همنشین و اثرش را جدی بگیرید و بهترینها را برای خود انتخاب کنید تا از عواقبش در امان باشید
╭┅──────┅╮
🇮🇷 @Dost_an
╰┅──────┅╯
این شما و این احمق ترین (یا شاید هم خائن ترین) نماینده مجلس که فردای تروریستی اعلام شدن سپاه توسط آمریکا دنبال اینه که CFT و پالرمو رو بکنه توی پاچه ملت ...
آمریکا اعلام کرده سپاه تروریسته، CFT هم یعنی کنوانسیون بین المللی مقابله با تامین مالی تروریسم. میدونید یعنی چی؟ یعنی در صورت تصویب دستورات این کنوانسیون سپاه در داخل کشور به کلی تحریم می شود و حتی نمی تواند تراکنش های معمولی مالی خود را انجام دهد ... چه جریانی در کشور هم گام با آمریکایی ها به دنبال نابودی سپاه پاسدارن هستند؟
@Dost_an
کانال دوست
💠فاز جدید مهناز افشار! این سلبریتی ضد وطن در حالی شعار حب الایران یجمعنا میدهد که حتی حاضر نشد فرزن
موکب ها با شعار "حب الحسین یجمعنا" فوج فوج به لرستان و خوزستان آمدند
و دارن روزانه دهها هزار غذا پخت و بین سیل زده ها توزیع میکنند...
خانم افشار کجای دنیا سیر می کنید؟ این روزها خبری از شما نیست؟
╭┅──────┅╮
🇮🇷 @Dost_an
╰┅──────┅╯
موکب های عراقی و نیروهای حشد الشعبی اومدن به کمک سیلزدهها و خورستان دارن خدمت رسانی میکنن!
چه خبر از خانمِ حب الایران یجمعنا؟
چقدر به مردم سیلزده کمک کرد؟!
* کرامتی ۵
@Dost_an
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چالش جدید برای سلبریتیهایی که از کنار شومینه خادمهای واقعی مردم رو تخریب میکنن:
#اول_بیل_بزن_بعدا_حرف_بزن 😂
@Dost_an
جهانگیری: اقتصاد ایران در گودال افتاده است.
-خدا لعنت کنه اون که هُلش داد. خدا دستش رو بشکنه. خدا پاش رو قلم کنه. خدا بیاره جلو چشمش.
خدا از دماغش درآره!
@Dost_an
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبرانقلاب: من این را میگویم در مورد #فضای_مجازی؛ مواظب شلیک توپخانه دشمن باشید در این فضا، حواستون باشه!
⚠️ از این فضا علیه هویت شما استفاده نکند!
@Dost_an
⭕️آیت الله مجتهدی(ره):
🔹ما باید غصه بخوریم که نکند
اعمال ما را آفت بزند.
مثلاً یک غیبت میتواند
تمام زحمات ما را هدر دهد.
✨
🔸اگر غیبت کنید ۴۰ روز اعمال خوب شما
در نامه اعمال شخص غیبت
شونده نوشته میشود
و اگر عمل خوبی نداشته باشید،
گناهان آن شخص در نامه اعمال شما
نوشته میشود.
این روایت از معصوم (ع) است.
#درس_اخلاق
@Dost_an
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدا گذاری شیرازی...😍
#سیل
#سیل_شیراز
╭┅──────┅╮
🇮🇷 @Dost_an
╰┅──────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آهنگ رو تقدیم میکنیم به دولت و کلا مسئولین کشور
دست به دست کنید برسه به دستشون 😂😂
@Dost_an
❤️❤️❤️
💢اگر_از_همسرم_ناراحت_شدم چه کنم❓
گاهی اوقات زن یا شوهر نیاز خودش را مطرح نمیکند و به همسرش نمیگوید که چه رفتارها و گفتارهایی ناراحتش میکند
همسر او هم متقابلاً چون نمیداند که این رفتار یا گفتار موجب ناراحتی و آزردگی خانم یا آقا میشود، آن را مکرراً انجام میدهد.
💥💥💥
فرد مقابل هم که شدیداً از دست او عصبانی شده و در ذهنِ خود رأی صادر میکند و برچسب بیتوجهی یا بیعاطفهبودن به او میزند و احساس فداکاری نیز میکند
بهایندلیل که آزرده میشود، ولی صحبتی نمیکند.
او در خیال خود به حفظ رابطهشان کمک میکند؛ اما درحقیقت به رابطۀ #زناشوییشان و همسر خود خیانت بزرگی کرده است.
او در ذهن خود این فرضیه را مطرح میکند که
«او باید بداند که من چه خواستهای دارم»
یا اینکه «او میداند که من از فلان کارش ناراحت میشوم»
و البته سخت در اشتباه است
💞🍀گاهی افراد با گفتن درستِ
خواستههایشان میتوانند کمک بزرگی به خود و همسرشان کنند و نیازی نیست که آزردگیها و ناکامیهایشان را #درون خود بریزند، چون این غصه ها
، روی هم تلنبار میشود و ناگهان موجب انفجار و واکنش شدیدی میشود
❤️💖❤️💖
@Dost_an
کانال دوست
موکب ها با شعار "حب الحسین یجمعنا" فوج فوج به لرستان و خوزستان آمدند و دارن روزانه دهها هزار غذا پخ
سلام خانم افشار
.
اول باید عرض کنم که بابت این توییت در پاسخ به پست قبلی ما، از شما تشکر میکنم!
.
امّا یادم میاد ایام #زیارت_اربعین که هشتگ #حب_الحسین_یجمعنا ترند شد و همه استقبال خوبی کردند و با این شعار از تمام نقاط کشور خودمان وخیلی کشورهای دیگر حتی با ادیان مختلف، جمعیّت میلیونی راهی سرزمین #کربلا شدند، شما نوشتید با تمام تفاوتهایی که با خیلی ها داریم امّا میگویم #حب_الایران_یجمعنا !
.
آنروز شماحرفتان این بود که مثلا به جای کربلا رفتن وهزینه کردن در طریق الحسین علیه السلام ، بیایید وایران را دریابید!!!
.
امّا خودتان خوب میدانستید که آن روز چه کسانی درکنار مردم مستضعف ما هستند وبا آنان همدردی میکنند و در جایش کربلا هم میروند ؛ خواستم بگویم آن توییت شما صرفا جهت مخالفت با زیارت سیدالشهدا علیه السلام بود که بارگذاری اش کردید!
.
حال امروز هم ، که همان افراد با شعار حب الحسین یجمعنا آمدند رسوایی اش ماند برای شما ، البته اگر آن کسانی که باید متوجه بشوند خود را به خواب نزنند...
.
آره والا دم اون عزیزانی که آمدند کنار مردم وهمدردی کردند ومرهمی بر زخم مردم شدند وهزاران تُن گِل را از خانه های مردم بدون هیچ چشم داشتی خارج کردند گرم ، ولی سوال ما این است شما یا طرفدارانتون که دم از آریایی بودن و حب الایران زدید قصد ندارید مرهم زخم مردم بشید؟؟؟ اگر خوف دارید لباستان خاکی یا گِلی میشود بگوییم درمنطقه با خودرو حمل ونقلتان کنند....
.
پ.ن:
#اول_بیل_بزن_بعدا_حرف_بزن !
╭┅──────┅╮
🇮🇷 @Dost_an
╰┅──────┅╯
#داستان_واقعی
📛زنده شدن مفسر بزرگ قرآن داخل قبر
#بخش1
✅ قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.
صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد. جسد شيخ طبرسي را از تابوت بيرون آوردندو داخل قبر گذاشتند. قطب الدين راوندي وارد قبر شد. جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند.
سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند.
پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود; پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد اما هيچ كس متوجه حركت آن نشد! كارگران با بيلهايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود. مردم به نوبت فاتحه مي خواندند و بعد از آنجامي رفتند.
شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود.
شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.
اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود.
بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي داد. ناله اي كرد. دست راستش زيربدنش مانده بود. دست چپش را بالا برد. نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد. با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد. كم كم چشمش به تاريكي عادت مي كرد. بدنش در پارچه اي سفيد رنگ پوشيده بود.
آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي كرد. آخرين بار حالش هنگام تدريس به هم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود. اينجا قبر بود! او رابه خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه اش را مي شنيد. چه مرگ دردناكي انتظار او را مي كشيد. ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود. آيا خدا مي خواست امتحانش كند؟
چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد رضا را. پدرش «حسن بن فضل » خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد.
از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشت. سالها پشت سر هم گذشتند. به سرعت برق و باد! شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود; سادات آل زباره او را به سبزوار دعوت كردند. آنها با او نسبت فاميلي داشتند. دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد وسرانجام هم زنده به گور شد! چشمانش را باز كرد. چه سرنوشت شومي برايش ورق خورده بود. ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت. نفس كشيدن برايش مشكل شده بود. هر بارهواي داخل گور را به درون ريه هايش مي كشيد; سوزش كشنده اي تمام قفسه سينه اش رافرا مي گرفت. آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود. در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاد. از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد. چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل زباره نيزانجام چنين كاري را از او خواستار شده بود. هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند; كاري برايش پيش آمده بود. شيخ طبرسي وجود خدارا در نزديكي خودش احساس مي كرد. مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديك تر است؟ به آرامي با خودش زمزمه كرد:
خدايا اگر نجات پيدا كنم; تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت. مرا از اين تنگنانجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.
شيخ طبرسي در حال خفه شدن بود.
پنجه هايش را در پارچه كفن فرو برد و غلت خورد. صورتش متورم شده بود.
ت كفن دزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ شد. بيلي در دست داشت. به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.
بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت. قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي رسيد. پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد. وقتي به سنگهاي لحد رسيد; يكي از آنها را برداشت.
صورت شيخ طبرسي نمايان شد.
نسيم خنكي گونه هاي شيخ را نوازش داد. چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.
صبر كن جوان! نترس من روح نيستم. سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده ام مرا به خاك سپردند. داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....
منبع👈شیعه نیوزگزارش 598 به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس،
❌❌ادامه دارد
🔹نشر_صدقه_جاریست🔹
@Dost_an
#داستان_واقعی
♨️زنده شدن مفسر بزرگ قرآن داخل قبر
#بخش2
آیامرا میشناسی شناسي؟
بله مي ... شناسم! شما شيخ ط...طبرسي هستيد. امروز تشييع جنازه تان بود. دلم مي خواست ... دلم مي خواست زودتر شب شود و بيايم كفن شما را بدزدم! به من كمك كن از اينجا بيرون بيايم. چشمانم سياهي مي رود. بدنم قدرت حركت ندارد.
كفن دزد جوان سنگها را بيرون ريخت; پايين رفت و بدن كفن پوش شيخ طبرسي رابيرون آورد. در گوشه اي خواباند و بندهاي كفن را باز كرد و آن را به كناري انداخت.
مرا به خانه ام برسان. همه چيز به تو مي دهم. از اين كار هم دست بردار.
كفن دزد جوان لبخند زد و بدون آنكه چيزي بگويد شيخ را كول گرفت و به راه افتاد.
شيخ طبرسي به كفن اشاره كرد و گفت:
آن را هم بردار. به رسم يادگاري! به خاطر زحمتي كه كشيده اي جوان به سمت كفن رفت. خم شد و آن را برداشت.
خيلي وقت است به اين كار مشغولي؟
بله جناب شيخ. چندين سال است عادت كرده ام در اين شهر مرگ و مير زياد است.
اگر روزي مرده اي را در يكي از قبرستانهاي اين شهر خاك كنند و من شب كفنش راندزدم آن شب خوابم نمي برد. كفن ها را به بازار مشهد رضا مي برم و مي فروشم.
از اين كار توبه كن، خدا از سر تقصيراتت مي گذرد.
آن دو از قبرستان خارج شدند. جوان پرسيد:
از كدام طرف بروم؟
برو محله مسجد جامع، من همسايه محمد بن يحيي هستم.
جوان به راه خود ادامه داد. شيخ طبرسي نگاهش را به آسمان و ستاره هاي بيشمارآن دوخته بودوخدارا شکر میگفت.
علامه طبرسی با کمک خداوند نذرش را ادا کرد و کتاب گرانبهای تفسیر مجمع البیان را به اتمام رساندند......
منبع👈شیعه نیوزگزارش 598 به نقل از خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس،
?
@Dost_an
🔹نشر_صدقه_جاریست🔹
@Dost_an
༻﷽༺ داستان
👈یکعقرب ناجی زائران امام حسین علیه السلام شد !
به گزارش خبرگزاری المدینة نیوز، زائران ایرانی که در مسیر عشق حسینی حرکت می کردند ، گزارش دادند : یک زن که به نظر می رسید خسته است، برای استراحت وارد یکی از خیمه ها شد و در خواب عمیقی و طولانی فرو رفت.
طولانی شدن خواب این زن باعث شد تا دیگران را متوجه خودش کند ، به همین دلیل به سمت زن آمدند و او را صدا زدند اما جوابی نداد و اینگونه متوجه شدند که وی مرده است و در کنارش عقربی را پیدا کردند که آن نیز مرده است و متوجه شدند که این زن توسط نیش عقرب مرده است.
زنان وقتی تلاش می کردند که جسد وی را به خیمه کناری ببرند ، احساس کردند که جسم عجیبی در وسط بدن زن است وقتی لباس وی را کنار زدند کمربندی انفجاری را دیدند که به دور کمرش بسته شده بود.
پس از کشف کمربند انفجاری ، نیروهای امنیتی خود را به محل رساندند و به راحتی و بدون هیچ تلفاتی آن را خنثی کردند .
@Dost_an