eitaa logo
🇮🇷کانال دوست🇮🇷
1.6هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
28.4هزار ویدیو
86 فایل
🇮🇷از هر چه می رود سخن دوست خوشتر است🇮🇷 موضوعات جالب رو براتون به اشتراک میذاریم... کپی مطالب با رضایت کامل میباشد😊 http://eitaa.com/joinchat/2150105099C9478d3116b گروه دورهمی دوست👆 @dost_an 📮ارتباط با ادمین : @Mim_Sad139
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 اوایل ازدواج نمی‌تونستم خوب غذا درست کنم. یه روز تاس کباب بار گذاشتم. همین که یوسف اومد رفتم سرِ قابلمه تا ناهارو بیارم ولی دیدم همه‌ی سیب زمینی ها له شده. خیلی ناراحت شدم. یه گوشه نشستم و زدم زیر گریه. وقتی فهمید واسه چی گریه می‌کنم، خنده‌اش گرفت و خودش رفت غذا رو آورد سر سفره. اون روز این قدر از غذا تعریف کرد که اصلاً یادم رفت غذا خراب شده. ♥️"شهید یوسف کلاهدوز" 💚 🕊🇮🇷📖🌷
برای اتاق ها موکت خریده بودند وکاغذ دیواری، آقای رجایی تا فهمید عصبانی شد و گفت :یعنی اون پیر زن سیستانی که شب چیزی نداره روش بخوابه، باید اتاق من به عنوان نخست وزیرش اینجوری باشه؟ من باید طوری زندگی کنم تا بفهمم اون پیر زن و پیر مرد بیچاره ای که دورترین نقاط ایران زندگی میکنه چی می کشه. آخرش هم گفت حق ندارید یه شاهی اش رو از بیت المال بدین. نصف هزینه ها رو خودم میدم. نصفش رو هم باید کسی بده که دستور این خرج ها رو داده "محمد علی رجایی"
 ژنرال آن موقع که صدام خیلی شهرها را بمباران می کرد،حسن نامه ای به او نوشت:" اگر جناب صدام حسین ژنرال است، پس به راحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد،بجنگد؛نه این که با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد".   در جواب نامه حسن، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سال ها قبل در اسکاتلند، حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود. آن جا گروه حسن اول شد و عراقی ها هفتم شدند. حالا در میدان جنگ حقیقی ، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و با یک طرح غافلگیرانه ژنرال عبدالحمید را قبل از رسیدنش به خاک ایران اسیر کرد! "شهید حسن آبشناسان"
1.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در فضای انتخابات حواسمان به شهدا باشد "حاج حسین یکتا"
🌹شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای ناله‌اش موجب لو رفتن معبر شود. 🌷برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط ‌شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم، وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم که شهید «سعید حمیدی‌اصیل» هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشه‌ای از معبر افتاده است اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که دهان شهید پر از گِل شده بود. 🌷بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای ناله‌اش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود. "شهید سعید حمیدی‌اصیل"🌷
🌹هان ای دوستان! ای سینه زنهای حضرت ارباب! بر هزر باشید که بعد از گذشت سه دهه از انقلاب، هنوز جنگ به پایان نرسیده است. باور کنید باور کنید که جنگ است و جنگ امروز بسی سخت و دشوارتر از دفاع هشت ساله می باشد. دشمن با تمام قوا از زمین و آسمان، در حال حمله با مرزهای اعتقادی و ایمانی ماست. حرکتی کنید. امروز دشمن در خصوصی ترین لحظات ما و به خصوصی ترین مکان های ما نفوذ کرده و بنیان خانواده که یکی از ارکان مهم جامعه می باشد را از هم پاشیده. و چگونه است که ما نسبت به این مسائل بی تفاوتیم. والله قسم که اگر هر کدام از ما به اینجا (بی تفاوتی) برسد، یعنی اینکه دشمن تیر خلاص به ما زده است. 🌹بی تفاوتی یعنی هرکس به فکر خور و خواب و خشم و شهوت باشد و لاغیر. بی تفاوتی یعنی اینکه نائب به حق امام صاحب الزمان(عج)، امام خامنه ای عزیز، هر بار نسبت به این مسائل تذکر می دهد و ما فقط و فقط می شنویم، اما هیچ اقدامی نمی کنیم. بی تفاوتی یعنی سکوت در مقابل تجاوز مستکبران به نوامیس مسلمانان در جای جای کره زمین یعنی سکوت در مقابل قتل عام و غارت مسلمان. یعنی سکوت در مقابل از بین بردن اسلام. دوستان اجازه ندهید این مسائل در جامعه عادی شود. یقین بدارید دشمنان قسم خورده ما در صدد عادی سازی و از بین بردن آرمانهای شیعه می باشد ‌ "شهید مدافع حرم حامد کوچک‌زاده"
🌹محمود هفته قبل از شهادتش خواب امام زمان (عج) را می‌بیند و آقا ندای شهادتش را به او می‌دهد. مدام می‌گفت: «دوست دارم شهید شوم.» از آنجایی که در جبهه شهید نشده بود، همیشه آرزوی شهادت بر دلش مانده بود. حال و هوای دیگری داشت و من نگرانش بودم و می‌گفتم به تنهایی چه‌طور بچه‌ها را بزرگ کنم؟ 🌹روی حجاب خانم‌ها خیلی حساس بود و گاهی برای این موضوع اشک می‌ریخت که چرا جامعه اینگونه شده است. مدام توصیه می‌کرد که با مردم خوشرو باشید. همیشه بعد از حوادث تروریستی که رخ می‌داد، خیلی ناراحت می‌شد و می‌گفت: «دعا کنید که انتقام خون شهیدان را بگیریم و دشمن را نابود کنیم.» حتی بعد از حادثه «شورو» تا ده روز از غصه دوستانش لب به غذا نمی‌زد. "شهید محمود شهریاری" ✍راوی: همسر شهید
خوابی که حاج‌ قاسم‌ پس از شهادت شهید زین‌الدین دید. 🌷هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ سردشت؟» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی که می‌گم زود بنویس. 🌷هول‌هولكی گشتم یک برگه‌‌ كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم» بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی به او گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. زیرش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به آن‌ كردم و با تعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای مهدی هنوز توی گوشم بود «سلام من در جمع شما هستم» 💠 @dost_an