عارضم خدمتتون که زین پس اگه مسئولی کوچکترین مقاومتی برای انتشار لیست دارایی خودش یا خانوادهش یا بستگانش کرد از 3حالت خارج نیست:
یا حروم خوری کرده یا حروم خوری کرده یا حروم خوری کرده
آقای رئیسی منتظر حمله اصلاحطلبا و اکانتای برانداز اصلاحطلبا باش #عصر_شفافیت
@Dost_an
وُزیر نیرو گفته هرچقدر میخواید غذا بخورید
منظورم روح مقاومت سختکوشی چینیا بوده
یکی به این نیروجان بگه فهمیدیم بیشتر خرابش نکن
یکم بیشتر تحت فشار قرار بگیره ممکنه بگه خرمشهر را چینیا آزاد کردن
مشترک مورد نظر 😏
@Dost_an
آلمان «ماس» رو فرستاد
بعد ژاپن «آبه» رو
نفر سوم باید خیار و نعناع خشک باشن :)
😂😂😂
🔺فروغ زال🔺
@Dost_an
این پدرمادرایی که میرن اروپا و کانادا بچه هاشون رو بدنیا بیارن نسل بعدی همون پدر مادراییان که میومدن پایتخت زایمان تا بچه شون بچه تهرون بشه...
عقده حقارتی که درمان نشه قطعا ابعاد بین المللی پیدا می کنه! 😏
مراقب خودتون باشید
@Dost_an
اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت می برد ؛
محو طبیعت می شود ؛
کمتر سخت می گیرد ؛
می بخشد ؛
می خندد ؛
می خنداند ؛
و با خودش در یک صلح درونی است
او نه بی مشکل است نه شیرین مغز...!
او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته... و قدر آنچه امروز دارد را می داند.
او یاد گرفته است که لحظه به لحظه ی زندگی را در آغوش بگیرد.
@Dost_an
🌸داستان
کشیشی تازه کار و همسرش برای نخستین ماموریت و خدمت خود که بازگشایی کلیسایی در حومه بروکلین (شهر نیویورک) بود در اوایل ماه اکتبر وارد شهر شدند.
زمانی که کلیسا را دیدند، دلشان از شور و شوق آکنده بود. کلیسا کهنه و قدیمی بود و به تعمیرات زیادی نیاز داشت. دو نفری نشستند و برنامه ریزی کردند تا همه چیز برای شب کریسمس یعنی 24 دسامبر آماده شود. کمی بیش از دو ماه برای انجام کار ها وقت داشتند.
کشیش و همسرش سخت مشغول کار شدند. دیوار ها را با کاغذ دیواری پوشاندند. جاهایی را که رنگ لازم داشت، رنگ زدند و کار های دیگری را که باید می کردند، انجام دادند. روز 18 دسامبر آنها از برنامه شان جلو بودند و کارها تقریباً رو به پایان بود.
روز 19 دسامبر باران تندی گرفت که دو روز ادامه داشت. روز 21 دسامبر پس از پایان بارندگی، کشیش سری به کلیسا زد، وقتی وارد تالار کلیسا شد، نزدیک بود قلب کشیش از کار بیافتد. سقف کلیسا چکه کرده بود و در نتیجه بخش بزرگی از کاغذ دیواری به اندازه ای حدود 6 متر در 5/2 متر از روی دیوار جلویی و پشت میز موعظه کنده شده و سوراخ شده بود.
کشیش در حالی که همه خاکروبه های کف زمین را پاک می کرد، با خود اندیشید که چاره ای جز به عقب انداختن برنامه شب کریسمس ندارد.
در راه بازگشت به خانه دید که یکی از فروشگاه های محلّه، یک حراج خیریه برگزار کرده است. کشیش از اتومبیلش پیاده شد و به سراغ حراج رفت.
در بین اجناس حراجی، یک رومیزی بسیار زیبای شیری رنگ دستبافت دید که به طرز هنرمندانه ای روی آن کار شده بود. رنگ آمیزی اش عالی بود. در میانه رومیزی یک صلیب گلدوزی شده به چشم می خورد. رومیزی درست به اندازه سوراخ روی دیوار بـود. کشیش رومیزی را خرید و به کلیسا برگشت.
حالا دیگر بارش برف آغاز شده بود. زن سالمندی که از جهت رو به روی کشیش می آمد دوان دوان کوشید تا به اتوبوسی که تقریباً در حال حرکت بود برسد، ولی تلاشش بی فایده بود و اتوبوس راه افتاد. اتوبوس بعدی 45 دقیقه دیگر می رسید. کشیش به زن پیشنهاد کرد که به جای ایستادن در هوای سرد به درون کلیسا بیاید و آنجا منتظر شود.
زن دعوت کشیش را پذیرفت و به کلیسا آمد.
کشیش رفت نردبان را آورد تا رومیزی را روی دیوار نصب کند. پس از نصب، کشیش نگاهی به پرده آویخته شده کرد، باورش نمیشد که این قدر زیبا باشد.
کشیش متوجه شد که زن به سوی او می آید. زن پرسید: این رومیزی را از کجا گرفته اید؟ و بعد گوشه رومیزی را به دقت نگاه کرد. در گوشه آن سه حرف گلدوزی شده بود. این ها سه حرف نخست نام و نام خانوادگی او بودند.
او 35 سال پیش این رومیزی را در کشور اتریش درست کرده بود. وقتی کشیش برای زن شرح داد که از کجا رومیزی را خریده است. باورکردنش برای زن سخت بود.
سپس زن برای کشیش تعریف کرد که چگونه پیش از جنگ جهانی دوم، او و شوهرش در اتریش زندگی خوبی داشتند، ولی هنگامی که هیتلر و نازی ها سر کار آمدند، او ناچار شد اتریش را ترک کند.
شوهرش قرار بود که یک هفته پس از او، به وی بپیوندد ولی شوهرش توسط نازی ها دستگیر و زندانی شد و زن دیگر هرگز شوهرش را ندید و هرگز هم به میهنش برنگشت.
کشیش می خواست رومیزی را به زن بدهد، ولی زن گفت: بهتر است آن را برای کلیسا نگه دارید. کشیش اصرار کرد که اقلاً بگذارد او را با اتومبیل به خانه اش برساند و گفت این کمترین کاری است که می توانم برایتان انجام دهم. زن پذیرفت.
شب کریسمس برنامه عالی برگزارشد. تالار کلیسا تقریباً پر بود.
در پایان برنامه و بعد از خداحافظی با حضار، وقتی کشیش به درون تالار نیایش برگشت مرد سالمندی را که در نزدیکی کلیسا زندگی می کرد، دید که هنوز روی نیمکت نشسته است.
مرد از کشیش پرسید که این رومیزی را از کجا گرفته اید؟ و سپس برای کشیش شرح داد که همسرش سال ها پیش در اتریش که رومیزی درست شبیه به این درست کرده بود و شگفت زده بود که چگونه ممکن است دو رومیزی عیناً شکل هم باشند.
مرد به کشیش گفت که چگونه توسط نازی ها دستگیر و زندانی شده و هرگز نتوانسته همسر گم شده اش پیدا کند.
پس از شنیدن این سخنان، کشیش به مرد گفت: اجازه بدهید با ماشین دوری بزنیم و با هم گفت و گویی داشته باشیم.
سپس او را سوار اتومبیل کرد و خانه زنی که سه روز پیش او را دیده بود، برد. کشیش به مرد کمک کرد تا از پله های ساختمان سه طبقه بالا برود و وقتی جلوی در آپارتمان زن رسید، زنگ در را به صدا درآورد. وقتی زن در را باز کرد، صحنه دیدار دوباره زن و شوهر پس از سال ها وصف ناشدنی بود.
آنچه خواندید یک داستان واقعی بود که توسط کشیش Rob Reid گزارش شده است که می گوید: کار های خداوند شگفت انگیز است.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کیست این پنهان مرا در جان و تن؟...
کز زبان من همی گوید سخن....
این که گوید از لب من راز ، کیست؟؟
بشنوید این صاحب آواز کیست.....
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
@Dost_an
#تشکیلات
اگر خواستید یکروزی رشد بفرمایید و به درد امام زمانتان بخورید، در #تشکیلات روابط اجتماعی خودتان را امتحان بکنید. «نه! ما یک نفری منتظریم آقا چی بگوید اجرا کنیم!» فایده ندارد! متوجه هستی؟! ولایت تکتک افرادی که از او حرف گوش میکنند نمیخواهد! [بلکه ولایت] تشکیلاتهای بزرگ که از او تبعیّت میکنند میخواهد!
اصلاً پیش امام که آدم تنهایی نمیرود که! «یا ایّها الذینَ آمنوا اصبِروا و صابِروا و رابِطوا» «اصبِروا» یعنی چی؟ یعنی تکتکتان اهل صبر باشید. «صابِروا» یعنی چی؟ با هم صبر کنید! با هم صبر کنید تشکیلات لازم دارد. «رابطوا» یعنی چی؟ نیروهای خود را روی هم بریزید با هم از ولایت تبعیّت کنید!
🔹 #استاد_علیرضا_پناهیان
🌀 #خاطرات_آقا_سعید |روزهایی که دکتر جلیلی ساعت ها برای نقد کارشناسانه برجام وقت میگذاشت اما رسانه های زرد به او حمله میکردند!
🔸هیچ وقت فراموش نمیکنم. روزهای سختی که #سعید_جلیلی و تیم مذاکره کننده هسته ای بعضا تا نزدیکی اذان صبح، مشغول مطالعه و تحلیل و بررسی متن برجام بودند تا شاید بتوانند با نقد صحیح و عالمانه کشور را از خسارت محض نجات دهند.
🔸صدها ساعت جلسه با وزرا، مدیران، دیپلماتها، کارشناسان، تحلیلگران و نخبگان کشور از طیفهای مختلف برای جمع بندی و نقد و بررسی برجام برگزار شد. جلساتی که برخی روزها از شش صبح تا دو بعد نصف شب ادامه داشت.
🔸جلیلی حاصل این تلاشها را دوازده ساعت تمام در جلسه شورای عالی امنیت ملی بیان کرد و بعد از درخواست مجلس مبنی بر ارائه نظرات در کمیسیون ویژه برجام حدودا دوازده ساعت هم در مجلس مباحثش را ارئه داد.
🔹شاید بیراه نباشد اگر بگوییم شروطی که مجلس و شورای عالی امنیت ملی بر روی برجام گذاشتند حاصل همین تلاشها بود که منجر به روشن شدن فضا برای تصمیم گیران کشور شد.
🔹خاطرم هست پس از جلسات کمیسیون برجام مدعیان آزادی بیان و زنده باد مخالف من، ساعتی یک تیتر علیه جلیلی در رسانه هایشان منتشر می کردند.
🔹من و همکاران از شدت ناراحتی نشستیم و آرشیوی از این تهمتها و تخریبها را درست کردیم و به دکتر نشان دادیم. حتی نکات حقوقی آن را هم درآورده بودیم و به راحتی میتوانستیم از آنها شکایت کنیم. پس از کلی استدلال و بحث دکتر جلیلی گفت:
" اینها مسائل حاشیه ای است و ما را از مسئله اصلی دور می کند. وظیفه و تکلیف اصلی ما گفتن واقعیت برجام، کار جدی و عمیق، تولید محتوا و رساندن آن به مردم است. وظیفه ما این است که جامعه را به این فهم برسانیم که چرا باید مقاومت کرد و آمریکا قابل اعتماد نیست، چرا برجام مشکل ما را حل نمیکند و چه زیانهایی می تواند به ما برساند. پیگیری اینگونه مسائل فقط وقت ما را تلف می کند. این تیترها کارهای زرد رسانه ایست که فراموش می شود"
🔸امروز که تیتر روزنامه اعتماد را دیدم به یاد روزهایی افتادم که اصلاح طلبان جلیلی را به باد تهمت و تمسخر می گرفتند و اصولگرایان با این توهم که ممکن است از تنور برجام نانی برایشان گرم شود و در انتخابات مجلس پیروز شوند، سکوت می کردند.
🔸اما تیتر روزنامه اعتماد پس از شش سال نشان داد تنها گناه #جلیلی «فهم درست»، «دیدن واقعیت» و جلوتر بودنش از زمان است.
✔️ #آقا_سعید درست می گفت؛ آنچه امروز بیشتر در ذهن ها باقی مانده همان "تقوا" و "عقلانیتی" است که در هیاهوی آن روزها کمتر دیده شد. این معجزه تقوا و تکلیف گرایی است که مخالفانت هم بدون اینکه متوجه باشند دیروز چه گفته اند، حرف تو را تکرار کنند.
خداوندا تو خود شاهدی ...
@Dost_an