#بهجت_العارفین
روزى با خود فكر مى كردم كه آقاى بهجت چرا اين قدر ناراحت و محزون به نظر مى رسند چرا مثل ديگران با خنده و شادى سلام و احوال پرسى نمى كند، چند وقتى بود كه در اين فكر بودم شبى آقا را در خواب ديدم صورت آقا يك نورانيت خاصى داشت مى خنديد و شاد بود آنچنان كه هر فردى را به خود جلب مى كرد آن قدر نورانى و بشاش بود كه در خواب داشتم ذوق مى كردم و از خوشحالى و محبت و شوق به ايشان در پوست خود نمى گنجيدم . بعد از خواب فهميدم كه اين مردان خدا حديث : المومن بشره فى وجهه ... را بهتر از ما درك مى كنند اما وقتى انسان هاى ديو سيرت كه هر كدام در باطن حيوانى است را مى بيند جايى براى شادى نيست .
يكى از افراد كه براى خود دبدبه و كبكبه اى داشت روزى نزد آقاى بهجت آمد و درخواست موعظه كرد آقا فرمودند: گناه نكن. آن فرد جواب داد ما كه گناه نمى كنيم يك نصيحت ديگر بفرماييد.
آقاى بهجت در گوش وى چيزى گفتند كه كسى متوجه نشد اما آقا را ديدند كه سر بزير انداخت و با شرمسارى راه خود گرفت و رفت .
حضرت امام رحمه الله فرمودند : آقاى بهجت سال هاست كه اختيار موت دارند
@Dost_an